poverty
poverty - فقر
noun - اسم
UK :
US :
موقعیت یا تجربه فقیر بودن
فقدان کیفیت خاص
درآمدی که کمتر از آن افراد رسماً بسیار فقیر و نیازمند کمک در نظر گرفته می شوند
وضعیتی که در آن یک فرد فقیر بدون شغل نمی تواند شغلی با درآمد کم داشته باشد زیرا پولی را که از دولت دریافت می کند از دست می دهد.
a situation in which a poor person without a job cannot afford to take a low paying job because they would lose the money they receive from the government
شرایط بسیار بد بودن
کمبود چیزی یا زمانی که کیفیت چیزی بسیار پایین است
شرایط فقیر بودن
فقر و بیکاری دو عامل اصلی جرم و جنایت هستند
از هر 10 گواتمالایی هفت نفر در فقر شدید زندگی می کنند و نیمی از آنها نمی توانند بخوانند و بنویسند.
از نظر تئوریک، رفع فقر و توسعه نیافتگی در منطقه نباید مشکلی ایجاد کند.
چنسی که هرگز پدر و مادرش را نشناخته بود، توسط عمه ای پیر در فقر شدید بزرگ می شد.
افراد مسن نباید در فقر زندگی کنند.
آنها در حال گذار نیستند، آنها کشورهای در حال توسعه هستند و در فقر فرو می روند.
They are not in transition they are developing countries and are sinking into poverty.
استدلال شده است که ناخواسته یا انکار هندوها به بی تفاوتی و انفعال شخصی و فقر و رکود ملی منجر می شود.
Desirelessness, or Hindu renunciation, it has been argued, leads to personal indifference and passivity and national poverty and stagnation.
اما صرف بررسی آمار ملی فقر برای درک عمق فقر در ایالات متحده کافی نیست.
But merely examining national poverty statistics is not sufficient to understand the depth of poverty in the United States.
آنها توسط همه وزیرانی که با اتهامات فقر و تنگدستی دانشجویی مواجه هستند ساخته شده اند.
روونتری تأکید کرد که چنین فقری به دلیل بیکاری نیست.
در لوئیزیانا از هر چهار نفر یک نفر زیر سطح فقر زندگی می کند.
شرایط فقر شدید/فقر
برای رفع فقر
بسیاری از افراد مسن در فقر زندگی می کنند.
برای او موسیقی راه رهایی از فقر بود.
او در فقر و هرج و مرج سیاسی متولد شد.
بیش از 1.5 میلیون آمریکایی در سال گذشته در فقر فرو رفتند.
The government is aiming to reduce child poverty (= the number of children living below the poverty line).
هدف دولت کاهش فقر کودکان (= تعداد کودکان زیر خط فقر) است.
برای مقابله / مبارزه / مبارزه با فقر
برای فرار/فرار از فقر
در کار او فقر رنگی وجود دارد.
کار او فقر تخیل را نشان می دهد.
Most of the population lives in grinding poverty.
اکثر مردم در فقر شدید زندگی می کنند.
طرحی برای ریشه کنی فقر شهری
اصلاحات ارضی به کاهش فقر روستایی کمک می کند.
دو میلیون نفر در شهر در فقر (= بسیار بزرگ) زندگی می کنند.
او برای فرار از فقر شدید (= بسیار بزرگ) زادگاهش به استرالیا مهاجرت کرد.
Helping to alleviate poverty in developing countries also helps to reduce environmental destruction.
کمک به کاهش فقر در کشورهای در حال توسعه به کاهش تخریب محیط زیست نیز کمک می کند.
فقر ناامیدکننده خلاقیت در کار آنها وجود دارد.
او در فقر بزرگ شد.
حدود 80 درصد از مردم هائیتی در فقر زندگی می کنند و تعداد کمی شغل مناسب دارند.
destitution
فقر
penury
بی پولی
indigence
خواستن
pennilessness
گدایی
فقیر شدن
beggary
فقر گرایی
impoverishment
حقوق خصوصی
pauperism
سختی
privation
بی عفتی
hardship
بی عیب و نقصی
impecuniosity
ضرورت
impecuniousness
نیازمندی
necessity
ورشکستگی
neediness
محرومیت
insolvency
پریشانی
deprivation
نیاز
distress
دلتنگی
تخلیه
bankruptcy
دشواری
destituteness
ناچیز بودن
penuriousness
گرسنگی
poorness
تنگه ها
necessitousness
در حال توسعه
pauperdom
خواری
depletion
meagerness
starvation
straits
underdevelopment
abjection
ثروت
ثروتمندی
affluence
مجلل
opulence
غنا
wealthiness
رفاه
richness
ارزش
riches
اساسی بودن
prosperity
فراوانی
prosperousness
کفایت
دامنه
substantiality
اضافی
abundance
کافی
مازاد
sufficiency
لوکس
adequacy
مزیت - فایده - سود - منفعت
plenitude
موفقیت
amplitude
مقدار زیادی
excess
رضایت
راحتی
surplus
کمال
luxury
سود
استحکام - قدرت
لذت
سهولت
perfection