awareness

base info - اطلاعات اولیه

awareness - اطلاع

noun - اسم

/əˈwernəs/

UK :

/əˈweənəs/

US :

family - خانواده
aware
آگاه
unaware
غافل
google image
نتیجه جستجوی لغت [awareness] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف
  • cognizance


    شناخت

  • cognisance


    آگاهی


  • تصدیق ایالات متحده

  • acknowledgmentUS


    قدردانی انگلستان

  • acknowledgementUK


    هوشیاری

  • alertness


    توجه


  • روشنگری

  • enlightenment


    آشنایی

  • familiarity


    اطلاعات


  • دانش


  • ذهن آگاهی

  • mindfulness


    ادراک


  • درك كردن


  • نگرانی


  • رعایت

  • observance


    مشاهده


  • تحقق انگلستان

  • realisationUK


    تحقق ایالات متحده

  • realizationUS


    به رسمیت شناختن


  • تبلیغ


  • اضطراری

  • advertence


    قدردانی

  • advertency


    دلهره

  • appreciation


    اهميت دادن

  • apprehension


    درک مطلب

  • attentiveness


    دریافت، آبستنی


  • تشخیص

  • comprehension


  • conception



  • discernment


antonyms - متضاد
  • ignorance


    جهل

  • disregard


    بی توجهی

  • unawareness


    بی اطلاعی

  • apathy


    بی تفاوتی

  • benightedness


    شب خوابی

  • cluelessness


    بی خبری

  • disinterest


    بی علاقگی

  • incognizance


    عدم شناخت

  • indifference


    در علم

  • inscience


    عدم حساسیت

  • insensitivity


    کوری

  • blindness


    بی احتیاطی

  • inattention


    ضرورت

  • insouciance


    بی اعتنایی

  • nescience


    عدم روشنگری

  • nonchalance


    عدم درک

  • obliviousness


    کمبود اموزش

  • unconcern


    فراموشی

  • unenlightenment


    سادگی

  • incomprehension


    بی هوشی


  • ناآشنایی

  • oblivion


    ابهام

  • simplicity


    چگالی

  • unconsciousness


    کناره گیری

  • unfamiliarity


    نیمه دانش

  • unmindfulness


    سوء تفاهم

  • vagueness


  • denseness


  • detachment


  • half-knowledge


  • misunderstanding


لغت پیشنهادی

thing

لغت پیشنهادی

admirably

لغت پیشنهادی

price