pundit
pundit - کارشناس
noun - اسم
UK :
US :
کسی که اغلب از او خواسته می شود نظر خود را در مورد یک موقعیت یا موضوع به طور عمومی بیان کند
someone who is often asked to give their opinion about a subject on television in the newspapers etc
کسی که اغلب از او خواسته می شود نظر خود را در مورد موضوعی در تلویزیون، روزنامه ها و غیره بیان کند
a person who knows a lot about a particular subject and is therefore often asked to give an opinion about it
فردی که در مورد یک موضوع خاص اطلاعات زیادی دارد و بنابراین اغلب از او خواسته می شود در مورد آن نظر بدهد
→ pandit
→ پاندیت
a person who knows a lot about a particular subject or someone who gives opinions in a way that sounds intelligent or wise
شخصی که در مورد یک موضوع خاص اطلاعات زیادی دارد، یا کسی که نظرات خود را به گونه ای بیان می کند که هوشمندانه یا عاقلانه به نظر می رسد.
کسی که در یک موضوع متخصص است و اغلب در مورد آن صحبت می کند یا می نویسد
مومنان موعظه های کارشناسان و مجریان برنامه های گفتگو را شنیدند.
علاوه بر این، کارشناسان در حال پیشگویی عذاب و اخراج بیشتر مشاغل هستند.
کارشناسان هالیوود پیشبینی کرده بودند که این فیلم در رتبهبندی رتبه اول را به خود اختصاص دهد، اما اشتباه کردند.
The first target certainly looks realistic, given that most pundits believe that the long-term prospects for technology companies remain sound.
هدف اول مطمئناً واقع بینانه به نظر می رسد، با توجه به این که اکثر صاحب نظران بر این باورند که چشم انداز بلندمدت برای شرکت های فناوری همچنان سالم است.
آنها شاید بتوانند به گروه رو به رشد کارشناسان بپیوندند.
political pundits
کارشناسان سیاسی
Politicians, pundits and royal watchers have all made public comment on the private life of Charles and Diana.
سیاستمداران، کارشناسان و ناظران سلطنتی همگی در مورد زندگی خصوصی چارلز و دایانا اظهار نظر عمومی کرده اند.
This has led some pundits to suggest that an increasingly fickle public has given up on old notions of artist loyalty.
این امر باعث شده است که برخی از صاحب نظران پیشنهاد کنند که مردمی که به طور فزاینده ای بی ثبات تر از تصورات قدیمی وفاداری هنرمند دست کشیده اند.
اگر صاحب نظران حق داشته باشند، ممکن است وضعیت اقتصادی تا پایان سال بدتر شود.
کارشناسان به طور اتفاقی در شیب خوش شانس فرو می روند.
کارشناسان سیاسی موافقند که دولت یک پیروزی بزرگ به دست آورده است.
ران اتکینسون، کارشناس فوتبال، از شغل خود در تلویزیون استعفا داد.
من ترجیح میدهم فوتبال را تماشا کنم تا اینکه به صحبتهای تعدادی از کارشناسان تلویزیونی که در مورد آن بحث میکنند گوش کنم.
دستاوردهای مالی به دست آمده بسیار کمتر از آن چیزی بود که بسیاری از کارشناسان پیش بینی کرده بودند.
a political/foreign-policy/sports pundit
یک کارشناس سیاسی/خارجی/ورزشی
کارشناسان وال استریت در مورد اینکه آیا اقتصاد در حال کند شدن است یا خیر اختلاف نظر دارند.
این سقوط توسط هیچ یک از کارشناسان مالی پیش بینی نشده بود.
از زمانی که سیاست را ترک کرد، او به عنوان یک کارشناس رسانه حرفه ای ایجاد کرد.
کارشناس
guru
گورو
buff
گاومیش
savant
دانشمند
قدرت
boffin
بوفه
sage
حکیم
متخصص
مشاور
دواین
doyen
استاد
maestro
مرشد
محقق
mentor
فوندی
ویز
fundi
چشمک زدن
whizz
تحلیلگر
wonk
مارپیچ
کرم کتاب
auger
مغز
bookworm
cognoscenti
مفسر
cereb
تخم مرغ
cognoscenti
پر فکر
commentator
فیلسوف
egghead
سولون
معلم
philosopher
solon
amateur
آماتور
ignoramus
نادان
nonexpert
غیر متخصص
inexpert
بی خبره
novice
تازه کار
rookie
دانشجو
غیر حرفه ای
nonprofessional
دلتنگی
dilettante
شاگرد کارآموز
apprentice
فرد عامی
non-specialist
شخص غیر روحانی
non-professional
دابلگر
layperson
علاقهمند
layman
مبتدی
dabbler
ادم تازه کار
enthusiast
یادگیرنده
beginner
احمق
newbie
شاگرد
greenhorn
مشتاق
learner
دنباله رو
fool
پا حساس
pupil
سرگرد
aspirant
تازه وارد
follower
هک کردن
tenderfoot
عمومی
jackleg
قلع و قمع کردن
newcomer
کاراموز
hack
generalist
dunce
neophyte