leaned
leaned - تکیه داد
N/A - N/A
UK :
US :
شیب دادن به یک جهت یا حرکت دادن قسمت بالایی بدن در جهت خاصی
گوشت بدون چربی چربی کمی دارد.
لاغر و سالم
اگر یک دوره زمانی لاغر باشد، در آن زمان چیزی، به ویژه پول یا غذا، کافی نیست
A lean company or organization does not use too many people or spend too much money so that there is no waste
یک شرکت یا سازمان ناب از افراد زیادی استفاده نمی کند یا پول زیادی خرج نمی کند تا هدر نرود
to move your body away from a vertical position so that it is bent forward or resting against something or to place something in a sloping position against something
برای دور کردن بدن از حالت عمودی به طوری که به جلو خم شده یا روی چیزی تکیه کند، یا چیزی را در حالت شیب دار در مقابل چیزی قرار دهید.
(از شخص) لاغر و در وضعیت جسمانی خوب
وقتی گوشت را بدون چربی توصیف می کنید، منظورتان این است که چربی زیادی در آن وجود ندارد
دوره لاغر زمانی است که در طی آن چیزی به اندازه کافی وجود ندارد، به ویژه. پول یا غذا
When you say that a company or business is lean you mean that it has the fewest employees it needs to do its work.
وقتی می گویید یک شرکت یا کسب و کار ناب است، منظورتان این است که کمترین کارمندی را دارد که برای انجام کارش نیاز دارد.
using fewer employees or less money in order to decrease waste while continuing to operate effectively
استفاده از کارمندان کمتر یا پول کمتر به منظور کاهش ضایعات، در حالی که به کارکرد موثر ادامه می دهد
اگر یک دوره زمانی ناب باشد، در آن زمان پول یا تجارت کافی وجود ندارد
if costs, goods for sale materials, or quantities of workers are lean they are very low or kept as low as possible
اگر هزینه ها، کالاهای برای فروش، مواد یا تعداد کارگران ناب باشد، آنها بسیار کم هستند یا تا حد امکان پایین نگه داشته می شوند.
به جلو خم شد و چیزی در گوشم زمزمه کرد.
کنار برنارد نشستم که به سمتم خم شد و گفت دیر اومدی.
سر خود را کمی به عقب خم کنید.
آن حصار به سمت راست متمایل شده است.
لاغر و متناسب
این سال به خصوص برای اداره آموزش و پرورش سال کم درآمدی بوده است.
امروزه حتی صنایع کارآمد، ناب و با مدیریت خوب در حال شکست هستند.
راهبر به سمت ما خم شد و بلیط ما را خواست.
لحظه ای مکث کرد تا استراحت کند و به سنگ بزرگی تکیه داد.
دوچرخه اش را به دیوار تکیه داد.
بدن او لاغر، کشیده، ورزشی است.
گوشت همبرگر بدون چربی
این سال به خصوص برای تأمین مالی علم سال ناچیز است.
Companies are downsizing, aiming to be leaner and more efficient with demands on employees for greater productivity.
شرکتها با هدف لاغرتر و کارآمدتر بودن، با تقاضای کارمندان برای بهرهوری بیشتر، در حال کوچکسازی هستند.
With the application of lean management principles, suppliers and distributors have streamlined their processes.
با استفاده از اصول مدیریت ناب، تامین کنندگان و توزیع کنندگان فرآیندهای خود را ساده کرده اند.
وقتی صحبت از هزینه ها به میان می آید، آنها به اجرای یک عملیات ناب افتخار می کنند.
کولهخانهها و کارگرانشان مجبور شدهاند لاغرتر شوند.
lean retailers/suppliers
خرده فروشان/تامین کنندگان ناب
lean period/times/years
دوره/زمان/سال ناب
بودجه به برخی از برنامه هایی که از چندین سال بودجه ناب رنج می برند افزایش یافته است.
Cold weather across the U.S. signaled a surge in demand for natural gas products at a time when inventories are uncomfortably lean.
هوای سرد در سراسر ایالات متحده نشان دهنده افزایش تقاضا برای محصولات گاز طبیعی در زمانی است که موجودی انبارها به طرز ناخوشایندی ناچیز است.
Working quickly and cheaply, with lean staffs and even leaner budgets, contract manufacturers have long played a supporting role in the computer business.
تولیدکنندگان قراردادی که با سرعت و کم هزینه، با کارکنان ناب و حتی بودجه کمتر کار می کنند، مدت هاست که نقش حمایتی در تجارت رایانه ایفا کرده اند.
لاغری به معنای از بین بردن تمام اتلاف ها، از جمله زمان، و تضمین یک خروجی صاف و قابل پیش بینی است.
slanted
اریب
inclined
شیب دار
sloped
کج شده
tilted
نوک خورده
tipped
خم شده
bent
خم شد
bended
ذکر شده
listed
فهرست
کنده شده
canted
پاشنه دار
heeled
زاویه دار
angled
مراقبت کرد
careened
شیبدار
banked
تن به تن
pitched
جانبدارانه ایالات متحده
biasedUS
مغرضانه انگلستان
biassedUK
تعظیم کرد
bowed
تاب خورد
swayed
سوسک دار
beetled
منحنی
curved
نپذیرفتن
declined
منحرف شده است
deflected
فرو رفته
dipped
رانده شد
diverted
افتاده
drifted
سر تکان داد
drooped
آویزان
nodded
قرار دادن
overhung
پوشیده شده
putten
straightened up
راست شد
straightened
