rope

base info - اطلاعات اولیه

rope - طناب

noun - اسم

/rəʊp/

UK :

/rəʊp/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [rope] در گوگل
description - توضیح
  • very strong thick string made by twisting together many thinner strings


    ریسمان ضخیم بسیار قوی، که با چرخاندن بسیاری از رشته های نازک تر به یکدیگر ساخته می شود

  • to tie things together using rope


    برای گره زدن چیزها به هم با استفاده از طناب


  • برای گرفتن یک حیوان با استفاده از یک دایره طناب

  • (a piece of) strong thick string made of long twisted threads


    (تکه ای از) ریسمان محکم و ضخیم که از نخ های دراز تابیده شده است


  • چندین مورد از یک نوع شی به هم متصل شده اند

  • thick rope which surrounds an area used for boxing (= sport in which two people hit each other) or wrestling


    طناب ضخیم که منطقه ای را احاطه کرده است که برای بوکس (= ورزشی که در آن دو نفر به یکدیگر ضربه می زنند) یا کشتی استفاده می شود.


  • برای گره زدن چیزها با طناب

  • a strong thick cord made of twisted fibers


    طناب محکم و ضخیم ساخته شده از الیاف پیچ خورده


  • بستن چیزی با طناب


  • طناب زدن چیزی است که طناب یا طناب را دور آن قرار دهید تا آن را جدا نگه دارید

  • She lowered the basket on a rope.


    او سبد را روی یک طناب پایین آورد.

  • To his left three guards had taken the strain on a rope that ran tight and stretched to the building.


    در سمت چپ او، سه نگهبان فشار روی طنابی را که محکم می‌رفت و تا ساختمان کشیده می‌شد، کشیده بودند.

  • The referee patrols the bandaged ropes, dapper in his black bow tie.


    داور طناب‌های باندپیچی شده را با پاپیون مشکی‌اش می‌چرخاند.

  • He asked my permission to use new rope because we were desperately short of traditional rope.


    او از من برای استفاده از طناب جدید اجازه گرفت زیرا ما به شدت از طناب سنتی کمبود داشتیم.

  • They used a piece of rope to tie the clerk up.


    برای بستن منشی از یک طناب استفاده کردند.

  • Right up the sides of them without a ladder or rope or funny boots.


    درست از کناره های آنها، بدون نردبان یا طناب یا چکمه های خنده دار.

  • Then he ran up the rope of the alarm bell.


    سپس طناب زنگ خطر را دوید.

  • Any slip is then immediately transmitted up the rope and braked by those above.


    سپس هر لغزشی بلافاصله از طناب به بالا منتقل می شود و توسط افراد بالا ترمز می شود.

  • We dared leave the leeboards no more than half way down with ropes and guys rigged to relieve the sideways pressure.


    جرأت داشتیم تا نیمی از تخته‌ها را رها کنیم، با طناب‌ها و بچه‌هایی که برای از بین بردن فشار جانبی نصب شده بودند.

example - مثال
  • The rope broke and she fell 50 metres onto the rocks.


    طناب پاره شد و 50 متر روی صخره ها افتاد.

  • We tied his hands together with rope.


    دست هایش را با طناب به هم گره زدیم.

  • The anchor was attached to a length of rope.


    لنگر به طول طناب وصل شده بود.

  • Coils of rope lay on the quayside.


    سیم پیچ های طناب در کنار اسکله افتاده بود.

  • I tripped over the guy rope of the tent in the dark.


    در تاریکی از روی طناب چادر زمین خوردم.

  • One of the bouncers lifted the velvet rope to let us enter the club.


    یکی از پرنده ها طناب مخملی را بلند کرد تا اجازه دهد وارد باشگاه شویم.

  • a rope bridge/swing/ladder (= made from rope)


    پل طناب / تاب / نردبان (= ساخته شده از طناب)

  • a rope of pearls


    طنابی از مروارید

  • You’d better let her know you’re safe. She’s at the end of her rope.


    بهتر است به او بگویید که در امان هستید. او در انتهای طناب خود است.

  • The question was vague, giving the interviewee enough rope to hang herself.


    سوال مبهم بود و به مصاحبه شونده طناب کافی داد تا خودش را حلق آویز کند.

  • The job only took about an hour—it was money for old rope.


    این کار فقط یک ساعت طول کشید - پول برای طناب قدیمی بود.

  • A sailor threw a rope ashore and we tied the boat to a post.


    ملوانی طنابی را به ساحل پرتاب کرد و ما قایق را به یک تیر بستیم.

  • a coil of rope


    یک سیم پیچ طناب


  • یک طناب سیر

  • The middleweight boxing champion had his opponent up against the ropes.


    قهرمان بوکس میان وزن حریف خود را در برابر طناب ها قرار داد.


  • من اسبم را با طناب به ماشینت می کشم و تو را از خندق بیرون می کشم.

  • The climbers roped themselves together.


    کوهنوردان به هم طناب زدند.

  • We roped the box to the top of the car.


    جعبه را طناب زدیم به بالای ماشین.

  • The site has been marked with “No Trespassing” signs and areas have been roped off.


    این سایت با علائم تجاوز ممنوع مشخص شده است و مناطق طناب زده شده است.

synonyms - مترادف
  • cord


    طناب


  • رشته


  • کابل


  • سیم


  • خط

  • lace


    توری

  • thread


    نخ

  • lacing


    ریسمان

  • strand


    فروشنده

  • twine


    نوار

  • hawser


    رهبری


  • بافتن

  • cordage


    بند بند


  • لاریات

  • braiding


    کمند

  • lanyard


    کراوات

  • lariat


    بند

  • lasso


    متصل کردن

  • tie


    زنجیر

  • strap


    باند

  • tether


    لیگاتور


  • هولتر


  • تانگ

  • ligature


    افسار

  • halter


    سیم بکسل

  • thong


    الزام آور

  • leash


    ریاتا

  • rein


  • towline


  • binding


  • riata


antonyms - متضاد
  • untie


    باز کردن

  • unfasten


    شل کردن

  • loosen


    رها کردن

  • unbind


    جداگانه، مجزا

  • unshackle


    قطع شدن


  • جدا کردن

  • disconnect


    شل

  • disjoin


    آزاد کردن


  • باز کردن زنجیر

  • unfetter


    متفرق شدن

  • unchain


    تقسیم کنید

  • disunite


    رهایی


  • رایگان

  • detach


    لغو پیوند


  • لغو کردن


  • از دست دادن

  • unhitch


    برداشتن


  • طلاق

  • unlink


    بدون گره

  • uncouple


    منزوی

  • undo





  • unknot


  • liberate


  • unleash


  • decouple


  • unlace


  • disengage


  • isolate


لغت پیشنهادی

wheat

لغت پیشنهادی

crazed

لغت پیشنهادی

vulgarity