always
always - همیشه
adverb - قید
UK :
US :
همیشه، در همه زمان ها، یا هر زمان
برای مدت زمان بسیار طولانی
برای همیشه
اگر کسی یا چیزی همیشه کاری را انجام می دهد، اغلب آن را انجام می دهد، به خصوص به شکلی آزاردهنده
اگر چیزی برای همیشه ادامه یابد یا ادامه یابد، برای تمام زمان های آینده باقی می ماند یا ادامه می یابد
همیشه، یا برای مدت بسیار طولانی - در مورد تغییراتی که انتظار دارید برای همیشه باقی بمانند استفاده می شود. Permanently را می توان با یک فعل یا با یک صفت استفاده کرد
always or for a very long time – used about changes that you expect to last forever. Permanently can be used with a verb or with an adjective
تا آخر عمرت
برای همیشه - برای صحبت در مورد تغییر دائمی استفاده می شود
برای همیشه - برای گفتن اینکه چیزی برای همیشه ماندگار می شود یا به یاد می ماند، استفاده می شود زیرا بسیار خوب یا خاص است
forever – used when saying that something will last or be remembered forever because it is very good or special
برای بقیه عمرتان – زمانی استفاده می شود که چیزی عمیقاً شما را تحت تأثیر قرار داده باشد
نوعی نوار بهداشتی که به داشتن بال معروف است (= تکههای نوار در کنارههای حوله برای چسباندن به شلوار زنانه)
a type of sanitary pad known for having ‘wings’ (=pieces of tape on the sides of the towel for sticking to a woman’s pants)
هر بار یا همیشه
در تمام زمان های گذشته
با can یا could برای پیشنهاد احتمال دیگری استفاده می شود
بارها و بارها، معمولاً به روشی آزاردهنده
هر بار، همیشه یا برای همیشه
همیشه گاهی اوقات بعد از can or could استفاده می شود تا امکان دیگری را پیشنهاد کند
من همیشه شان کانری را تحسین کرده ام.
اگر نظر یا پیشنهادی دارید، لطفاً به ما اطلاع دهید - ما همیشه از دریافت بازخورد از دوستان سپاسگزاریم.
I've always admired Sean Connery.
او همیشه بسیار کنجکاو بوده است.
If you have any comments or suggestions, please let us know - we always appreciate receiving feedback from Friends.
دمای دریاچه همیشه زیر پنجاه و پنج درجه است.
چرا همیشه من را برای همه چیز سرزنش می کنید؟
باد همیشه آنجا می وزد.
ماشین احمق من همیشه در حال خراب شدن است!
او همیشه برای ناهار ساندویچ دارد.
سیلویا همیشه از بینی خود متنفر بوده است.
رون همیشه صبح ها در حال بدی است.
همسایه طبقه بالا ما همیشه خودش را نگه می دارد. ما اصلاً او را نمی شناسیم.
برادر من تقریبا همیشه دیر می آید.
تقریباً همیشه عصرها یک نفر در خانه است.
همیشه ماشین خود را قفل کنید.
او همیشه ساعت 7.30 می رسد.
بچه ها همیشه گرسنه به نظر می رسند.
به نظر می رسد موفقیت همیشه دور از دسترس است.
ایده های شما همیشه مورد استقبال قرار می گیرد.
انجام کار درست همیشه آسان نیست.
ما همیشه اینقدر شلوغ نیستیم!
Pat has always loved gardening.
پت همیشه عاشق باغبانی بوده است.
این راهی است که ما همیشه آن را انجام داده ایم.
این نقاشی بسیار خوب است - الی همیشه در هنر بسیار خوب بود (= بنابراین خیلی تعجب آور نیست).
همیشه دوست داشتی بازیگر بشی؟
من همیشه دوستت خواهم داشت.
She's always criticizing me.
او همیشه از من انتقاد می کند.
اون گوشی همیشه زنگ میزنه
چرا همیشه از آشپزی من شاکی هستید؟
اگر مناسب نیست، همیشه می توانید آن را پس بگیرید.
اگر نتواند کمک کند، همیشه جان هست.
مثل همیشه، پولی دیر به مدرسه آمد.
یک بار بازیگر، همیشه یک بازیگر.
در این اتاق همیشه سرد است.
او همیشه نام من را اشتباه می نویسد.
همیشه به یادت خواهم بود
I've always liked him.
من همیشه او را دوست داشتم.
همیشه فکر می کردم بالاخره بچه دار می شوم.
اگر این قطار را از دست دادید، همیشه می توانید قطار بعدی را بگیرید.
You're always complaining.
تو همیشه شاکی هستی
او همیشه از شام خوردن با دوستانش لذت می برد.
شما همیشه سعی می کنید بهترین کار را انجام دهید.
من همیشه او را به یاد خواهم داشت
او همیشه (= خیلی اوقات) دیر می کند.
consistently
همواره
invariably
همیشه
بدون شکست
به طور منظم
به طور مکرر
habitually
بر حسب عادت
customarily
به طور معمول
unfailingly
خطاناپذیر
infallibly
به ناچار
inevitably
در تمام زمان ها
هر زمان
در همه مناسبت ها
در هر مناسبت
بدون استثنا
دائما
برای همیشه
به طور پیوسته
بی وقفه
perpetually
بله
پیش بینی
continually
شب و روز
incessantly
تا ابد
از نظر مذهبی
aye
قابل اعتماد
predictably
صادقانه
ay
eternally
religiously
dependably
faithfully
ay
seldom
به ندرت
به سختی
تقریبا هرگز
scarcely
غیر معمول
غیرعادی
مقدار کمی
بصورت ساکن
scarcely ever
غیر عادی
infrequently
فوق العاده
uncommonly
هرگز
unusually
به طور نامنظم
در هیچ زمان
inhabitually
زیاد نه
کم کم
abnormally
نه به طور منظم
extraordinarily
زیاد نیست
atypically
untypically
irregularly
unoften
sparingly
unfrequently