robust
robust - قدرتمند
adjective - صفت
UK :
US :
یک فرد قوی قوی و سالم است
یک سیستم قوی، سازمان و غیره قوی است و به احتمال زیاد مشکلی نخواهد داشت
یک جسم قوی قوی است و احتمال شکستن آن وجود ندارد
نشان دادن قاطعیت یا عقاید قوی
غذاها یا طعم های قوی طعم قوی خوبی دارند
(of a person or animal) strong and healthy or (of an object or system) strong and unlikely to break or fail
(از یک شخص یا حیوان) قوی و سالم، یا (از یک شی یا سیستم) قوی و بعید است که شکسته شود یا از کار بیفتد.
(از شخص، حیوان یا گیاه) قوی و سالم یا (از غذا یا نوشیدنی) پر طعم
قوی و بعید است که شکسته شود یا شکست بخورد
زندگی روی زمین بسیار قوی است.
اگرچه او بیش از هفتاد سال داشت، اما همچنان قوی و فعال بود.
در مقابل، این تکنیک بسیار اساسی، قوی و از نظر محاسباتی ساده است.
حافظه فلش فشرده در مورد قوی ترین فیلم دیجیتال است.
خانم لوتو مادر چهار فرزند قوی و پرانرژی است.
دیدن چنین انرژی قوی در کار قابل ستایش است.
On the night the estimation within the political class was that Gore had consolidated a robust if narrow lead.
در آن شب، تخمین در طبقه سیاسی این بود که گور یک پیشتاز قوی و البته محدود را تثبیت کرده است.
او پسر کوچکی بود با موهای تیره مجعد.
او یک کت توید روی یک پیراهن یقه لاکپشت آبی تیره پوشیده بود و سبیلهایی قوی داشت.
Liz had a more robust notion of the self and took another line on the individual's place in the structure.
لیز تصور قوی تری از خود داشت و خط دیگری در مورد جایگاه فرد در ساختار اتخاذ کرد.
افراد کمتر قوی ممکن است نیاز به استراحت داشته باشند، اما اوا از صبح تا غروب کار می کرد.
از گیاهان قوی، صخره ها و باتلاق استفاده کنید و برای این شناگر سطحی از گیاهان شناور استفاده کنید.
پل به شمال سفر کرد تا پدر و مادرش را که به نظر او کمتر از قبل قوی بودند، ملاقات کند.
صندلی محکم تر از آن چیزی بود که به نظر می رسید.
خرده فروشی در سال جاری قوی بوده است.
ژیوکوف با صدایی قوی گفت: من بی گناه هستم.
او تقریباً 90 ساله بود، اما هنوز بسیار قوی بود.
به نظر می رسد او در سلامتی قوی (خوب) است.
یک قطعه تجهیزات قوی
رشد اقتصادی قوی
این شرکت در حال اتخاذ رویکرد قوی تری برای مدیریت است.
او به اندازه کافی قوی و سالم به نظر می رسد.
یک جفت چکمه قوی برای پیاده روی
یک اقتصاد قوی
او در سلامت کامل بود.
The house blend of coffee is particularly robust.
ترکیب قهوه خانگی به ویژه قوی است.
صادرات با اقتصاد قوی تقویت خواهد شد.
ما باید بتوانیم فروش قوی تری با حاشیه سود قوی ایجاد کنیم.
این نتایج استحکام مدل کسب و کار ما را نشان می دهد.
resilient
ارتجاعی
durable
بادوام
قوی
sturdy
محکم
سخت است
bulletproof
ضد گلوله
strongly made
به شدت ساخته شده است
well-made
خوش ساخت
hard-wearing
سخت پوشیده
long-lasting
طولانی مدت
صدا
reliable
قابل اعتماد
indestructible
نابود نشدنی
imperishable
فنا ناپذیر
heavy-duty
وظیفه ی سنگین
جامد
پایدار
قابل توجه
hardy
مقاوم
lasting
به خوبی ساخته شده
well-built
سر سخت
tenacious
ساخته شده تا ماندگار شود
مقاوم در برابر سایش
wear-resistant
خطاناپذیر
بی اشتباه
infallible
ناهموار
foolproof
مصمم
rugged
سخت
resolute
مقاوم در برابر خطا
error-tolerant
fragile
شکننده
brittle
ظریف
delicate
ضعیف
feeble
نحیف
frail
ناامن
insecure
نامناسب
ناپایدار
unsound
آسیب پذیر
unstable
شکستنی
سست
breakable
فرسوده
tenuous
پرمخاطره
frangible
مشکوک
flimsy
غیر قابل اعتماد
crumbly
به راحتی شکسته می شود
decrepit
نا معلوم
precarious
تخریب پذیر
شکست پذیر
unreliable
متلاشی شدنی
متلاشی شدن
uncertain
فاسد شدنی
destructible
موقت
fracturable
غیر مستحکم
shatterable
زودگذر
friable
shattery
impermanent
perishable
unsturdy
ephemeral
