surely

base info - اطلاعات اولیه

surely - مسلما

adverb - قید

/ˈʃʊrli/

UK :

/ˈʃʊəli/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [surely] در گوگل
description - توضیح
example - مثال

  • حتما باید کاری کنیم؟

  • It's surely only a matter of time before he is found isn't it?


    مطمئناً فقط یک مسئله زمان است که او پیدا شود، اینطور نیست؟

  • Surely by now things could be organized better?


    مطمئناً تا به حال، همه چیز می تواند بهتر سازماندهی شود؟

  • Oil prices will surely have some impact on trade.


    قیمت نفت مطمئناً تأثیری بر تجارت خواهد داشت.

  • Surely you don't think I was responsible for this?


    مطمئنا فکر نمی کنید من مسئول این کار بودم؟

  • ‘They're getting married.’ ‘Surely not!’


    «آنها در حال ازدواج هستند.» «مطمئناً نه!»

  • They won't go surely?


    آنها نمی روند، مطمئنا؟


  • او می‌دانست که اگر کمک‌ها به زودی نرسد، حتماً خواهند مرد.

  • We'll get there slowly but surely.


    ما به آرامی اما مطمئناً به آنجا خواهیم رسید.

  • Surely this can’t be right?


    مطمئناً این نمی تواند درست باشد؟

  • You’re surely not thinking of going, are you?


    مطمئناً به رفتن فکر نمی کنید، نه؟

  • I’ll certainly remember this trip!


    من مطمئناً این سفر را به یاد خواهم آورد!

  • I’ll sure remember this trip!


    من مطمئنا این سفر را به یاد خواهم آورد!


  • غذا قطعا خیلی گران بود (= شکی در آن نیست)

  • The meal was surely too expensive? (= that is my opinion. Don’t you agree?).


    مطمئناً غذا خیلی گران بود؟ (= این نظر من است. موافق نیستید؟).

  • This will surely end in disaster.


    این قطعاً به فاجعه ختم خواهد شد.

  • The problem surely lies in the design of the equipment.


    مشکل مطمئناً در طراحی تجهیزات نهفته است.

  • May I sit here? Surely. (= Yes certainly.)


    ممکنه من اینجا بنشینم؟ مسلما. (= بله، قطعا.)


  • بدون مواد غذایی و پزشکی بیشتر، این افراد مطمئنا زنده نخواهند ماند.

  • Surely you don't expect me to believe that?


    مطمئناً توقع ندارید که من این را باور کنم؟

  • Surely you're not going out on a night like this?


    حتما تو همچین شبی بیرون نمیری؟

  • She is slowly but surely getting her strength back.


    او به آرامی اما مطمئناً در حال بازیابی قدرت خود است.

  • Surely you’re joking!


    حتما شوخی میکنی!

  • Surely they could have done better than that (= I believe they could have done better).


    یقیناً می توانستند بهتر از آن انجام دهند (= من معتقدم که می توانستند بهتر عمل کنند).

synonyms - مترادف

  • قطعا


  • بی شک

  • undoubtedly


    بدون شک

  • unquestionably


    بی چون و چرا

  • doubtless


    به طور غیر قابل بحث

  • incontestably


    غیر قابل انکار

  • incontrovertibly


    مطمئن

  • indubitably


    بسيار خوب

  • irrefutably


    مطمئنا


  • به وضوح

  • undeniably


    به آسانی

  • alright


    برای برخی

  • assuredly


    آرام


  • غیر قابل بحث


  • در واقع


  • به طور اجتناب ناپذیر

  • forsooth


    واقعا

  • inarguably


    بنابراین


  • براستی

  • indisputably


    بدون استدلال

  • inexorably


    برای اطمینان

  • plainly


    کاملا


  • مسلما

  • so



  • unarguably


  • doubtlessly





  • admittedly


antonyms - متضاد
  • doubtfully


    با شک

  • dubiously


    به طرز مشکوکی

  • indefinite


    نامعین

  • indefinitely


    به طور نامحدود

  • questionably


    سوال برانگیز

  • uncertain


    نا معلوم

  • vaguely


    به طور مبهم


  • احتمالا

  • partially


    تا اندازه ای


  • تا حدی

  • incompletely


    به طور ناقص

  • questionable


    بعید


  • شک کرد

  • doubted


    مشکوک

  • dubious


    به دروغ

  • falsely


    نادقیق

  • inaccurately


    به صورت متقلبانه

  • fraudulently


    نادرست

  • incorrectly


    اشتباه

  • mistakenly


    شاید


  • به طور ناکافی

  • inadequately


    منصفانه


  • منطقی

  • reasonably


    تاحدی


  • ناقص

  • incomplete


    مطمئن نیستم

  • doubtful



لغت پیشنهادی

conservative

لغت پیشنهادی

affluent

لغت پیشنهادی

sidelines