meter
meter - متر
noun - اسم
UK :
US :
a machine that measures and shows the amount of something you have used or the amount of money that you must pay
ماشینی که مقدار چیزی را که استفاده کرده اید یا مقدار پولی را که باید بپردازید اندازه می گیرد و نشان می دهد
ماشینی که سطح چیزی را اندازه می گیرد
ماشینی که وقتی ماشین خود را کنار آن پارک می کنید پول در آن می گذارید
املای متر در آمریکا
برای اندازهگیری میزان استفاده از چیزی و مقداری که باید برای آن بپردازید، با استفاده از یک متر
an instrument for measuring something
وسیله ای برای اندازه گیری چیزی
املای آمریکایی METER
برای اندازه گیری میزان عرضه گاز، برق و غیره با استفاده از کنتور
وسیله ای که مقدار چیزی را که استفاده می شود اندازه گیری می کند
the device in a taxi that measures the distance or the amount of time spent travelling and shows how much you have to pay
وسیله ای در تاکسی که مسافت یا مدت زمان سفر را اندازه می گیرد و نشان می دهد که چقدر باید بپردازید
املای ایالات متحده از متر
استفاده از متر برای اندازه گیری میزان مصرف گاز، برق یا آب
یک واحد اندازه گیری طول برابر با 100 سانتی متر یا 39.37 اینچ
دستگاهی که میزان گاز، آب یا برق مصرفی را اندازه گیری می کند
In a taxi (= car whose driver you pay to take you somewhere), a meter is the device that measures the distance or the amount of time spent traveling and records how much you have to pay.
در تاکسی (= ماشینی که راننده آن پول می دهید تا شما را به جایی برساند)، متر وسیله ای است که مسافت یا مدت زمان سفر را اندازه گیری می کند و میزان مبلغی که باید بپردازید را ثبت می کند.
the rhythm of a poem produced by the arrangement of syllables according to the number and type of beats in each line
ریتم یک شعر که با چیدمان هجاها بر حسب تعداد و نوع ضربات در هر سطر تولید می شود.
متر ریتمی است که ضربات یک قطعه موسیقی را در قالب یک الگو سازمان می دهد.
قطعه ای از تجهیزات که مقدار چیزی که استفاده شده را اندازه می گیرد
the piece of equipment in a taxi that measures the distance travelled or the amount of time spent travelling, and shows how much you have to pay
قطعه ای از تجهیزات در یک تاکسی که مسافت طی شده یا مدت زمان سفر را اندازه گیری می کند و نشان می دهد که چقدر باید بپردازید
ایالات متحده برای متر
استفاده از کنتور برای اندازه گیری میزان مصرف گاز، برق و غیره یا هزینه یک تاکسی
گرمایش معمولا به طور جداگانه شارژ می شود، اغلب توسط متر سکه.
اختراع آنها یک کنتور برق بود که توسط سیگنال های شرکت برق کنترل می شد.
یک کنتور گاز
چهار برنت و دو متر نینیان نفت ورودی از دریا را اندازه گیری می کنند.
هر بار که Joe Consumer یک فایل را از یک سرور تجاری بازیابی می کند، متر پرداخت تیک می زند.
تاکسی متر
شهر 300 تن از کنتورها را در غرب پورتال نصب کرده است تا قابلیت اطمینان آنها را آزمایش کند.
توکن مترها نیز از اکثر مناطق گاز در دسترس هستند.
مردی آمد تا کنتور گاز را بخواند.
راننده تاکسی در حالی که منتظر ما بود، کنتور را روشن گذاشت.
نصب کنتور هوشمند به شما این امکان را می دهد که میزان مصرف آب را در زمان واقعی مشاهده کنید.
speedometer
سرعت سنج
altimeter
ارتفاع سنج
calorimeter
کالری سنج
یک استخر 50 متری
یک ورزشکار با سرعت 10 متر در ثانیه می دود
چه کسی رکورددار دوی 100 متر است؟
The electricity meter is in the basement.
کنتور برق در زیرزمین است.
برای پارکومتر به مقداری تغییر نیاز دارید.
مردی آمد تا کنتور را بخواند (= ببینید چقدر گاز مصرف شده است).
راننده تاکسی کنتور را در حال اجرا رها کرد در حالی که من به مادر کمک کردم تا به جلوی در برسد.
شرکت های آب بریتانیا در حال برنامه ریزی برای اندازه گیری مصرف آب هستند.
electricity/gas/water meter
کنتور برق/گاز/آب
پارکومتر
کنتور شما به طور مرتب خوانده می شود تا از ارسال صورت حساب های تخمینی برای شما جلوگیری شود.
اگر در شروع سفر هیچ کرایه ای توافق نشده باشد، حداکثر کرایه همانی خواهد بود که روی متر نشان داده شده است.
آب اکثر خانههای جدید کنتور شده است.
شما باید با راننده بر سر قیمت به توافق برسید یا درخواست کنید که سفر اندازه گیری شود.
ضرب و شتم
cadence
آهنگ و ریتم
ریتم
tempo
سرعت
pulse
نبض
اندازه گرفتن
cadency
تاب خوردن
فشار
الگو
موسیقی
مورا
mora
قافیه
rhyme
ساختار
metreUK
metreUK
ضربان
throb
زمان
سکته
جریان
كتك زدن
لهجه
beating
روشن
accent
تیک بزنید
lilt
جهش
pulsation
ضعیف
tick
افت و خیز
bounce
جریان ریتمیک
downbeat
الگوی ریتمیک
rhythmical flow
rhythmical pattern
ignorance
جهل
inaction
بی عملی
unimportance
بی اهمیتی