alteration
alteration - تغییر
noun - اسم
UK :
US :
یک تغییر کوچک که باعث می شود کسی یا چیزی کمی متفاوت باشد، یا روند این تغییر
تغییر، معمولاً تغییر جزئی، در ظاهر، شخصیت یا ساختار چیزی
تغییر یا تغییراتی که در اندازه یا شکل یک تکه لباس ایجاد میشود تا مناسبتر باشد
فرآیند تغییر چیزی
تغییر در ظاهر، شخصیت یا ساختار چیزی
As from the effective date shown on your attached policy schedule the following alteration applies to the wording of your policy.
از تاریخ لازمالاجرا شدن که در جدول خطمشی پیوست شما نشان داده شده است، تغییرات زیر در متن خطمشی شما اعمال میشود.
من کت و شلوار را برای تغییر به یک خیاط فرستادم.
The general interior layout is magnificent, but later alterations have made the decoration of a lower standard.
چیدمان کلی داخلی با شکوه است، اما تغییرات بعدی باعث شده است که دکوراسیون از استاندارد پایین تری برخوردار باشد.
من می توانم با کمی تغییر یک کت و شلوار قدیمی بپوشم تا منطقی تر باشد.
The government is only cautiously expanding the limited free-market alterations of its socialist economy begun four years ago.
دولت فقط با احتیاط در حال گسترش تغییرات محدود بازار آزاد در اقتصاد سوسیالیستی خود است که از چهار سال پیش آغاز شده بود.
مقاله شما خوب به نظر می رسد -- من یک یا دو تغییر جزئی را اینجا و آنجا در حاشیه پیشنهاد کرده ام.
بنزین 90 2.5 شما کاملاً با بنزین بدون سرب و بدون تغییر کار می کند.
همه مناطق بیمار نیاز به تغییر، تزئین و تمیز کردن هر از گاهی دارند.
Max walked past her without acknowledging her presence by the slightest alteration in his expression.
مکس از کنارش گذشت، بدون اینکه با کوچکترین تغییری در قیافه اش حضور او را تایید کند.
ما در حال انجام تغییراتی در خانه خود هستیم.
او متوجه تغییر در قیافه و رفتار او شد.
major/minor alterations
تغییرات عمده / جزئی
آنها در حال ایجاد تغییراتی در خانه هستند.
تغییر در ضربان قلب نوزاد
لباس نیاز به تغییر زیادی نخواهد داشت.
ما باید یک تغییر جزئی در برنامه ها ایجاد کنیم.
هیچ تغییری در مالیات شرکت ها وجود نخواهد داشت.
چندین افسر پلیس در مورد تغییر اسناد بازجویی می شوند.
وقتی ما به خانه رفتیم، خانه نیاز به تغییرات گسترده ای داشت.
ممکن است برخی تغییرات در برنامه های اصلی ما ضروری باشد.
او در حال انجام برخی تغییرات در لباس خود است.
The landscape has undergone considerable alteration.
منظره دستخوش تغییرات قابل توجهی شده است.
اگر از آخرین باری که سند را ذخیره کرده اید، تغییری ایجاد کرده اید، یک پیام هشدار ظاهر می شود.
توصیههای گزارش باید بدون تغییر عمده اتخاذ شوند.
تغییر دادن
modification
تغییر
دگرگونی
revision
تجدید نظر
تبدیل
conversion
تنظیم
دگردیسی
metamorphosis
تغییر مکان
انطباق
adaptation
اصلاحیه
amendment
تعویض
نوسازی
revamping
دوباره کاری کردن
reworking
اصلاحات
reformation
تغییر شکل
transfiguration
بازسازی
reconstruction
تصحیح
correction
تغییر شکل دادن
transmogrification
جهش
mutation
تنظیم مجدد
rearrangement
بازسازی انگلستان
remodellingUK
بازسازی ایالات متحده
transmutation
مد کردن
remodelingUS
سازماندهی مجدد انگلستان
refashioning
سازماندهی مجدد ایالات متحده
reorganisationUK
انجام مجدد
reorganizationUS
remaking
recasting
reshaping
redoing
fixation
تثبیت
stabilisationUK
ثبات انگلستان
stabilizationUS
تثبیت ایالات متحده
preservation
حفظ
توافق
sameness
یکسانی
stagnation
رکود
hang-up
قطع کردن
preoccupation
مشغله
مجتمع
addiction
اعتیاد
obsession
وسواس
چیز
mania
شیدایی
fetish
طلسم
infatuation
شیفتگی
neurosis
اختلال روانی
compulsion
اجبار
yen
ین
craze
جنون
monomania
مونومانیا
rage
خشم
obsession with
وسواس با
bug
حشره
fad
مد زودگذر
mania for
شیدایی برای
preoccupation with
مشغله با
دید تونلی
worsening
بدتر شدن