brake
brake - ترمز
noun - اسم
UK :
US :
قطعه ای از تجهیزات که باعث می شود وسیله نقلیه کندتر حرکت کند یا متوقف شود
برای اینکه وسیله نقلیه یا دوچرخه با سرعت بیشتری حرکت کند یا با استفاده از ترمز آن را متوقف کند
a device that makes a vehicle go slower or stop or a pedal, bar or handle that makes this device work
وسیله ای که باعث می شود وسیله نقلیه کندتر حرکت کند یا متوقف شود، یا پدال، میله یا دستگیره ای که باعث می شود این دستگاه کار کند
صدای بلند و ناخوشایند توقف ناگهانی ماشین
برای اینکه وسیله نقلیه با استفاده از ترمز یا ترمز آن، آهسته تر حرکت کند یا متوقف شود
وسیله ای که حرکت وسیله نقلیه را کند یا متوقف می کند
ترمز عقب دوچرخه من نیاز به تنظیم دارد.
ترمزهای درام نیز نسبتاً قدیمی هستند.
مقامات شورا می گویند که جان انسان ها به دلیل نقص های مکانیکی از جمله ترمزهای معیوب در خطر است.
بار دیگر، ترمزهای ضد قفل و کنترل کشش استاندارد هستند.
او مجبور شد دوباره برای این مورد خم شود، و بنابراین بلافاصله چشمش به مخزن روغن ترمز افتاد.
Feather the brakes, I reminded myself.
به خودم یادآوری کردم که ترمز را پر کن.
او بلافاصله می دید که ترمزها بی فایده خواهند بود.
ترمزها گاهی ماشین را کند می کنند، اما نه همیشه.
The trains were fitted throughout with the Westinghouse brake, in accordance with Continental practice and with steam-heating apparatus.
قطارها در سرتاسر با ترمز وستینگهاوس، مطابق با رویه Continental، و با دستگاه گرمایش بخار مجهز شدند.
ترمز گذاشتن/سقوط کردن
the brake pedal
پدال ترمز
با صدای جیغ / جیغ ترمز ایستاد.
نرخ بهره بالا ترمزی برای اقتصاد است.
نیاز به کسب مقداری پول، جاه طلبی های وحشیانه من را ترمز کرد.
نرخ بهره بالا به عنوان یک ترمز برای اقتصاد عمل خواهد کرد.
وقتی او روی ترمز گیر کرد، ماشین سر خورد.
ترمز دستی خود به خود روشن می شود.
حتی وقت ترمز گرفتن راننده هم نبود.
بیسکویت ها را به قطعات کوچک خرد کنید.
برای صرف چای از دفتر خارج شدند.
Is the brake on?
آیا ترمز روشن است؟
ترمزهای من درست کار نمی کند.
او به شدت روی ترمز کوبید تا از سگ دوری کند.
خودرو پس از از کار افتادن ترمزهایش تصادف کرد.
صدای جیغ ترمزها را شنیدیم و به دنبال آن صدای بلندی شنیدیم.
دوچرخه اش ترمز نداشت.
راننده ناگهان ترمزش را گرفت.
ترمز زدم (= به سرعت استفاده کردم) اما دیگر دیر شده بود.
تمام مدل های جدید ما دارای ترمز ضد قفل هستند.
ناگهان صدای جیغ ترمز را شنیدیم و دیدیم که ماشین منحرف شد تا دوچرخه را از دست بدهد.
When it's icy, brake gently.
وقتی هوا یخ زد، به آرامی ترمز کنید.
او خیلی سریع رانندگی می کرد و در آخرین لحظه به شدت/تند ترمز می کرد.
anti-lock brakes
ترمز ضد قفل
او یک آهو را دید که از جاده عبور می کند و به ترمز می زند (= در سریع ترین زمان ممکن متوقف می شود).
وقتی هوا یخبندان است، باید به آرامی ترمز کنید.
بررسی
obstacle
مانع
impediment
محدود کردن
curb
خویشتن داری - خودداری - پرهیز
restraint
محدودیت
hindrance
بازدارنده
کنترل
افسار
deterrent
دمپر
hurdle
لنگر
constraint
کلاسورها
سینچرها
rein
دستگاه کند کننده
damper
انسداد
hamper
بازداری
anchor
بار
binders
بند
cinchers
مسدود کردن
retarding device
گرفتگی
تراشیدن
obstruction
متوقف کردن
inhibition
چین دار کردن
بکشید
fetter
cramp
trammel
encumbrance
crimp
accelerator
شتاب دهنده
معاونت
catalyst
کاتالیزور
encouragement
تشویق
کمک
مشوق
افتتاح
مزیت - فایده - سود - منفعت
حمایت کردن
سود
ترویج
promotion
آزادی
رهایی
ببخشید
boon
پیشبرد
liberation
تحریک
furtherance
کمک هزینه
spur
برکت
allowance
اجازه
blessing
ادامه
پیشرفت
continuation
شروع کنید
incitement
شروع
advancement
تقویت
دارایی
اعزام
boost
فشار دادن
expedition
