boat

base info - اطلاعات اولیه

boat - قایق

noun - اسم

/bəʊt/

UK :

/bəʊt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [boat] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • a rowing/sailing boat


    قایق پارویی/قایق بادبانی


  • یک قایق ماهیگیری


  • می توانید در امتداد ساحل با قایق سفر کنید.

  • The country intends to build a special fleet of patrol boats.


    این کشور قصد دارد ناوگان ویژه ای از قایق های گشتی بسازد.

  • a rescue/pleasure/passenger boat


    یک قایق نجات / تفریح ​​/ مسافر

  • A boat carrying more than 60 people capsized and sank.


    یک قایق حامل بیش از 60 سرنشین واژگون و غرق شد.

  • ‘How are you going to France?’ ‘We're going by boat (= by ferry).’


    «چطور به فرانسه می‌روی؟» «ما با قایق (= با کشتی) می‌رویم.»

  • The island is just a short boat ride from the mainland.


    این جزیره فقط با قایق سواری کوتاهی از سرزمین اصلی فاصله دارد.

  • Think carefully before you resign–you don't want to burn your boats.


    قبل از استعفا به دقت فکر کنید - نمی خواهید قایق های خود را بسوزانید.


  • شما می توانید به هر نوع موسیقی که در قایق شما شناور است گوش دهید.

  • If you don't buy now you may find that you've missed the boat.


    اگر الان خرید نکنید، ممکن است متوجه شوید که قایق را از دست داده اید.

  • She was told to keep her mouth shut and not rock the boat.


    به او گفته شد که دهانش را ببندد و قایق را تکان ندهد.

  • A new type of patrol boat was launched from the Essex coast yesterday.


    دیروز نوع جدیدی از قایق های گشتی از سواحل اسکس به آب انداخته شد.

  • Boats were anchored two and three abreast.


    قایق ها دو و سه در کنار هم لنگر انداخته بودند.

  • Ferry boats ply regularly between all the resorts on the lake.


    قایق های فری به طور منظم بین تمام استراحتگاه های دریاچه تردد می کنند.

  • He beached the boat and the children leaped out to explore.


    او قایق را کنار زد و بچه ها برای کاوش بیرون پریدند.

  • He was adrift in an open boat for three days.


    او سه روز در یک قایق روباز سرگردان بود.

  • I pushed the boat out into the middle of the river.


    قایق را هل دادم وسط رودخانه.

  • I took them in my boat.


    من آنها را سوار قایق خود کردم.

  • My brother took us all out in his new boat.


    برادرم همه ما را با قایق جدیدش بیرون برد.

  • Normally the boat is crewed by five people.


    معمولاً قایق با پنج نفر سرنشین است.

  • Sit down you're rocking the boat.


    بنشین، قایق را تکان می دهی.

  • The boat chugged out to sea.


    قایق به سمت دریا حرکت کرد.

  • The boat headed upriver.


    قایق به سمت بالا رود حرکت کرد.

  • The boat is propelled by a powerful outboard motor.


    این قایق توسط یک موتور بیرونی قدرتمند به حرکت در می آید.

  • The boat pitched violently from side to side.


    قایق به شدت از این طرف به آن طرف می پیچید.

  • The boat slowly filled with icy water.


    قایق به آرامی پر از آب یخی شد.

  • The boat was swamped by a huge wave.


    قایق توسط موج عظیمی غرق شد.

  • The cave can only be reached by boat.


    دسترسی به غار فقط با قایق امکان پذیر است.

  • The harbour was crowded, with boats berthed two and three abreast.


    بندر شلوغ بود و قایق های دو و سه پهلو در کنار هم پهلو گرفته بودند.

  • The lifeboat was preparing to go to the aid of the stricken boat.


    قایق نجات آماده می شد تا به کمک قایق آسیب دیده برود.

synonyms - مترادف

  • کشتی


  • مهارت


  • بارج

  • barge


    قایق بادبانی

  • sailboat


    کشتی های آبی

  • watercraft


    بارک

  • barque


    قرقره

  • keel


    پایین


  • کچ

  • ketch


    خم شدن

  • sloop


    کاتاماران

  • catamaran


    قایق

  • raft


    قایق نجات

  • lifeboat


    پارس سگ

  • yacht


    باتو

  • dinghy


    سطل

  • bark


    قایق رانی

  • bateau


    دوری

  • bucket


    گوندولا

  • ark


    هالک

  • canoe


    راه اندازی

  • dory


    نوک

  • ferry


    اسکون

  • gondola


    غوغا

  • hulk


    اسکیف


  • قایق بخار

  • pinnace


  • schooner


  • scow


  • skiff


  • steamboat


antonyms - متضاد
  • cruiser


    رزمناو

  • liner


    آستر

  • tanker


    تانکر

  • cargo ship


    کشتی باری


  • کشتی باربر، مثلا نفتکش

  • cruise ship


    کشتی تفریحی

لغت پیشنهادی

nonstarter

لغت پیشنهادی

brandishing

لغت پیشنهادی

phantoms