invoke
invoke - استناد کردن
verb - فعل
UK :
US :
if you invoke a law rule etc you say that you are doing something because the law allows or forces you to
اگر به قانون، قاعده و غیره استناد می کنید، می گویید که کاری را انجام می دهید زیرا قانون اجازه می دهد یا شما را مجبور می کند
to make a particular idea image or feeling appear in people’s minds by describing an event or situation or by talking about a person
ایجاد یک ایده، تصویر یا احساس خاص در ذهن افراد با توصیف یک رویداد یا موقعیت، یا با صحبت کردن در مورد یک شخص
از یک قانون، اصل یا نظریه برای حمایت از نظرات خود استفاده کنید
برای اجرای یک برنامه کامپیوتری
از کسی قدرتمندتر از خود کمک بخواهید، مخصوصاً از خدا
تا ارواح را با استفاده از جادو ظاهر کنند
استفاده از قانون، اصل و غیره برای حمایت از یک دیدگاه یا تصمیم
to use a law in order to achieve something or to mention something in order to explain something or to support your opinion or action
استفاده از قانون برای رسیدن به چیزی یا ذکر چیزی برای توضیح چیزی یا حمایت از نظر یا عمل خود
وقتی میخواهید وضعیتی را بهبود ببخشید، از کسی کمک بخواهید، مخصوصاً از خدا
وادار کردن کسی احساس خاصی داشته باشد یا چیزی را به خاطر بسپارد
تماس گرفتن با چیزی یا کسی، esp. خدایا کمکت کن
باعث استفاده از چیزی به اجرا درآورد
وقتی می خواهید کاری را انجام دهید از چیزی مانند قانون برای کمک به شما استفاده کنید
تا یک برنامه کامپیوتری شروع به کار کند
Rev. Moran invoked a blessing.
کشیش موران دعای خیر کرد.
من از تمام قدرت لرد کاردینال برای سازماندهی جستجوی شما استفاده کردم.
قاضی پرگرسون، در مخالفت خود، به حق یک فرد برای تنها ماندن استناد کرد.
فوله و دیگران به او کمک میکنند تا طرحهایش را تکمیل کند، و متعاقباً در فراخوانی ارواح کمک میکنند.
بعید است که قوانین افترا مورد استناد قرار گیرد.
او از چند تن از علمای برجسته برای اثبات استدلال خود استفاده کرد.
نام او به عنوان نماد انقلاب خوانده شد.
پاراگراف آغازین به تصویری از انگلستان در اوایل قرون وسطی اشاره می کند.
این دستور سیستم HELP را فراخوانی می کند.
پلیس می تواند برای تنظیم دسترسی به این مکان ها به قانون استناد کند.
رقص مقدس آنها برای فراخوانی خدایان باستانی انجام می شود.
Rather than answer the question the witness invoked the Fifth Amendment against incriminating himself.
به جای پاسخ به این سوال، شاهد به متمم پنجم علیه متهم کردن خود استناد کرد.
رگولاتورها گفتند که از اختیارات قانونی برای اجرای این تغییر استفاده خواهند کرد.
ممکن است مجبور شوید برنامه را از خط فرمان فراخوانی کنید.
implore
التماس کردن
petition
دادخواست
beg
خواهش كردن
entreat
درخواست
مهم
solicit
نماز خواندن
beseech
لابه کردن
importune
نفوذ کردن
supplicate
قول دادن
تحقیر کردن
plead
obtest
impetrate
فراخواندن
adjure
بالا بردن
obsecrate
درخواست تجدید نظر به
تماس بگیرید
obtest
التماس کردن با
invocate
دعا کن
درخواست دیدار
تماس برای
پرسیدن
plead with
اصرار
شکایت کند
محاصره کردن
التماس به
تشویق
conjure
besiege
plead to
exhort
