outlook

base info - اطلاعات اولیه

outlook - چشم انداز

noun - اسم

/ˈaʊtlʊk/

UK :

/ˈaʊtlʊk/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [outlook] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Travel broadens your outlook.


    سفر دیدگاه شما را گسترش می دهد.

  • a/an positive/optimistic outlook


    یک چشم انداز مثبت/خوشبینانه

  • a bleak/gloomy/pessimistic outlook


    نگرش تیره/ تاریک/ بدبینانه

  • He had a practical outlook on life.


    او نگاه عملی به زندگی داشت.


  • آنها برای سنت ارزش قائل هستند و اساساً از نظر دیدگاه محافظه کار هستند.

  • the country’s economic outlook


    چشم انداز اقتصادی کشور

  • The outlook for jobs is bleak.


    چشم انداز مشاغل تیره و تار است.

  • The outlook (= the probable weather) for the weekend is dry and sunny.


    چشم انداز (= هوای احتمالی) آخر هفته خشک و آفتابی است.

  • The house has a pleasant outlook over the valley.


    خانه چشم انداز دلپذیری به دره دارد.

  • Losing his job changed his whole outlook on life.


    از دست دادن شغلش کل دیدگاه او را نسبت به زندگی تغییر داد.

  • She is rather cautious in outlook.


    او در نگاه نسبتا محتاط است.

  • people of widely differing religious outlooks


    افرادی با دیدگاه های مذهبی کاملاً متفاوت

  • Their interests and outlooks vary enormously.


    علایق و دیدگاه های آنها بسیار متفاوت است.

  • We need to be sensitive to other people's values and outlook.


    ما باید نسبت به ارزش ها و دیدگاه های دیگران حساس باشیم.

  • The drug improves the long-term outlook for migraine sufferers.


    این دارو چشم انداز بلندمدت مبتلایان به میگرن را بهبود می بخشد.

  • The outlook for people on a state pension is grim.


    چشم انداز افرادی که از حقوق بازنشستگی دولتی استفاده می کنند، بد است.

  • a brighter outlook for the economy


    چشم انداز روشن تر برای اقتصاد

  • The outlook for the economy is bleak.


    چشم انداز اقتصاد تاریک است.

  • The outlook for today is cloudy and dry at first with showers later.


    چشم انداز امروز ابتدا ابری و خشک است و بعداً رگبار خواهد بود.

  • He has a fairly positive outlook on life.


    او دیدگاه نسبتاً مثبتی به زندگی دارد.

  • From the top of the tower the outlook over the city was breathtaking.


    از بالای برج، چشم انداز شهر خیره کننده بود.

  • The economic outlook is good.


    چشم انداز اقتصادی خوب است.

  • He has a positive outlook on life.


    او نگاه مثبتی به زندگی دارد.

  • If the inflationary outlook continues to get worse, the central bank will not hesitate to act.


    اگر دورنمای تورمی بدتر شود، بانک مرکزی از اقدام دریغ نخواهد کرد.

  • the economic/financial/trading outlook


    چشم انداز اقتصادی / مالی / تجاری

  • the long-term/short-term/medium-term outlook


    چشم انداز بلند مدت / کوتاه مدت / میان مدت

  • a gloomy/uncertain/positive outlook


    یک چشم انداز تاریک / نامطمئن / مثبت

  • Economic growth has slowed considerably as and soaring energy prices continue to cloud the outlook for the world economy.


    رشد اقتصادی به طور قابل توجهی کاهش یافته است زیرا افزایش قیمت انرژی همچنان چشم انداز اقتصاد جهانی را مختل می کند.

  • This year's economic outlook remains uncertain.


    چشم انداز اقتصادی امسال همچنان نامشخص است.

  • Canadian investors are gauging the Fed's outlook on rates as an early indication of whether the Bank of Canada can drop its key rate again.


    سرمایه گذاران کانادایی چشم انداز فدرال رزرو در مورد نرخ ها را به عنوان نشانه ای اولیه از اینکه آیا بانک کانادا می تواند دوباره نرخ اصلی خود را کاهش دهد، ارزیابی می کنند.

synonyms - مترادف
antonyms - متضاد
  • indifference


    بی تفاوتی


  • گذشته

  • thoughtlessness


    بی فکری

  • heedlessness


    بی توجهی

  • carelessness


    سهل انگاری - بی دقتی

  • neglect


لغت پیشنهادی

unwavering

لغت پیشنهادی

certify

لغت پیشنهادی

twelve