unpredictable
unpredictable - غیر قابل پیش بینی
adjective - صفت
UK :
US :
پیش بینی
قابل پیش بینی بودن
پیشگو
قابل پیش بینی
پیش بینی کننده
---
---
بسیار تغییر می کند، بنابراین نمی توان دانست که چه اتفاقی خواهد افتاد
someone who is unpredictable tends to change their behaviour or ideas suddenly so that you never know what they are going to do or think
کسی که غیرقابل پیش بینی است تمایل دارد رفتار یا ایده های خود را به طور ناگهانی تغییر دهد، به طوری که شما هرگز نمی دانید قرار است چه کاری انجام دهد یا چه فکری کند.
likely to change suddenly and without reason and therefore not able to be predicted (= expected before it happens) or depended on
به احتمال زیاد به طور ناگهانی و بدون دلیل تغییر می کند و بنابراین نمی توان آن را پیش بینی کرد (= قبل از وقوع آن انتظار می رود) یا وابسته به
تمایل به تغییر ناگهانی و بدون دلیل یا هشدار، و بنابراین نمی توان به آن وابسته شد
if something is unpredictable, it is likely to change suddenly and unexpectedly, so cannot be planned for
اگر چیزی غیرقابل پیش بینی باشد، احتمالاً به طور ناگهانی و غیر منتظره تغییر می کند، بنابراین نمی توان برای آن برنامه ریزی کرد.
وضعیت در فقیرترین کشور منطقه بی ثبات و بسیار غیرقابل پیش بینی است.
در انتهای دیگر جدول، ترتیب پایان غیر قابل پیش بینی است.
آنقدر ثابت و غیر قابل پیش بینی است.
Long drawn out and unpredictable as the process may be it has one great advantage for the policy-maker.
این فرآیند طولانی مدت و غیرقابل پیش بینی است، اما یک مزیت بزرگ برای سیاست گذار دارد.
ساعت ها در مقایسه با کارایی سریع مجلس طولانی و غیرقابل پیش بینی بود.
Mayoral elections are usually unpredictable, highly dependent on the particular appeal of personalities and the ability to form coalitions.
انتخابات شهردار معمولاً غیرقابل پیش بینی است و به شدت به جذابیت خاص شخصیت ها و توانایی تشکیل ائتلاف وابسته است.
Mark Waite of Sugarlands, Texas, does commercial litigation, which is the most grueling and unpredictable legal work.
مارک ویت از Sugarlands، تگزاس، دعاوی تجاری را انجام می دهد، که طاقت فرساترین و غیرقابل پیش بینی ترین کار حقوقی است.
Creatures born in the rugged environments of arctic climes must deal with the unpredictable variations that nature is always throwing at them.
موجوداتی که در محیطهای ناهموار مناطق قطبی به دنیا میآیند، باید با تغییرات غیرقابل پیشبینیای که طبیعت همیشه به سمت آنها میزند، مقابله کنند.
بریتانیا به دلیل آب و هوای غیرقابل پیش بینی خود شناخته شده است.
A human being is unpredictable whether he is a national resident or a migrant: we have to live with that.
یک انسان چه مقیم ملی باشد چه مهاجر غیرقابل پیش بینی است: ما باید با آن زندگی کنیم.
آب و هوای غیرقابل پیش بینی در کوه ها می تواند کوهنوردی را بسیار خطرناک کند.
نتیجه کاملا غیر قابل پیش بینی است.
بازی نقش به دانش آموزان آموزش می دهد تا با ماهیت غیرقابل پیش بینی زبان کنار بیایند.
رفتار او زمانی که مشروب مینوشید بسیار غیرقابل پیشبینی شد.
هیچکس نمیداند که با او کجا ایستادهاند. او کاملا غیر قابل پیش بینی است
The weather there can be unpredictable - one minute it's blue skies and the next minute it's pouring rain.
آب و هوا در آنجا می تواند غیرقابل پیش بینی باشد - یک دقیقه آسمان آبی و دقیقه بعد باران شدید.
The hours in this job are very unpredictable - you sometimes have to work late at very short notice.
ساعات کار در این شغل بسیار غیرقابل پیشبینی است - گاهی اوقات مجبور میشوید تا دیر وقت و در زمان کوتاهی کار کنید.
unpredictable weather
آب و هوای غیر قابل پیش بینی
دنیا تقریبا غیر قابل پیش بینی است.
To protect it from the unpredictable nature of software sales the company has adopted a new business model.
برای محافظت از آن در برابر ماهیت غیرقابل پیش بینی فروش نرم افزار، این شرکت مدل کسب و کار جدیدی را اتخاذ کرده است.
رویدادهای غیرقابل پیش بینی می تواند تأثیر زیادی بر ارزش اوراق قرضه داشته باشد.
این یک بازار بسیار غیر قابل پیش بینی است.
آشفتگی در وال استریت نمادی از چگونگی گسترش نابسامانی اعتباری به روش های غیرقابل پیش بینی است.
an unpredictable outcome/result
یک نتیجه/نتیجه غیر قابل پیش بینی
سهام به دلیل غیرقابل پیش بینی بودن سود شرکت ها، ریسک بیشتری نسبت به اوراق قرضه دارند.
زمانی که قیمت سهام به طور غیرقابل پیش بینی بالا و پایین می شود، سرمایه گذاران تمایل دارند دست به کار شوند.
unsure
نامطمئن
uncertain
نا معلوم
unforeseeable
غیر قابل پیش بینی
incalculable
غیر قابل محاسبه
iffy
ناخوشایند
dubious
مشکوک
chancy
شانس
dicey
دیس
doubtful
ناشناخته
unknowable
غیر قابل تقسیم
undivinable
دلخواه
arbitrary
تصادفی
random
شانس. فرصت
حساس
touchy
در تعادل
در هوا
لمس کن و برو
touch-and-go
ضربه و از دست دادن
hit-and-miss
ضربه یا از دست دادن
hit-or-miss
بزن و از دست بده
بی قرار
unsettled
نامشخص
indeterminate
حل نشده
undetermined
قابل بحث
نظری
unresolved
در شک
debatable
تعریف نشده
speculative
انتظار
undefined
pending
predictable
قابل پیش بینی
settled
مستقر شده
ثابت
مسلم - قطعی
unchanging
بدون تغییر
پایدار
غیر متغیر
unvarying
تغییر ناپذیر
changeless
غیر قابل تغییر
invariable
تغییرناپذیر
unchangeable
استوار
stationary
قابل اعتماد
immutable
مطمئن
منظم
reliable
آرام
ثابت قدم
مشترک
calm
معمولی
steadfast
بلغمی
dependable
مداوم
بی انحراف
طبیعی
phlegmatic
استاندارد
continuous
قطعی
undeviating
تناوبی
definite
habitual
periodic