always

base info - اطلاعات اولیه

always - همیشه

adverb - قید

/ˈɔːlweɪz/

UK :

/ˈɔːlweɪz/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [always] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • There's almost always somebody at home in the evenings.


    تقریباً همیشه عصرها یک نفر در خانه است.


  • همیشه ماشین خود را قفل کنید.

  • She always arrives at 7.30.


    او همیشه ساعت 7.30 می رسد.

  • The children always seem to be hungry.


    بچه ها همیشه گرسنه به نظر می رسند.

  • Success seems always to be out of reach.


    به نظر می رسد موفقیت همیشه دور از دسترس است.

  • Your ideas are always welcome.


    ایده های شما همیشه مورد استقبال قرار می گیرد.

  • It's not always easy to do the right thing.


    انجام کار درست همیشه آسان نیست.

  • We're not always this busy!


    ما همیشه اینقدر شلوغ نیستیم!

  • Pat has always loved gardening.


    پت همیشه عاشق باغبانی بوده است.

  • This is the way we've always done it.


    این راهی است که ما همیشه آن را انجام داده ایم.

  • This painting is very good—Ellie always was very good at art (= so it is not very surprising).


    این نقاشی بسیار خوب است - الی همیشه در هنر بسیار خوب بود (= بنابراین خیلی تعجب آور نیست).

  • Did you always want to be an actor?


    همیشه دوست داشتی بازیگر بشی؟

  • I'll always love you.


    من همیشه دوستت خواهم داشت.

  • She's always criticizing me.


    او همیشه از من انتقاد می کند.

  • That phone's always ringing.


    اون گوشی همیشه زنگ میزنه

  • Why are you always complaining about my cooking?


    چرا همیشه از آشپزی من شاکی هستید؟

  • If it doesn't fit you can always take it back.


    اگر مناسب نیست، همیشه می توانید آن را پس بگیرید.

  • If he can't help there's always John.


    اگر نتواند کمک کند، همیشه جان هست.

  • As always Polly was late for school.


    مثل همیشه، پولی دیر به مدرسه آمد.

  • Once an actor always an actor.


    یک بار بازیگر، همیشه یک بازیگر.

  • It's always cold in this room.


    در این اتاق همیشه سرد است.

  • She always spells my name wrong.


    او همیشه نام من را اشتباه می نویسد.

  • I'll always remember you.


    همیشه به یادت خواهم بود

  • I've always liked him.


    من همیشه او را دوست داشتم.

  • I always thought I'd have children eventually.


    همیشه فکر می کردم بالاخره بچه دار می شوم.


  • اگر این قطار را از دست دادید، همیشه می توانید قطار بعدی را بگیرید.

  • You're always complaining.


    تو همیشه شاکی هستی

  • He always enjoyed having dinner with friends.


    او همیشه از شام خوردن با دوستانش لذت می برد.


  • شما همیشه سعی می کنید بهترین کار را انجام دهید.

  • I’ll always remember her.


    من همیشه او را به یاد خواهم داشت

  • She’s always (= very often) late.


    او همیشه (= خیلی اوقات) دیر می کند.

synonyms - مترادف
  • consistently


    همواره

  • invariably


    همیشه


  • بدون شکست


  • به طور منظم


  • به طور مکرر

  • habitually


    بر حسب عادت

  • customarily


    به طور معمول

  • unfailingly


    خطاناپذیر

  • infallibly


    به ناچار

  • inevitably


    در تمام زمان ها


  • هر زمان

  • at all times


    در همه مناسبت ها


  • در هر مناسبت


  • بدون استثنا

  • on all occasions


    دائما


  • برای همیشه


  • به طور پیوسته


  • بی وقفه

  • perpetually


    بله


  • پیش بینی

  • continually


    شب و روز

  • incessantly


    تا ابد


  • از نظر مذهبی

  • aye


    قابل اعتماد

  • predictably


    صادقانه


  • ay

  • eternally


  • religiously


  • dependably


  • faithfully


  • ay


antonyms - متضاد

لغت پیشنهادی

bug

لغت پیشنهادی

brushing

لغت پیشنهادی

dentists