bus
bus - اتوبوس
noun - اسم
UK :
US :
وسیله نقلیه بزرگی که مردم برای سفر با آن پول پرداخت می کنند
a circuit that connects the main parts of a computer so that signals can be sent from one part of the computer to another
مداری که قسمت های اصلی کامپیوتر را به هم متصل می کند تا سیگنال ها از یک قسمت کامپیوتر به قسمت دیگر ارسال شوند
یک اتوبوس با صندلی های راحت که برای سفرهای طولانی استفاده می شود
یک اتوبوس کوچک با صندلی برای شش تا دوازده نفر
یک اتوبوس دو طبقه
یک اتوبوس بسیار طولانی که دارای یک مفصل در وسط است که به آن اجازه می دهد تا گوشه ها را دور بزند
وسیله نقلیه ای برای مسافران که در امتداد مسیرهای فلزی در خیابان حرکت می کند و معمولاً از خطوط برق روی وسیله نقلیه برق می گیرد.
a vehicle for passengers, which travels along metal tracks in the street and usually gets power from electric lines over the vehicle
وسیله نقلیه ای با قسمت های مختلف برای نشستن افراد و معمولاً دارای قسمت های باز است. تراموا روی چرخ حرکت می کند و برای بردن گردشگران از مکانی به مکان دیگر در یک منطقه خاص استفاده می شود
a vehicle with many different parts for people to sit in and which usually has open sides. A tram runs on wheels and is used to take tourists from place to place within a particular area
بردن یک فرد یا گروهی از افراد به جایی در اتوبوس
برای برداشتن ظروف کثیف از روی میزهای رستوران
وسیله نقلیه بزرگی که در آن افراد از مکانی به مکان دیگر رانده می شوند
مجموعه ای از سیم ها در رایانه که از طریق آنها می توان اطلاعات را به و از سایر قسمت های رایانه ارسال کرد
a set of wires in a computer along which information can be sent to and from other parts of the computer
برای بردن مردم به جایی با اتوبوس
هر روز بچه ها را با اتوبوس به مدرسه در منطقه دیگری ببرند
یک وسیله نقلیه موتوری بزرگ با صندلی برای افراد زیادی
برای بردن مردم به مکانی در اتوبوس
برای جابجایی ظروف از میزهای رستوران به عنوان شغل
کدام یک از آنها به مسیر اتوبوس نزدیکتر است؟
ریچ بروکس شبیه مردی بود که آخرین اتوبوسی را که به سر کار می رفت از دست داده بود.
یا می توانید دوستان، آشنایان، بارمن ها یا رانندگان اتوبوس را نامزد کنید.
تدابیر امنیتی جدید، از جمله دوربینهای نظارت تصویری، از این هفته در ناوگان اتوبوسرانی شهر اجرایی میشود.
New security measures, including video surveillance cameras, come into force on the city's bus fleet this week.
ما فقط در اتوبوس نشسته ایم.
وقتی سوار اتوبوس شد او را نمی شناختم.
اتوبوس به فرودگاه
پیاده روی کنیم یا با اتوبوس برویم؟
نمی خواستم سوار اتوبوس اشتباهی بشوم.
بسیاری از دانش آموزان قبل از ساعت 7 صبح سوار اتوبوس مدرسه می شوند.
او بر اثر تصادف اتوبوس تور گروه به شدت مجروح شد.
قرار بود اتوبوس شاتل فرودگاه را بگیرم.
من هر روز سوار اتوبوس شهری هستم.
یک شرکت اتوبوسرانی/راننده
یک سرویس اتوبوس منظم ایستگاه قطار را به مرکز شهر متصل می کند.
او توان پرداخت کرایه اتوبوس به شهر را ندارد.
Plenty of my co-workers are satisfied to throw everyone else under the bus as long as they keep their wages.
بسیاری از همکاران من تا زمانی که دستمزد خود را حفظ می کنند، راضی هستند که دیگران را زیر اتوبوس بیندازند.
کمی دیر از کار بیرون آمدم و مجبور شدم به سمت اتوبوسم بدوم.
اتوبوس آخر را از دست دادم و مجبور شدم پیاده بروم.
40 دقیقه منتظر اتوبوس بودم.
آیا این اتوبوس برای آکسفورد است؟
با اتوبوس حدود 15 دقیقه راه است.
اتوبوس های محلی به طور مرتب به محوطه دانشگاه رفت و آمد می کنند.
برنامه اتوبوس را در اینترنت جستجو کنید.
ساعت اتوبوس را در جدول زمانی محلی جستجو کنید.
اتوبوس از شهر خارج شد و به سمت شمال حرکت کرد.
اتوبوس بلند شد و سوار شدیم.
اتوبوس ها بیرون اداره پست توقف می کنند.
اتوبوس دو طبقه ایستاد تا چند مسافر دیگر را سوار کند.
اتوبوس های منظمی به سمت ساحل وجود دارد.
از ریدینگ به بریستول سوار اتوبوس شدیم.
اتوبوسی با 56 مسافر
یک سفر چهار ساعته با اتوبوس بر فراز کوه ها
یک سفر کوتاه با اتوبوس تا محل کار
افرادی که با اتوبوس سفر می کنند
اتوبوس از شارلوتزویل به ایستگاه اتحادیه
اتوبوس به شهر
خودکار
automobile
خودرو
ماشین
دستگاه
موتور
motorcar
موتور ماشین
wheels
چرخ ها
busbar
باسبار
مربی
horseless carriage
کالسکه بدون اسب
motorbus
موتورباس
وسیله نقلیه موتوری
omnibus
omnibus
digit trunk
تنه رقمی
electrical bus
اتوبوس برقی
loser cruiser
رزمناو بازنده
autobus
اتوبوس
motorcoach
مربی موتور
وسیله نقلیه
Brass Era automobile
اتومبیل دوران برنجی
ماشین دوران برنج
jalopy
ژلوپی
کامیون
van
ون
diesel
دیزل
voiture
نیت
خودروی سرنشین
ماشین موتوری
motorized vehicle