boy
boy - پسر
noun - اسم
UK :
US :
یک بچه مذکر یا به طور کلی یک مرد مرد
یک پسر
راهی برای صحبت کردن با اسب یا سگ نر
روشی توهین آمیز برای صحبت کردن با یک مرد سیاه پوست
وقتی از چیزی هیجان زده یا خوشحال هستید استفاده می شود
ابتدای سال؛ هنگام صحبت در مورد شروع یک سال مالی در اسناد استفاده می شود
یک فرزند پسر یا به طور کلی، یک پسر در هر سنی
گروهی از دوستان مرد
روشی تایید کننده برای صحبت در مورد سربازان کشور شما
یک مرد معمولی
برای ابراز هیجان، نگرانی، ناامیدی و غیره یا برای تأکید بر چیزی استفاده می شود
پسر گاهی به معنای پسر است
مخفف برای آغاز سال
هری در یک مدرسه پسرانه در گلاسکو تدریس می کند.
درگیری ایجاد شد و پسر آسیب دیده تصمیم گرفت موضوع را به مدیر مدرسه برساند.
It is the stuff of ivory towers and only clever boys and girls are expected to reflect upon its themes.
این از برجهای عاج است و تنها پسران و دختران باهوش انتظار میرود که به مضامین آن فکر کنند.
فقط پنج پسر در کلاس هستند.
پایین سالن در اتاق انتظار، ایولا گری داوطلب خواندن داستانی برای پسر بچه ای را به پایان می رساند.
چرا نمیری با اون پسر کوچولو اونجا بازی کنی؟
بالاخره صبح رسید که به الیور اجازه دادند با دو پسر دیگر برای کار بیرون برود.
حالا به پسر نگاه کرد.
دستی روی شانه پسر گذاشت و با او به سمت راهرو رفت.
The boys outpaced the girls in mechanical, verbal, and abstract reasoning, space relations, and numerical ability.
پسرها در استدلال مکانیکی، کلامی و انتزاعی، روابط فضایی و توانایی عددی از دختران پیشی گرفتند.
دو پسر من هنوز در دانشگاه هستند.
یک پسر کوچک / کوچک / جوان
من به عنوان یک پسر اینجا بازی می کردم.
پسرهای بزرگ مدرسه او را مسخره می کردند.
حالا او یک نوجوان است، او شروع به علاقه مندی به پسرها کرده است.
پسر خوبی باش و کت من را بگیر.
دو پسر نوجوان بیرون مغازه ایستاده بودند.
یک پسر دوازده ساله
آنها دو پسر و یک دختر دارند.
پسر بزرگش در دانشگاه است.
یک پسر تحویل دهنده
او یک پسر محلی است.
پسر شهر/کشوری
یک شب بیرون رفتن با پسرها
پیام حمایت از پسران ما که در خارج از کشور خدمت می کنند
او 50 سال است که همان کار را انجام می دهد - مرد و پسر.
حالا تو پسر بزرگی هستی و میتوانی بعداً بیدار بمانی.
سبزی هایت را بخور - پسر خوبی هست.
آنها صاحب یک پسر شده اند.
او یک پسر سالم به دنیا آورد.
الیور نام محبوب پسرانه است.
وقتی من بچه بودم آنجا بازی می کردیم.
پسر بزرگت چند سالشه؟
من سه پسر دارم.
I've got three boys.
من سه تا پسر دارم
کوچکترین پسر ما به تازگی مدرسه را شروع کرده است.
پسرشان نسبت به سنش کوچک است.
پسر بزرگش تازه دبیرستان را شروع کرده است.
یک پسر نوجوان/نوجوان
به عنوان یک پسر جوان، پدرم سه مایل پیاده تا مدرسه می رفت.
تو خیلی پسر شیطونی بودی!
پسر کوچک آنها (= پسر کوچکشان) بسیار بیمار است.
جوانان
lad
پسر
laddie
بانو
stripling
راه راه
shaver
ماشین اصلاح
بچه
youngster
جوان
nipper
نی نی
juvenile
نوجوان
پسر بچه
boyo
کودک
تماس گیرنده
جزئی
tad
بچه مدرسه ای
callant
بایرن
فصل
boychick
شلاق زن
boychik
تیغ زدن
دلهره
schoolboy
سرپیچ کردن
sonny
کل
kiddie
نوپا
bairn
chap
whippersnapper
shaveling
brat
squirt
tot
fledgling