banish
banish - تبعید کردن
verb - فعل
UK :
US :
اجازه ندادن کسی یا چیزی در یک مکان خاص بماند
to send someone away permanently from their country or the area where they live especially as an official punishment
فرستادن شخصی به طور دائم از کشور یا منطقه ای که در آن زندگی می کند، به ویژه به عنوان مجازات رسمی
تلاش برای متوقف کردن فکر کردن به چیزی یا کسی
کسی را بفرستد، به خصوص از کشورش، و اجازه ندهید که برگردد
خلاص شدن از شر چیزی به طور کامل
کسی را بفرستد و او را از بازگشت منع کند
تبعید کردن نیز خلاص شدن از شر آن است
این مطالعه باید هرگونه تردید در مورد توانایی زنان برای مقابله با فشارهای تجارت را از بین ببرد.
That partly explains why he was banished at the insistence of the United States and replaced by Annan.
این تا حدودی توضیح می دهد که چرا او با اصرار ایالات متحده تبعید شد و عنان جایگزین او شد.
All such speculations were banished by the sight that met his eyes as they followed the Doctor's pointing finger.
تمام این حدس و گمان ها با دیدن چشمان او در حالی که انگشت اشاره دکتر را دنبال می کردند، از بین رفت.
Government regulation did not end inequality or banish corporate influence in politics.
مقررات دولتی به نابرابری پایان نداد یا نفوذ شرکت ها را در سیاست حذف نکرد.
سپس چهار قسمت دنبال شد که افسردگی او را از بین برد.
ما فکر می کنیم اکنون همه چیز را می دانیم و ایده های دور از دسترس خود را از این جهان به فضا بیرون می کنیم.
تنها راه برای اخراج بوگی این بود که بدون لرزیدن به چشمانش نگاه کنیم.
ناپلئون در سال 1815 به جزیره سنت هلنا تبعید شد.
او به استرالیا تبعید شد و پنج سال بعد در آنجا درگذشت.
بچه ها را از اتاق غذاخوری بیرون کردند.
او از ملکه التماس کرد که او را تبعید نکند.
دیدن غذا تمام افکار دیگر را از ذهنم دور کرد.
او مصمم بود که تمام احساس گناه را از خود دور کند.
سعی کرد این افکار را از ذهنش دور کند.
او به مدت یک سال به جزیره ای خالی از سکنه تبعید شد.
آنها را به خاطر سروصدا از کتابخانه بیرون کردند.
سعی کنید تمام افکار انتقام جویی را از ذهن خود دور کنید.
او را از خانه خواهرش تبعید کردند.
هدف آنها حذف جنگ برای همیشه است.
expel
اخراج کردن
eject
بیرون انداختن
exile
تبعید
oust
رد
مهاجر
evict
حذف کردن
expatriate
تکفیر کردن
exclude
ostraciseUK
deport
ostracizeUS
excommunicate
بار
ostraciseUK
جابجا کند
ostracizeUS
استرداد متهم
بازگشت به وطن
displace
شکست
extradite
حمل و نقل
repatriate
ممنوع کردن
rout
جهش
transport
تعقیب
تخلیه
bounce
قانون شکن
رد کردن
discharge
تنزل دادن
outlaw
راندن
استرداد
relegate
اکسترود کردن
منزوی
expulse
بیرون
extradict
extrude
isolate
اقرار کردن
تایید کنید
پذیرفتن
hail
تگرگ
دعوت
readmit
پذیرش مجدد
دريافت كردن
خوش آمدی
اجازه
ثابت
نگه دارید
عبارتند از
گنجاندن
نگاه داشتن
مجوز
گیاه
ارائه میهمان نوازی به
وارد کردن
تایید
اجازه دهید
تحریم
بگذار وارد شود
enrollUS
ثبت نام در ایالات متحده
enrolUK
ثبت نام در انگلستان
تعیین کنید
رنج بردن
حمایت کردن
authorizeUS
autorizeUS
اقامت کردن
ماندن
استخدام