blast
blast - انفجار
noun - اسم
UK :
US :
حرکت شدید ناگهانی باد یا هوا
یک انفجار یا حرکت بسیار شدید هوا که باعث آن می شود
صدای بسیار بلند ناگهانی، به خصوص صدایی که توسط سوت یا بوق ایجاد می شود
یک ابراز ناگهانی قوی از یک احساس قدرتمند
آسیب رساندن یا تخریب چیزی، یا مجروح کردن یا کشتن کسی، با استفاده از تفنگ یا بمب
to break something into pieces using explosives, especially in order to build something such as a road
قطعه قطعه کردن چیزی با استفاده از مواد منفجره، به ویژه برای ساختن چیزی مانند جاده
برای تولید صدای بلند زیاد، به خصوص موسیقی
انتقاد از کسی یا چیزی بسیار شدید - به ویژه در گزارش های خبری استفاده می شود
ضربه زدن یا ضربه زدن به توپ بسیار محکم
اگر هوا یا آب در جایی منفجر شود، یا اگر در جایی منفجر شود، با نیروی زیادی به آنجا حرکت می کند.
برای شکست دادن یک تیم دیگر خیلی راحت
زمانی استفاده می شود که در مورد چیزی بسیار عصبانی هستید
to explode or destroy something or someone with explosives, or to break through or hit something with a similar very strong force
منفجر کردن یا نابود کردن چیزی یا کسی با مواد منفجره، یا شکستن یا ضربه زدن به چیزی با نیرویی مشابه و بسیار قوی
برای ایجاد صدای بسیار بلند و ناخوشایند، یا کاری برای انجام این کار
انتقاد شدید از کسی یا چیزی
an explosion
یک انفجار
یک ضربه شدید ناگهانی هوا
صدای بلند ناگهانی
در ورزش، ضربه بسیار قوی است
یک تجربه یا رویداد هیجان انگیز یا لذت بخش، اغلب یک مهمانی
ایمیلی که توسط یک شرکت یا سازمان برای تعداد زیادی از افراد ارسال شده است
an expression of anger
ابراز خشم
یک انفجار یا چیزی ناگهانی و شدید
an exciting and enjoyable experience
یک تجربه هیجان انگیز و لذت بخش
برای شکستن یا تخریب با استفاده از مواد منفجره
انتقاد شدید
داور در سوت او به صدا در آمد و ما بیرون رفتیم.
ممنون که ما را به کمپینگ بردید - میراندا خیلی خوشحال شد!
شما باید اسکی روی آب را امتحان کنید - این یک انفجار است.
Suddenly the plate-glass window shook with a blast of noise as two motorcycles roared down the street.
هنگامی که دو موتور سیکلت در خیابان غوغا می کردند، ناگهان شیشه شیشه ای با صدای انفجاری لرزید.
For letterboxes, look out for seals with brushes which will prevent an icy blast when the post is delivered.
برای صندوق های نامه، مراقب مهر و موم های با برس باشید که از انفجار یخی هنگام تحویل پست جلوگیری می کند.
یک انفجار بمب
در این انفجار 27 دانش آموز مجروح شدند.
انفجار در ساختمان رخنه کرد.
وقتی از هواپیما خارج شدیم، هوای گرم به ما برخورد کرد.
the wind’s icy blasts
انفجارهای یخی باد
سه انفجار کوتاه در آژیر کشتی
راننده در را باز کرد و صدای انفجار باب مارلی را بیرون داد.
او صدای کوتاهی بر روی شیپور خود زد.
انفجار برای فرمانداران زندان در گزارش قاضی
مهمانی یک انفجار بود.
ما در مهمانی یک انفجار داشتیم.
آنها انفجارهای ایمیلی ارسال کردند و اطلاعات را در تمام وب سایت های خود ارسال کردند.
او استریو ماشین را در حالت انفجار کامل روشن کرده بود.
انفجاری از دیوار منفجر شد.
آنها تونل ها را در کنار کوه منفجر کردند.
او چیزی را که فکر می کرد خرس گریزلی است دید و با تفنگش آن را منفجر کرد.
صدای موزیک را از ماشینش می شنیدیم.
Loudspeakers blasted patriotic music.
بلندگوها موسیقی میهن پرستانه را به صدا درآوردند.
او بوق ماشینش را به شدت زد.
The administration was blasted for failing to create jobs.
دولت به دلیل ناکامی در ایجاد شغل مورد انتقاد قرار گرفت.
او اخیراً آنچه را که به عنوان فرهنگ استثمار در صنعت مد توصیف می کند، مورد انتقاد قرار داد.
در این انفجار سه نفر مجروح شدند.
وقتی پنجره را باز کرد، هوای سرد به او برخورد کرد.
انفجار موسیقی
مربی سه بار روی یک سوت زد.
آدامز یک انفجار در بالای مرز انجام داد.
شما باید دیشب با ما می آمدید - ما واقعاً یک انفجار داشتیم!
او در ایمیلی به هوادارانش اعلام کرد که کمپین خود را تعلیق می کند.
اوه انفجار! کلیدهایم را در خانه جا گذاشته ام!
یک وزش باد چند پنجره را بیرون زد.
سمفونی با صدای ترومپت شروع می شود.
gust
وزش
فوت کردن، دمیدن
gale
باد
طوفان
flurry
سر و صدا
هجوم بردن
squall
شوریدن
breeze
نسیم
puff
پف کردن
scud
اسکاد
williwaw
ویلیوا
انفجار باد
windblast
draughtUK
draughtUK
پیش نویس ایالات متحده
tempest
نسیم قوی
waft
زفیر
draftUS
بو کردن
strong breeze
نفس
zephyr
جاری
whiff
موج
جریان
باد کردن
surge
فوران
هوا
billow
جریان هوا
gush
دوش
جهش
spurt