pundit

base info - اطلاعات اولیه

pundit - کارشناس

noun - اسم

/ˈpʌndɪt/

UK :

/ˈpʌndɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pundit] در گوگل
description - توضیح

  • کسی که اغلب از او خواسته می شود نظر خود را در مورد یک موقعیت یا موضوع به طور عمومی بیان کند


  • کسی که اغلب از او خواسته می شود نظر خود را در مورد موضوعی در تلویزیون، روزنامه ها و غیره بیان کند


  • فردی که در مورد یک موضوع خاص اطلاعات زیادی دارد و بنابراین اغلب از او خواسته می شود در مورد آن نظر بدهد

  • →  pandit


    → پاندیت

  • a person who knows a lot about a particular subject or someone who gives opinions in a way that sounds intelligent or wise


    شخصی که در مورد یک موضوع خاص اطلاعات زیادی دارد، یا کسی که نظرات خود را به گونه ای بیان می کند که هوشمندانه یا عاقلانه به نظر می رسد.

  • someone who is an expert on a subject and often speaks or writes about it


    کسی که در یک موضوع متخصص است و اغلب در مورد آن صحبت می کند یا می نویسد

  • The faithful heard sermons from pundits and talk-show hosts.


    مومنان موعظه های کارشناسان و مجریان برنامه های گفتگو را شنیدند.

  • Further, pundits are prophesying doom and more job layoffs.


    علاوه بر این، کارشناسان در حال پیشگویی عذاب و اخراج بیشتر مشاغل هستند.

  • Hollywood pundits predicted the movie would grab the top spot in the ratings, but they were wrong.


    کارشناسان هالیوود پیش‌بینی کرده بودند که این فیلم در رتبه‌بندی رتبه اول را به خود اختصاص دهد، اما اشتباه کردند.

  • The first target certainly looks realistic, given that most pundits believe that the long-term prospects for technology companies remain sound.


    هدف اول مطمئناً واقع بینانه به نظر می رسد، با توجه به این که اکثر صاحب نظران بر این باورند که چشم انداز بلندمدت برای شرکت های فناوری همچنان سالم است.


  • آنها شاید بتوانند به گروه رو به رشد کارشناسان بپیوندند.

  • political pundits


    کارشناسان سیاسی

  • Politicians, pundits and royal watchers have all made public comment on the private life of Charles and Diana.


    سیاستمداران، کارشناسان و ناظران سلطنتی همگی در مورد زندگی خصوصی چارلز و دایانا اظهار نظر عمومی کرده اند.

  • This has led some pundits to suggest that an increasingly fickle public has given up on old notions of artist loyalty.


    این امر باعث شده است که برخی از صاحب نظران پیشنهاد کنند که مردمی که به طور فزاینده ای بی ثبات تر از تصورات قدیمی وفاداری هنرمند دست کشیده اند.

  • If the pundits are right the economic situation may become worse before the end of the year.


    اگر صاحب نظران حق داشته باشند، ممکن است وضعیت اقتصادی تا پایان سال بدتر شود.

  • The pundits dip haphazardly into the lucky dip.


    کارشناسان به طور اتفاقی در شیب خوش شانس فرو می روند.

example - مثال
  • Political pundits agree that the government has scored a major victory.


    کارشناسان سیاسی موافقند که دولت یک پیروزی بزرگ به دست آورده است.

  • Football pundit Ron Atkinson has resigned from his TV job.


    ران اتکینسون، کارشناس فوتبال، از شغل خود در تلویزیون استعفا داد.

  • I'd rather watch the soccer than listen to a bunch of TV pundits arguing about it.


    من ترجیح می‌دهم فوتبال را تماشا کنم تا اینکه به صحبت‌های تعدادی از کارشناسان تلویزیونی که در مورد آن بحث می‌کنند گوش کنم.

  • The financial gains to be made fell far short of what many pundits had predicted.


    دستاوردهای مالی به دست آمده بسیار کمتر از آن چیزی بود که بسیاری از کارشناسان پیش بینی کرده بودند.

  • a political/foreign-policy/sports pundit


    یک کارشناس سیاسی/خارجی/ورزشی

  • Wall Street pundits are divided over whether the economy is slowing down.


    کارشناسان وال استریت در مورد اینکه آیا اقتصاد در حال کند شدن است یا خیر اختلاف نظر دارند.

  • The collapse was not predicted by any of the financial pundits.


    این سقوط توسط هیچ یک از کارشناسان مالی پیش بینی نشده بود.

  • Since leaving politics he has built a career as a media pundit.


    از زمانی که سیاست را ترک کرد، او به عنوان یک کارشناس رسانه حرفه ای ایجاد کرد.

synonyms - مترادف

  • کارشناس

  • guru


    گورو

  • buff


    گاومیش

  • savant


    دانشمند


  • قدرت

  • boffin


    بوفه

  • sage


    حکیم


  • متخصص


  • مشاور


  • دواین

  • doyen


    استاد

  • maestro


    مرشد


  • محقق

  • mentor


    فوندی


  • ویز

  • fundi


    چشمک زدن

  • whizz


    تحلیلگر

  • wonk


    مارپیچ


  • کرم کتاب

  • auger


    مغز

  • bookworm


    cognoscenti


  • مفسر

  • cereb


    تخم مرغ

  • cognoscenti


    پر فکر

  • commentator


    فیلسوف

  • egghead


    سولون


  • معلم

  • philosopher



  • solon



antonyms - متضاد
  • amateur


    آماتور

  • ignoramus


    نادان

  • nonexpert


    غیر متخصص

  • inexpert


    بی خبره

  • novice


    تازه کار

  • rookie


    دانشجو


  • غیر حرفه ای

  • nonprofessional


    دلتنگی

  • dilettante


    شاگرد کارآموز

  • apprentice


    فرد عامی

  • non-specialist


    شخص غیر روحانی

  • non-professional


    دابلگر

  • layperson


    علاقهمند

  • layman


    مبتدی

  • dabbler


    ادم تازه کار

  • enthusiast


    یادگیرنده

  • beginner


    احمق

  • newbie


    شاگرد

  • greenhorn


    مشتاق

  • learner


    دنباله رو

  • fool


    پا حساس

  • pupil


    سرگرد

  • aspirant


    تازه وارد

  • follower


    هک کردن

  • tenderfoot


    عمومی

  • jackleg


    قلع و قمع کردن

  • newcomer


    کاراموز

  • hack


  • generalist


  • dunce


  • neophyte


لغت پیشنهادی

brunch

لغت پیشنهادی

fall

لغت پیشنهادی

stellar