carbon

base info - اطلاعات اولیه

carbon - کربن

noun - اسم

/ˈkɑːrbən/

UK :

/ˈkɑːbən/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [carbon] در گوگل
description - توضیح
  • a chemical substance that exists in a pure form as diamonds, graphite etc or in an impure form as coal petrol etc. It is a chemical element: symbol C


    یک ماده شیمیایی که به شکل خالص مانند الماس، گرافیت و غیره، یا به شکل ناخالص مانند زغال سنگ، بنزین و غیره وجود دارد. این یک عنصر شیمیایی است: نماد C


  • کاغذ کاربن

  • a carbon copy(1)


    یک کپی کربن (1)

  • a chemical element that exists in its pure form as diamond or graphite, and is an important part of other substances such as coal and oil as well as being contained in all plants and animals


    یک عنصر شیمیایی که به شکل خالص به صورت الماس یا گرافیت وجود دارد و بخش مهمی از سایر مواد مانند زغال سنگ و نفت است و همچنین در تمام گیاهان و جانوران موجود است.


  • آ کپی کربن

  • a chemical element that is contained in all animals and plants, and that is an important part of other substances such as coal and oil and exists in its pure form as diamonds and graphite


    عنصری شیمیایی که در تمام جانوران و گیاهان وجود دارد و جزء مهمی از مواد دیگر مانند زغال سنگ و نفت است و به صورت خالص به صورت الماس و گرافیت وجود دارد.

  • a chemical element (= simple chemical substance), which exists in all plants and animals, and is an important part of coal and oil. When carbon is burned it produces carbon dioxide and carbon monoxide


    عنصر شیمیایی (= ماده شیمیایی ساده) که در همه گیاهان و جانوران وجود دارد و جزء مهم زغال سنگ و نفت است. وقتی کربن می سوزد، دی اکسید کربن و مونوکسید کربن تولید می کند


  • به عنوان یک شکل کوتاه برای دی اکسید کربن استفاده می شود، به ویژه هنگامی که در مورد محیط زیست و تغییرات آب و هوایی صحبت می شود

  • The plant material itself is converted to black carbon.


    خود مواد گیاهی به کربن سیاه تبدیل می شود.


  • هر چه کربن بیشتر باشد، آشفتگی بیشتر است.

  • This same basic cycle could also operate on the interconversion of carbon dioxide into carbon monoxide plus oxygen.


    همین چرخه پایه همچنین می تواند بر روی تبدیل دی اکسید کربن به مونوکسید کربن به اضافه اکسیژن عمل کند.

  • But in practice modern Earthly life is a protege of water as much as it is of carbon.


    اما در عمل، زندگی مدرن زمینی به همان اندازه که از کربن است، تحت الحمایه آب است.

  • The platinum catalyses the reaction of carbon monoxide and hydrocarbons with air to give carbon dioxide and water vapour.


    پلاتین واکنش مونوکسید کربن و هیدروکربن ها را با هوا کاتالیز می کند و دی اکسید کربن و بخار آب تولید می کند.

  • In the other two mechanisms, buckminsterfullerene is formed by a combination of specific precursor carbon clusters.


    در دو مکانیسم دیگر، باکمینسترفولرن از ترکیبی از خوشه های کربن پیش ساز خاص تشکیل می شود.


  • بهترین راه برای رساندن دی اکسید کربن به جو گرم کردن کل سیاره است.

example - مثال
  • carbon fibre


    فیبر کربن


  • آهن با محتوای کربن بالا

  • carbon emissions/levels/taxes


    انتشار کربن / سطوح / مالیات

  • How do we move to a low-carbon economy?


    چگونه به سمت اقتصاد کم کربن حرکت کنیم؟

  • All organic substances contain the element carbon.


    تمام مواد آلی حاوی عنصر کربن هستند.

  • Carbon exists in its pure form as diamond or graphite.


    کربن به شکل خالص به صورت الماس یا گرافیت وجود دارد.

  • carbon atoms


    اتم های کربن

  • Car makers are already working hard on reducing carbon.


    خودروسازان در حال حاضر سخت روی کاهش کربن کار می کنند.


  • این طرح سالانه دو میلیارد تن کربن را از جو حذف می کند.

synonyms - مترادف
  • clone


    شبیه

  • doppelganger


    دوپلگانگر

  • replica


    المثنی، کپی دقیق


  • دو برابر

  • duplicate


    تکراری

  • likeness


    شباهت


  • دوقلو

  • duplication


    تکثیر. مضاعف شدن

  • facsimile


    فاکس


  • تصویر


  • زنگ

  • ringer


    همتا

  • counterpart


    همخوانی داشتن


  • رفتن و آوردن

  • fetch


    کپی کربن


  • زنگ مرده

  • dead ringer


    تصویر آینه ای


  • تصویر تف کردن

  • spitting image


    تغییر نفس

  • alter ego


    شبیه به هم

  • look-alike


    کپی 🀄


  • تولید مثل

  • reproduction


    تف انداختن

  • spit


    تقلید

  • imitation


    تکرار

  • reduplication


    ساختگی

  • dummy


    همانند سازی

  • replication


    فریب دادن

  • lookalike


    مسخره کردن

  • dupe


  • mock


antonyms - متضاد

  • اصلی

  • archetype


    الگو، نمونه اولیه

  • prototype


    نمونه اولیه


  • مقابل


  • تفاوت

  • entity


    وجود، موجودیت

  • dissimilarity


    عدم شباهت

  • unlikeness


    بی شباهت


  • استاد

  • reverse


    معکوس


  • واقعیت

  • seriousness


    جدیت

  • solemnity


    تشریفات

  • genuine article


    مقاله اصیل


  • بودن

  • subtraction


    منها کردن


  • نزول کردن

  • genuine


    اصل


  • تخریب


  • دشمن


  • مدل

لغت پیشنهادی

unaltered

لغت پیشنهادی

deterring

لغت پیشنهادی

barbarically