bare
bare - برهنه
adjective - صفت
UK :
US :
پوشیده از لباس نیست
پوشیده از درخت یا علف نباشد یا برگ نداشته باشد
خالی، پوشیده از هیچ چیز، یا نداشتن هیچ تزئینی
کمترین مقدار کاری که برای انجام کاری به آن نیاز دارید
برداشتن چیزی که چیزی را می پوشاند یا پنهان می کرد
بسیار، یا بسیار - توسط جوانان استفاده می شود
if a business goes bare, it decides not to buy insurance to protect it against claims for damage or harm done by its products
اگر کسبوکاری از بین برود، تصمیم میگیرد که بیمه نخرد تا از آن در برابر ادعای خسارت یا آسیب ناشی از محصولاتش محافظت کند.
بدون لباس یا پوشیده از چیزی
فقط اساسی ترین یا مهم ترین
کمترین مقدار ممکن
ابتدایی ترین چیزهایی که برای زندگی یا انجام کاری به آنها نیاز دارید
اگر کمد یا اتاق برهنه باشد، چیزی در آن نیست.
برداشتن چیزی که چیزی را می پوشاند تا دیده شود
بسیار
زیاد؛ خیلی زیاد
تعداد یا مقدار زیادی از؛ بسیاری از
برهنه همچنین به معنای کمترین ممکن یا فقط این مقدار است
برای نشان دادن چیزی که معمولاً پوشیده می شود
بدون بیمه باشد
لباس به گردنش گره خورد و شانه هایش را خالی گذاشت.
In winter rice fields were bare and brown but there was the anticipation of spring planting just around the corner.
در زمستان، مزارع برنج برهنه و قهوه ای بود، اما انتظار کاشت بهاره در گوشه و کنار وجود داشت.
bare and treeless hills
تپه های برهنه و بی درخت
نقطه قوت این کتاب این است که گوشت را بر استخوان های برهنه این استدلال می نشاند.
bare-chested men
مردان سینه برهنه
اتاق کاملا برهنه بود به جز یک تخت کنار دیوار.
او با پاهای برهنه اش به چشم آمد.
bare feet
پا برهنه
حوله را روی تخت زیر پای برهنه اش گذاشت.
او با استفاده از دستان خالی خود، رنگ را روی بوم میکشد.
اتاقی برهنه
Opponents argued that Prop. 140 was passed in an off-year election by a bare majority-52 percent-of the voters.
مخالفان استدلال می کردند که بند 140 در یک انتخابات خارج از سال با اکثریت 52 درصد رأی دهندگان تصویب شد.
او دوست دارد با پاهای برهنه راه برود.
لباس های کهنه می پوشیدند و پاهایشان برهنه بود.
پاهای برهنه اش پوشیده از موهای طلایی رنگ بود.
آفتاب زمستانی از میان شاخه های برهنه درختان عبور کرد.
a bare mountainside
دامنه کوه برهنه
ما به منظرهای برهنه و باز، بدون پوشش گیاهی نگاه کردیم.
bare wooden floorboards
تخته های چوبی برهنه
سیم های خالی از کابل بیرون زده بودند.
دیوارها به جز یک ساعت خالی بودند.
تنها روشنایی یک لامپ برهنه بود که از سقف آویزان بود.
دیوارها برهنه شده اند.
The fridge was completely bare.
یخچال کاملا خالی بود.
bare shelves
قفسه های برهنه
خانه تقریباً خالی از مبلمان بود.
خانواده حتی از نظر مایحتاج زندگی هم کمبود داشتند.
ما فقط وسایل ضروری را در راه تجهیزات داشتیم.
او حداقل کار را انجام داد اما با این حال امتحان را پس داد.
او فقط حقایق بدون شک پرونده را به من داد.
این واضح ترین اشاره لبخند بود.
به جز بیانیه عریان منتشر شده برای مطبوعات، هیچ چیز دیگری مشخص نیست.
استخوان های برهنه داستان
آنها به دنبال بودجه بیشتری هستند اما کمد خالی است.
همه جنبه های زندگی خصوصی آنها آشکار شده است.
او قادر بود با دستان خالی مردی را بکشد.
با دست خالی دیوار را پایین کشیدیم.
پنجره ها به زمینی برهنه نگاه می کردند.
آنها یک شب سرد را در دامنه کوه برهنه گذراندند.
گل ها مانند جواهرات در برابر خاک تاریک و لخت خودنمایی می کردند.
اتاق بدون مبلمان به طرز عجیبی برهنه به نظر می رسید.
کارکنان گزارش دادند که ردهای خرس قطبی را در برف پیدا کردند.
چگونه می توانید این صدای وحشتناک را تحمل کنید؟
uncovered
بدون پوشش
stripped
برهنه شده
bald
بدون مو
denuded
در معرض
exposed
برهنه
باز کن
پوست کنده
peeled
بدون فرش
uncarpeted
جلا داده شده
polished
مهر و موم شده
sealed
بدون رنگ
unpainted
بدون لاک
unvarnished
محافظت نشده
unprotected
بدون پناه
unsheltered
آشکار کرد
revealed
پنهان
unconcealed
بادگیر
windswept
قابل رویت
بدون دفاع
undefended
عقیم
barren
نشان داده شده
shown
به نمایش گذاشته
exhibited
رونمایی کرد
unveiled
بدون محافظ
unshielded
کاملا باز
بادی
windy
بدون نقاب
unmasked
بدون مهر و موم
unhidden
unsealed
wide-open
covered
تحت پوشش
clad
پوشیده شده
cladded
روکش شده
filled
پر شده است
laden
مملو
lade
لید
sheathed
غلاف شده
