assessment

base info - اطلاعات اولیه

assessment - ارزیابی

noun - اسم

/əˈsesmənt/

UK :

/əˈsesmənt/

US :

family - خانواده
assessor
ارزیاب
assess
ارزیابی کنید
google image
نتیجه جستجوی لغت [assessment] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف

  • ارزیابی

  • appraisal


    برآورد کردن

  • estimation


    قضاوت ایالات متحده

  • judgmentUS


    قضاوت انگلستان

  • judgementUK


    تحلیل و بررسی


  • تخمین زدن


  • نظر


  • رتبه بندی


  • عزم

  • appraisement


    ثابت

  • determination


    gagingUS

  • fix


    gaugingUK

  • gagingUS


    توجه

  • gaugingUK


    مرور


  • ارزش گذاری


  • انتقاد

  • valuation


    حساب کردن


  • نقد

  • reckoning


    قضاوت ارزشی

  • critique


    گزارش


  • چشم انداز


  • مشاهده


  • جمع بندی


  • اندازه گیری

  • summing-up


    تفسیر

  • sizing up


    تصمیم گیری

  • commentary


    قدردانی


  • مطالعه

  • appreciation


    اطلاع



antonyms - متضاد
  • indifference


    بی تفاوتی

  • apathy


    کناره گیری

  • detachment


    بی علاقگی

  • disinterest


    بی توجهی

  • disinterestedness


    کنجکاوی

  • disregard


    بی اعتنایی

  • incuriousness


    بی عاطفه

  • incuriosity


    بی عاطفه بودن

  • nonchalance


    بی طرفی

  • unconcern


    بی احتیاطی

  • callousness


    بی علاقه

  • dispassionateness


    عدم پاسخگویی

  • impartiality


    تصادفی بودن

  • impassiveness


    فاصله

  • insouciance


    عدم تحمل

  • uninterest


    رضایت

  • unresponsiveness


    عدم حساسیت

  • casualness


    کمبود علاقه


  • عینیت

  • impassivity


    سکوت

  • complacence


    گذشته

  • insensitivity



  • objectivity


  • nonresponse




لغت پیشنهادی

advertisements

لغت پیشنهادی

jigsaw

لغت پیشنهادی

machine