sour
sour - ترش
adjective - صفت
UK :
US :
داشتن طعم اسیدی تند، مانند طعم لیمو یا میوه ای که آماده مصرف نیست
شیر یا غذای دیگری که ترش است تازه نیست و بد مزه است
unfriendly or looking bad-tempered
غیر دوستانه یا بدخلق به نظر می رسند
اگر یک رابطه یا برنامه تغییر کند یا خراب شود، کمتر لذت بخش، خوشایند یا رضایت بخش می شود
if a relationship or someone’s attitude sours, or if something sours it it becomes unfriendly or unfavourable
اگر یک رابطه یا نگرش کسی تیره شود، یا اگر چیزی آن را تیره کند، غیر دوستانه یا نامطلوب می شود
اگر شیر ترش شود، یا اگر چیزی آن را ترش کند، طعم تند و ناخوشایندی پیدا می کند
دارای طعم یا بوی تند، گاهی ناخوشایند، مانند لیمو، و نه شیرین
غیر دوستانه یا به راحتی اذیت می شوند
ترش شدن یا ترش کردن چیزی
ناخوشایند یا غیر دوستانه (باعث) شدن
نوشیدنی ساخته شده از الکل قوی، لیمو یا آب لیمو، شکر و یخ
(مخصوص غذا) مزه تند دارد
رفتار یا نگرش غیر دوستانه یا ناخوشایند
ترش شدن
بد یا ناخوشایند شدن یا ایجاد احساس بد یا ناراحتی در کسی
کمتر خوشایند، دوستانه یا موفق شدن، یا باعث می شود که کمتر خوشایند شوند
no longer successful or pleasant
دیگر موفق یا خوشایند نیست
شکست خوردن یا ناخوشایند شدن
چشم انداز آزادی در بستر به زودی ترش می شود.
شیر کمی بوی ترش می دهد.
این آلبالوها واقعا ترش هستند.
در سال 1993، یک ضمانت حقوقی علیه او تشکیل شد که ناشی از فروش الماس ترش بود.
آنچه ترش است از تظاهر به آنچه نیستیم ناشی می شود.
او همیشه همان حالت ترش را داشت.
لحظه ای که طعم ترش در دهانش ترکید، تکه هایی از درد شدید سرش را پر کرد.
کواس آبجوی ملایمی است که گاهی در آشپزی روسی به دلیل طعم ترش استفاده می شود.
I smelt the sour odour of sweaty robes and noticed a brazier of gleaming charcoal had been rolled in.
بوی ترش جامه های عرق کرده را استشمام کردم و متوجه شدم منقلی از زغال براق در آن غلتیده شده است.
خیلی اوقات روابط به دلیل عدم توجه ضعیف می شوند یا ضعیف می شوند.
به زودی او اولین تانگ ترش زمستان را در نسیم دریا بویید.
شراب آنقدر ترش بود که نتوانستم آن را بنوشم.
در این دماها شیر خیلی زود ترش می شود.
sour apples
سیب ترش
a sour flavour
طعم ترش
to turn/go sour
ترش کردن/ترش رفتن
بوی ترش
او زنی ترش و سرخورده بود.
صورت ترش
این جلسه در حالی پایان یافت که چند نفر از آن خارج شدند.
تمام این تجربه واقعاً طعم ترش را در دهان من گذاشته است.
Their relationship soon went sour.
رابطه آنها خیلی زود تیره شد.
او گفت به هر حال این کار را نمیخواهد، اما این فقط انگور ترش است.
بوی تند لاستیک سوخته
خمیر زیاد باعث تولید شراب ترش می شود.
دود تند ناشی از سوختن لاستیک ها
پنیر طعم مشخصی تند دارد.
طعم سس خیلی ترش بود.
Chinese sweet-and-sour pork
گوشت خوک ترش و شیرین چینی
شیر بوی ترش می داد.
بوی ترش را در نفس پیرمرد حس کرد.
بوی کمی ترش آبجو را در نفس او استشمام کرد.
شیر ترش شده بود.
Their friendship has turned a little sour.
دوستی آنها کمی تیره شده است.
Their relationship quickly turned sour.
رابطه آنها به سرعت تیره شد.
با گذشت زمان، ازدواج تلخ شد.
این آلوها کمی ترش هستند.
Overnight, it seemed, their relationship had turned sour.
به نظر می رسید یک شبه رابطه آنها تیره شده بود.
نگاهی ترش به من انداخت.
هوای گرم شیر را ترش می کند.
شیر در هوای گرم ترش می شود.
تمام نگرش او به زندگی در نتیجه آن تجربه تیره شد.
این حادثه روابط دو کشور را تیره کرده است.
a whisky sour
یک ویسکی ترش
اسید
acidic
اسیدی
تیز
tart
تارت
acidulated
اسیدی شده
vinegary
سرکه
acetic
استیک
bitter
تلخ
pungent
تند
acerb
acerb
acidulous
بوی بسیار ناخوشایند
acidy
گاز گرفتن
acrid
نیش زدن
biting
قرمز
stinging
سوزش
acerbic
هوشمند سازی
burning
ترش کردن
smarting
استوز
sourish
استیت
tartish
قابض
acetose
شور
acetous
سوزاننده
astringent
خشک
briny
سبز
caustic
ترش کرد
keen
piquant
salty
soured
شیرین
sweetened
شیرین شده
saccharine
ساخارین
sacchariferous
ساخاری
sugared
شکر
sugarcoated
با شکر
cloying
cloying
honeyed
عسل شده
nectarous
شهد آور
sickly
مریض
sugary
قندی
syrupy
شربتی
treacly
خزانه دار
candied
آب نبات
candy-coated
روکش آب نبات
sickly-sweet
مریضی-شیرین
sugar-coated
روکش شکر
sweet-flavored
با طعم شیرین
glacé
گلاسه
pleasant
دلپذیر
خوب
نوع
luscious
خوش طعم
delectable
savoryUS
savoryUS
savouryUK
palatable
لعاب دار
savouryUK
خوشمزه - لذیذ
glazed
خوش
delicious
لذت بخش
pleasing
delightful
