alone
alone - تنها
adjective, adverb - صفت، قید
UK :
US :
اگر در جایی تنها هستید، کسی با شما نیست
بدون هیچ دوست یا افرادی که می شناسید
احساس ناراحتی و تنهایی
بدون هیچ کمکی از افراد دیگر
بدون در نظر گرفتن چیز دیگری
بدون کمک کسی دیگر
without any help from anyone else. Alone is more formal and less common than on your own or by yourself
بدون هیچ کمک دیگری تنهایی رسمیتر و کمتر رایجتر از تنهایی یا تنهایی است
بدون درخواست کمک یا نصیحت از کسی
بدون کمک کسی یا چیزی - به ویژه در مورد افرادی که بسیار ضعیف، بیمار و غیره هستند استفاده می شود
انجام کاری دشوار یا چشمگیر بدون کمک شخص دیگری
توسط یک نفر نه یک گروه
انجام کاری به تنهایی – به ویژه در عبارات زیر استفاده می شود
کسی که بدون کمک کسی بسیار ثروتمند یا موفق شده است
بدون افراد دیگر
بدون هیچ دیگری
بدون هیچ دیگری، یا فقط
Dorothy lives alone.
دوروتی تنها زندگی می کند.
تنها استیونسون مقصر است.
کیم به تنهایی در اروپا سفر کرد.
جای گرانی است - صرف ناهار 20 دلار بود.
قیمت به تنهایی کافی بود تا نظرم را عوض کنم.
وقتی جون رفت به طرز وحشتناکی احساس تنهایی می کرد.
تام تنها نیست که کار کردن با ریک را سخت پیدا کرده است.
او نمی خواست با او تنها بماند.
از تنها ماندن با افکارش می ترسید.
He lives alone.
او تنها زندگی می کند.
او تنها در سالن نشسته بود.
بالاخره ما دو نفر با هم تنها شدیم.
من دوست ندارم شب ها تنها بیرون بروم.
بزرگ کردن کودکان به تنهایی سخت است.
قاتل گفت که به تنهایی عمل کرده است.
کارول در دنیا احساس تنهایی می کرد.
از وقتی تو رفتی من خیلی تنهام
شما نمی توانید دیگران را سرزنش کنید. تو به تنهایی تصمیم گرفتی
قیمت کفش به تنهایی 200 پوند است.
اندرو تصمیم گرفت به تنهایی پیش برود و کسب و کار خود را راه اندازی کند.
از او خواسته شده که تنها بماند، اما عکاسان مطبوعاتی او را همه جا دنبال می کنند.
به من دست نزن! بزار تو حال خودم باشم!
قبلاً به شما گفته بودم - وسایلم را رها کنید!
فضای کافی برای ما وجود ندارد، چه برسد به مهمانان.
من هیچ لباسی نداشتم چه برسد به پاسپورت.
این جزایر کوچکتر از آن هستند که به تنهایی به عنوان کشورهای مستقل بایستند.
مسائلی که پژوهش برای حل آنها طراحی شده است به تنهایی نیستند، بلکه بخشی از زمینه وسیع تری هستند.
طاق زمانی به تنهایی در ورودی قلعه قرار داشت.
فقط زمان نشان می دهد که آیا درمان موفقیت آمیز بوده است یا خیر.
من دوست دارم در خانه تنها باشم.
هفته آینده خودم به لندن می روم.
من می خواهم این را به تنهایی تمام کنم (= بدون کمک کسی).
یک دونده تنها در پارک
long solitary walks
پیاده روی های طولانی و انفرادی
یک کودک تنها
سام زمانی که برای اولین بار به نیویورک نقل مکان کرد بسیار تنها بود.
یک خانه تنها
solitary
منفرد، مجد، تنها، منزوی، انفرادی
solo
انفرادی
companionless
بی همنشین
lone
تنها
lonesome
بدون شریک
partnerless
بدون همراه
unaccompanied
بدون مراقبت
lonely
بدون همراهی
بدون اسکورت
unattended
همه تنها
unchaperoned
توسط خود
unescorted
توسط یک نفر تنها
solus
در تنهایی
بدون کمک دیگری
by oneself
روی جک
by one's lonesome
روی دست
on one's lonesome
روی بچه شما
روی جک جونز
without an escort
روی پت مالون
on one's jack
فقط
on one's pat
یکی
منحصر بفرد
on one's Jack Jones
شخصی
on one's Pat Malone
خاص
sole
مفرد
singular