transparent
transparent - شفاف
adjective - صفت
UK :
US :
اگر چیزی شفاف است، می توانید از طریق آن ببینید
language or information that is transparent is clear and easy to understand
زبان یا اطلاعاتی که شفاف باشد، واضح و قابل درک است
دروغ، بهانه و غیره که شفاف باشد مردم را فریب نمی دهد
if rules, methods, or business dealings are transparent, they are clear and people can see that they are fair and honest
اگر قوانین، روشها یا معاملات تجاری شفاف باشند، واضح هستند و مردم میتوانند ببینند که منصف و صادق هستند
اگر یک ماده یا شی شفاف باشد، میتوانید به وضوح آن را ببینید
واضح و آسان برای درک یا تشخیص
باز و صادقانه، بدون راز
(از یک ماده) اجازه عبور نور به طوری که اشیاء به وضوح از طریق آن دیده شوند
شفاف نیز به معنای آشکار است
transparent business and financial activities are done in an open way without secrets, so that people can trust that they are fair and honest
فعالیت های تجاری و مالی شفاف به صورت علنی و بدون اسرار انجام می شود تا مردم به منصف بودن و صداقت بودن آنها اعتماد کنند
بازوها و دست های پسران آنقدر نازک بودند که تقریباً شفاف به نظر می رسیدند.
پلاستیک شفاف است.
پیاز و سیر را در تابه نچسب سرخ کنید تا پیاز شفاف شود.
The fading colours and yellowish transparent appearance are clear indications of iron chlorosis caused by deficiencies in iron and trace elements.
رنگ های محو شده و ظاهر شفاف مایل به زرد نشانه های واضحی از کلروز آهن است که در اثر کمبود آهن و عناصر کمیاب ایجاد می شود.
لحظه هایی که طبیعت شفاف به نظر می رسد، ناپدید می شوند.
The wall was as transparent as glass but it was as if it revealed only another wall of uniform greyness.
دیوار مثل شیشه شفاف بود، اما انگار فقط دیوار دیگری از خاکستری یکنواخت را نشان می داد.
یک پارچه شفاف نازک
او یک بازدیدکننده از دنیای زیردریایی دیگری بود. یک بیگانه بیگناه، شفاف، کاملا ملایم.
With thin washes and the more transparent pigments, colour differences between the white and tinted sheets will be more apparent.
با شستشوهای نازک و رنگدانه های شفاف تر، تفاوت رنگ بین ورق های سفید و رنگی آشکارتر می شود.
جعبه دارای یک درب پلاستیکی شفاف است تا بتوانید داخل آن را ببینید.
بال های این حشره تقریباً شفاف است.
تلاشی شفاف برای خرید آرا
a transparent lie/ploy/ruse
یک دروغ / ترفند / نیرنگ شفاف
آیا من آنقدر شفاف هستم؟ (= آیا نیت من اینقدر واضح است؟)
مردی با صداقت شفاف
کمپینی برای شفاف سازی اسناد رسمی
پلک هایش آبی و تقریبا شفاف بود.
آنها به قدری نازک هستند که کاملاً شفاف هستند.
من عکس ها را با ورق های پلاستیکی شفاف پوشانده ام.
آنها جواهرات رنگی شفاف مانند یاقوت و یاقوت کبود معامله می کنند.
لامپ ها را در یک جعبه پلاستیکی شفاف رشد دهید تا کودکان بتوانند رشد ریشه ها را ببینند.
Her blouse was practically transparent!
بلوزش عملا شفاف بود!
من فکر می کنم ما باید سعی کنیم دستورالعمل ها را شفاف تر کنیم.
ما متعهد هستیم که در مورد اتهامات خود کاملاً شفاف باشیم.
به آن جعبه های پلاستیکی شفاف جعبه جواهرات می گویند.
دلیل واقعی رفتن او آنقدر شفاف بود که هیچکس آن را باور نکرد.
The charter aims to make the national health service a more transparent and open public corporation.
هدف این منشور تبدیل خدمات بهداشتی ملی به یک شرکت عمومی شفاف تر و بازتر است.
شرکت ها باید در مورد اهداف و سیاست های خود شفاف باشند.
هدف ما ایجاد بازاری شفاف است که به نوآوری و ریسک واقعی پاداش دهد.
a transparent system/process/environment
یک سیستم/فرآیند/محیط شفاف
یکی از مدیران ارشد OFT گفت که از بانکها میخواهد حسابهای جاری را شفافتر کنند.
انتصاب او بر اساس یک فرآیند گزینش باز و شفاف بود.
روشن
translucent
نیمه شفاف
pellucid
سلیس
crystalline
کریستالی
limpid
شفاف
glassy
شیشه ای
glass-like
شیشه مانند
crystal
کریستال
liquid
مایع
lucent
سلفون
cellophane
شفاف مثل شیشه
crystal-clear
هیالین
hyaline
بدون ابر
semiopaque
زجاجیه
semitransparent
بی ابری
translucid
آشکار
unclouded
دید از طریق
vitreous
دیافان
uncloudy
تار نشده
transpicuous
خالص
crystal clear
خالص، ناب
see-through
درخشان
lucid
هیالوئید
diaphanous
unblurred
sheer
sparkling
hyaloid
glasslike
opaque
مات
nontransparent
غیر شفاف
nontranslucent
ابری
cloudy
یخ زده
clouded
مه آلود
frosty
نوبل
foggy
لعاب دار
nubilous
سایه دار
glazed
دودی
misty
رنگی
shady
دوده
smokey
گل آلود
tinted
بی شکل
smoky
مسدود
sooty
کدر
hazy
ضخیم
muddy
تاریک
amorphous
کثیف
blocked
متراکم
murky
لکه دار
رنگارنگ آمریکا
dusky
رنگارنگ انگلستان
mucky
dense
smudged
shadowy
non-transparent
non-translucent
turbid
coloredUS
colouredUK
