fret

base info - اطلاعات اولیه

fret - عصبانی شدن

verb - فعل

/fret/

UK :

/fret/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [fret] در گوگل
description - توضیح

  • نگرانی در مورد چیزی، به خصوص زمانی که نیازی نیست

  • one of the raised lines on the fretboard of a guitar etc


    یکی از خطوط برجسته روی فرت برد گیتار و غیره


  • عصبی یا نگران بودن

  • any of the small raised metal bars across the long thin part of a stringed musical instrument such as a guitar, that show you where to put your fingers on the strings in order to produce different notes


    هر یک از میله های فلزی برجسته در قسمت بلند و نازک یک ساز موسیقی زهی مانند گیتار، که به شما نشان می دهد برای ایجاد نت های مختلف انگشتان خود را روی سیم ها کجا قرار دهید.


  • از چیزی نگران یا ناراضی بودن

  • a thin slightly raised metal bar several of which are positioned across the neck (= long narrow part) of some musical instruments, such as a guitar


    یک میله فلزی نازک و کمی برآمده که تعدادی از آنها در سراسر گردن (= قسمت باریک و بلند) برخی از آلات موسیقی مانند گیتار قرار گرفته اند.

  • No wonder the Bears were fretting.


    جای تعجب نیست که خرس ها ناراحت بودند.

  • It can't help that he is fretting about possessions when he should be worrying about the state of his marriage.


    وقتی او باید نگران وضعیت ازدواج خود باشد، نمی تواند کمک کند که او در مورد دارایی ها نگران است.

  • For those of us who fret about ways in which modern technology distances us from understanding this programme was a revelation.


    برای آن دسته از ما که نگران راه هایی هستیم که فناوری مدرن ما را از درک این برنامه دور می کند، یک مکاشفه بود.

  • I'd sit in meetings, fretting about what was happening at home.


    در جلسات می نشستم و نگران اتفاقاتی بودم که در خانه می افتاد.

  • And don't fret about your brother neither.


    و برای برادرت هم ناراحت نباش.

  • She worries and frets all the time -- I think it's because she's got no one to talk to about her problems.


    او همیشه نگران است و نگران است -- فکر می کنم به این دلیل است که او کسی را ندارد که در مورد مشکلاتش با او صحبت کند.

  • Why is the White House fretting and sending emissaries to gauge what he really wants?


    چرا کاخ سفید نگران است و فرستادگانی می فرستد تا بفهمند او واقعاً چه می خواهد؟

  • They fretted at Reno's tendency to give negotiations one last chance when the going got rough.


    آنها از تمایل رنو برای دادن آخرین فرصت به مذاکرات در زمانی که اوضاع سخت شد، نگران بودند.

  • There was so much to achieve and I fretted endlessly about the work that was needed to co-ordinate it all.


    چیزهای زیادی برای دستیابی وجود داشت و من بی وقفه در مورد کارهایی که برای هماهنگ کردن همه آنها لازم بود نگران بودم.

  • There's no point in fretting over it now.


    الان هیچ فایده ای نداره

  • Opponents fret that the system might not provide enough help in times of rural economic crisis.


    مخالفان نگرانند که این سیستم ممکن است کمک کافی در زمان بحران اقتصادی روستایی ارائه نکند.

  • The horse cropped at a leisurely pace through the flat Fenland countryside, Illingworth fretting while my friend gazed about calmly.


    اسب با سرعتی آرام در حومه‌ی مسطح فنلند قدم زد، ایلینگ‌ورث نگران بود در حالی که دوستم آرام به اطراف خیره می‌شد.

example - مثال
  • Her baby starts to fret as soon as she goes out of the room.


    نوزادش به محض اینکه از اتاق خارج می شود شروع به عصبانیت می کند.

  • Fretting, he looked again at his watch.


    با ناراحتی دوباره به ساعتش نگاه کرد.

  • Fretting about it won't help.


    ناراحتی در مورد آن کمکی نمی کند.

  • He was fretting over his speech.


    از حرف زدنش ناراحت بود.

  • She fretted that nobody would show up.


    او نگران بود که کسی حاضر نشود.

  • Don't fret - I'm sure he's OK.


    ناراحت نباش - من مطمئنم که او خوب است.

  • She spent the day fretting about/over what she'd said to Nicky.


    او روز را با نگرانی در مورد آنچه که به نیکی گفته بود گذراند.

  • Don’t fret – I’m sure we’ll find the kitten.


    نگران نباشید - من مطمئن هستم که ما بچه گربه را پیدا خواهیم کرد.

  • She fell into a fretful sleep.


    او به خواب پریشان فرو رفت.

synonyms - مترادف

  • نگران بودن

  • agoniseUK


    agoniseUK

  • agonizeUS


    agonizeUS

  • anguish


    غم و اندوه

  • brood


    نوزاد

  • stew


    خورشت

  • mope


    موپ


  • زحمت


  • ترس


  • کاج


  • آه

  • sorrow


    فشار


  • عرق

  • sweat


    مشکل


  • خود را ناراحت کند

  • upset oneself


    مضطرب بودن

  • be anxious


    مضطرب شدن

  • be distressed


    ناراحت شود

  • be upset


    خود را نگران کند

  • concern oneself


    احساس ناراحتی می کند

  • feel uneasy


    احساس ناراحتی

  • feel unhappy


    وسواس داشتن

  • obsess


    توهین

  • affront


    خونریزی

  • bleed


    کپور

  • carp


    ناراحتی

  • chagrin


    دود

  • fume


    غمگین شدن

  • grieve


    عذاب، عذاب دادن

  • hassle


    از دست دادن خواب


antonyms - متضاد
  • appease


    تسکین دادن

  • calm


    آرام

  • delight


    لذت بسیار


  • چشم پوشی

  • pacify


    آرام کردن

  • placate


    لطفا


  • خوشحال باش

  • soothe


    آرام باش


  • خوشحال کردن

  • calm down


    نگران نباش


  • راحتی


  • کمک


  • نرم کردن

  • aid


    ساختن

  • mollify


    حل کن


  • ساکت


  • کمک کند


  • tranquilizeUS

  • assuage


    مسکن


  • tranquilliseUK


  • سهولت

  • tranquilizeUS


    آشتی دادن

  • relieve


    راضی کردن

  • tranquilliseUK


    تشویق کردن


  • آروم باش

  • conciliate


    کنسول

  • gratify


  • allay


  • cheer



  • console


لغت پیشنهادی

crushed

لغت پیشنهادی

arthritis

لغت پیشنهادی

brasil