clean
clean - تمیز
adjective - صفت
UK :
US :
پاک کننده
تمیز کردن
پاکیزگی
ناپاک
پاک کردن
---
---
بدون هیچ گونه آلودگی، علامت و غیره
having a clean appearance and habits
داشتن ظاهر و عادات تمیز
حاوی یا تولید چیزی که کثیف یا مضر باشد
به صورت عادلانه یا قانونی انجام شود
نشان می دهد که قوانین را رعایت کرده اید
هیچ سلاح یا مواد مخدر غیرقانونی را پنهان نمی کند
دیگر داروهای غیرقانونی مصرف نکنید
صحبت ها، شوخی ها، رفتارها و غیره که تمیز هستند توهین آمیز یا در مورد رابطه جنسی نیستند
یک تکه کاغذ تمیز هنوز استفاده نشده است
داشتن لبه یا سطح صاف یا منظم
داشتن طعم دلپذیر تازه
یک حرکت پاک در ورزش ماهرانه و دقیق است
بدون هیچ کثیفی و علامتی
آب یا هوای خالص فاقد هرگونه آلودگی، آلودگی یا باکتری است
کاملا تمیز، بدون باکتری، و بنابراین برای استفاده پزشکی یا علمی بی خطر است
کاملا تمیز - عمدتاً در مورد اتاق ها و لباس ها استفاده می شود
completely clean and new-looking
کاملا تمیز و نو
تا آنجا که ممکن است تمیز و مرتب باشد
clean and tidy, especially after having just been cleaned
تمیز و مرتب، به خصوص پس از تمیز کردن
پاک کردن کثیفی از چیزی با مالش یا شستن
برای تمیز کردن یک ساختمان یا خانه های دیگران به عنوان شغل شما
برای جدا کردن قسمت های داخلی حیوان یا پرنده قبل از پختن آن
پاک کردن کثیفی از چیزی
تمیز کردن چیزی با آب و معمولاً صابون
برای تمیز کردن یک سطح با یک پارچه، اغلب یک پارچه مرطوب
شستن چیزی با مالش سخت، مخصوصاً با برس
برای پاک کردن کثیفی از چیزی با استفاده از آب، به ویژه پس از شستن آن با صابون
برای تمیز کردن پوست با استفاده از آب یا کرم مخصوص
برای تمیز کردن زخم یا قسمتی از بدن خود با آب
برای شستن بشقاب ها و تابه ها بعد از غذا
برای شستن لباس ها
Are your hands clean?
آیا دستان شما تمیز هستند؟
تمام سطوح را پاک کرد.
این وظیفه شماست که اتاق را تمیز و مرتب نگه دارید.
اتاق خود را مرتب و تمیز نگه دارید.
من نمی توانم پیراهن تمیزی پیدا کنم (= پیراهنی که از زمان شسته شدن آن را نپوشیده ام).
هتل کاملاً تمیز (= فوق العاده) تمیز بود.
شورا در تمیز نگه داشتن خیابان ها کار خوبی انجام می دهد.
گربه ها حیوانات بسیار تمیزی هستند.
clean water/air
آب / هوای تمیز
هزاران نفر بدون غذا یا آب آشامیدنی سالم ماندند.
انرژی پاک
همه ما خواهان محیطی تمیزتر هستیم اما چه کسی هزینه آن را پرداخت می کند؟
ماشین های تمیزتر (= تولید نکردن این همه مواد مضر)
اتوبوس های برقی راهی تمیز و سازگار با محیط زیست برای سفر هستند.
یک ورق کاغذ تمیز
سرگرمی برای کل خانواده سرگرمی تمیز و خوبی بود.
لطفا جوک ها را تمیز نگه دارید!
این ورزش تصویر بسیار تمیزی دارد.
گواهینامه رانندگی / گواهینامه رانندگی تمیز
سابقه پلیس تمیز
پلیس او را بازرسی کرد اما او تمیز بود.
او سه هفته است که پاک است.
بازی سخت اما تمیزی بود.
یک چاقوی تیز یک برش تمیز ایجاد می کند.
طراحی مدرن با خطوط تمیز و ظاهری روشن
هواپیما یک برخاست تمیز انجام داد.
من تمام تلاشم را میکنم تا نسخهای تمیز تولید کنم، اما گاهی اشتباهی رخ میدهد.
به طور مکرر از داده ها نسخه پشتیبان تهیه می کند و یک کپی تمیز از کار شما حفظ می کند.
شراب طعمی تمیز و رنگ طلایی دوست داشتنی دارد.
پزشکان پس از یک سری آزمایشات و معاینات، یک صورت حساب سلامت به او دادند.
این ساختمان توسط نقشه بردار یک صورتحساب بهداشتی تمیز داده شد.
spotless
بی عیب
cleansed
پاک شد
cleaned
تمیز کرد
scrubbed
شسته شده
washed
شسته
immaculate
معصوم
pristine
تر و تازه
polished
جلا داده شده
sparkling
درخشان
speckless
بدون لک
unblemished
بدون لکه
unstained
بی لکه
unsullied
بی کثیف
dirtless
sanitisedUK
gleaming
ضد عفونی شده ایالات متحده
laundered
جیرجیر
sanitisedUK
ضد زنگ
sanitizedUS
بی آلایش
squeaky
بدون خاک
stainless
بدون خال
taintless
به عنوان یک پین جدید تمیز کنید
unsmudged
بی عیب و نقص
unsoiled
لذت برد
unspotted
دوش گرفت
تند و دهانه
dirt-free
اسپیک و دهانه
flawless
laved
showered
spic and span
spic-and-span
کثیف
filthy
مسخره شده
besmirched
خاک شده
soiled
لکه دار
stained
ناپاک
unclean
پوسیده
foul
لزج
grimy
محقر
putrid
آلوده
slimy
گرد و خاکی
squalid
چرب
defiled
شلخته
dingy
دوده
dusty
لکه دار شده است
greasy
شسته نشده
slovenly
قاطی شده
smutty
اخم کرد
sooty
ابری
tainted
خام
tarnished
خاک آلود
unwashed
خطا کرد
bedraggled
گرانی
begrimed
یخ زده
cloudy
بی نظم
cruddy
dreggy
fouled
grubby
grungy
icky
messy