pulling

base info - اطلاعات اولیه

pulling - کشیدن

N/A - N/A

pʊl

UK :

pʊl

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [pulling] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Could you help me move this bookcase over there? You pull and I'll push.


    آیا می توانید به من کمک کنید این قفسه کتاب را به آنجا منتقل کنم؟ تو بکش و من فشار میدم

  • He pulled the chair away from the desk.


    صندلی را از روی میز کنار کشید.

  • He pulled the heavy box across the floor to the door.


    جعبه سنگین را از روی زمین تا در کشید.

  • He pulled the door open.


    در را باز کرد.

  • The car was pulling a caravan.


    ماشین در حال کشیدن یک کاروان بود.

  • The sun was so strong we had to pull down the blinds.


    خورشید آنقدر قوی بود که مجبور شدیم پرده ها را پایین بکشیم.

  • She pulled out the drawer.


    کشو را بیرون کشید.

  • He pulled off his sweater.


    ژاکتش را در آورد.

  • The dentist pulled both teeth out.


    دندانپزشک هر دو دندان را بیرون آورد.

  • I spent the morning pulling up the weeds in the flowerbeds.


    صبح را به کشیدن علف های هرز در گلزارها گذراندم.

  • When officials realized the cultural gaffe, the company pulled the ad and apologized.


    زمانی که مسئولان متوجه این گاف فرهنگی شدند، شرکت آگهی را پس گرفت و عذرخواهی کرد.

  • During the last lap of the race one of the runners began to pull ahead.


    در آخرین دور مسابقه یکی از دوندگان شروع به جلو رفتن کرد.

  • We waved as the train pulled out of the station.


    وقتی قطار از ایستگاه بیرون می‌رفت، دست تکان دادیم.

  • Our armies are pulling back on all fronts.


    ارتش های ما در تمام جبهه ها عقب نشینی می کنند.

  • She pulled herself up the stairs, holding onto the rail.


    خودش را از پله ها بالا کشید و روی ریل نگه داشت.

  • He put his hands on the side of the pool and pulled himself out of the water.


    دست هایش را کنار استخر گذاشت و خودش را از آب بیرون کشید.

  • The show has certainly pulled (in) the crowds.


    نمایش مطمئناً جمعیت را به خود جذب کرده است.

  • He certainly knows how to pull women.


    او مطمئناً می داند که چگونه زنان را بکشد.

  • Did Tracy pull at the nightclub last night?


    آیا تریسی دیشب به کلوپ شبانه رفت؟

  • I pulled a muscle in my back lifting some drawers.


    عضله پشتم را کشیدم و چند کشو را بلند کردم.

  • He pulled a hamstring.


    همسترینگ را کشید.

  • The gang that pulled the bank robbery were all arrested.


    باند دزدی بانک همگی دستگیر شدند.

  • No one's gonna pull that kind of trick on me!


    هیچ کس نمی خواهد چنین حقه ای را سر من بکشد!

  • Companies should encourage customers to pull information from their website, thus putting the customer in control.


    شرکت ها باید مشتریان را تشویق کنند تا اطلاعات را از وب سایت خود بیرون بیاورند و در نتیجه مشتری را تحت کنترل خود درآورند.

synonyms - مترادف

  • جالب هست

  • attracting


    جذب کردن

  • appealing to


    جذاب به


  • طراحی

  • engrossing


    جذاب


  • هیجان انگیز

  • fascinating


    شگفت انگیز

  • intriguing


    وسوسه انگیز

  • tempting


    فریبنده

  • captivating


    سرگرم کننده

  • entertaining


    اغوا کردن

  • enthralling


    به دام انداختن

  • luring


    وسوسه انگیز آمریکا

  • snaring


    تیتراژ

  • tantalizingUS


    موثر بر

  • titillating


    برانگیختن

  • affecting


    منحرف کننده

  • amusing


    درگیر کننده

  • arousing


    گرفتن

  • distracting


    قلاب زدن

  • engaging


    هیجان زده شدن

  • gripping


    خوش

  • hooking


    لمس کردن

  • perking up


    مسحور کننده انگلستان

  • pleasing


    مسحور کننده ایالات متحده

  • touching


    در حال حرکت

  • mesmerisingUK


    پرچین

  • mesmerizingUS


  • moving


  • riveting


  • rivetting


antonyms - متضاد
  • boring


    حوصله سر بر

  • disinteresting


    بی علاقه

  • deterring


    بازدارنده

  • discouraging


    دلسرد کننده

  • disenchanting


    افسون کننده

  • jading


    مات کردن

  • tiring


    خسته کننده

  • upsetting


    ناراحت كننده

  • wearing


    پوشیدن

  • angering


    عصبانی کردن

  • annoying


    مزاحم

  • bothering


    ناخوشایند

  • displeasing


    عصبانی

  • irking


    آزار دهنده

  • irritating


    توهین آمیز

  • offending


    به تعویق انداختن

  • putting off


    نگران کننده

  • troubling


    رنگ پریدن

  • vexing


  • worrying


  • palling


  • wearying


لغت پیشنهادی

spate

لغت پیشنهادی

inadvertent

لغت پیشنهادی

bronchial