mechanism
mechanism - سازوکار
noun - اسم
UK :
US :
ماشین کار
مکانیک
مکانیزاسیون
مکانیکی
مکانیزه
مکانیزه کردن
به صورت مکانیکی
---
---
---
بخشی از یک ماشین یا مجموعه ای از قطعات که کار خاصی را انجام می دهد
سیستمی که برای دستیابی به چیزی یا مقابله با یک مشکل در نظر گرفته شده است
a system or a way of behaving that helps a living thing to avoid or protect itself from something difficult or dangerous
سیستم یا روشی از رفتار که به یک موجود زنده کمک می کند تا از چیزی دشوار یا خطرناک دوری کند یا از خود محافظت کند
روشی که چیزی کار می کند
سیستمی که برای دستیابی به چیزی یا مقابله با یک مشکل استفاده می شود
بخشی از یک ماشین یا مجموعه ای از قطعات که با هم کار می کنند
روشی برای انجام کاری که برنامه ریزی شده یا بخشی از یک سیستم است
بخشی از رفتار شما که به شما کمک می کند تا با یک موقعیت دشوار کنار بیایید
راهی برای انجام کاری، به ویژه برنامه ریزی شده یا بخشی از یک سیستم
اصناف ضعیف و بی ادعا بودند و عمدتاً به عنوان مکانیزمی برای تنظیم اقتصادی عمل می کردند.
بسیاری از مدارس مکانیزمی دارند که به والدین اجازه می دهد مواد کلاس را بررسی کنند.
طرح صلح شامل سازوکاری برای تقسیم قدرت بین هر چهار طرف است.
The Drosophila studies have not solved the memory problem but they have certainly supplemented our understanding of its biochemical mechanisms.
مطالعات مگس سرکه مشکل حافظه را حل نکرده است، اما مطمئناً درک ما از مکانیسم های بیوشیمیایی آن را تکمیل کرده است.
Walkup's argument: Well-planned development can pay for itself without the burden of impact fees and similar financing mechanisms.
استدلال Walkup: توسعه خوب برنامه ریزی شده می تواند هزینه های خود را پرداخت کند، بدون اینکه بار هزینه های تاثیرگذاری و مکانیسم های تامین مالی مشابه را تحمل کند.
متاسفانه آب به مکانیسم شلیک داخل موشک آسیب رسانده بود.
نظام بازار آزاد مکانیزم ناقصی برای دستیابی به اشتغال کامل است.
مکانیسم قفل درب خودرو خراب است.
The parties can also provide mechanisms for facilitating cooperation and regulating conflict among different parties.
طرفین همچنین می توانند مکانیسم هایی را برای تسهیل همکاری و تنظیم درگیری بین طرف های مختلف فراهم کنند.
این شرکت این مکانیسم را روی خوکچه هایی که توسط 300 خروس در مزرعه ای در نزدیکی یورک پرورش داده شده بودند، آزمایش کرده است.
مکانیسم مغز
مکانیزمی که پل را بالا می برد به درستی کار نمی کرد.
کاملاً ممکن است که هر سه مکانیسم ممکن است عمل کنند.
این نکته مکانیسم های واقعی شروع سرطان را نشان می دهد.
مکانیزم ساعت ظریف
مکانیزم قفل کردن درب ماشین لباسشویی ضد کودک است.
اسلحه یخ زد و مکانیزم را مختل کرد.
مکانیسم های رسیدگی به شکایات عموم مردم
کالج یک مکانیسم موثر حمایت از دانشجویان ایجاد کرده است.
مکانیسم تعادل در گوش
دولت از طریق مکانیسم انتخابات عمومی عادی پاسخگو است.
این سیستم مکانیزمی را فراهم می کند که به موجب آن اطلاعات به بازار هدایت می شود.
مکانیزمی موثر برای اجرای قوانین
تکرار ساده به عنوان یک مکانیسم یادگیری موثر در نظر گرفته شد.
سازوکارهای فعلی دولت را می توان بهبود بخشید.
مکانیسم های مختلفی برای مقابله با شرایط اضطراری وجود دارد.
ما به نوعی مکانیسم برای قرار ملاقات نیاز داریم.
دانشمندان نتوانسته اند مکانیسم دقیق این اثر را توضیح دهند.
این کار مکانیسم تشنگی بدن را فعال می کند.
مکانیسم های فیزیولوژیکی تنظیم کننده ترشح هورمون ها
این دوربین های اتوماتیک دارای مکانیزم فوکوس خاصی هستند.
مکانیسم جمع آوری مالیات نیاز به بازنگری دارد.
او در واقع نوعی ناامن است و بی ادبی او فقط یک مکانیسم دفاعی است.
دوربین های اتوماتیک مکانیسم فوکوس خاصی دارند.
آسانسور دارای مکانیزم ایمنی است که از سقوط آن جلوگیری می کند.
ما باید مکانیزمی ایجاد کنیم تا کار آزادکاران را تامین کند.
این کتاب مکانیسمی را برای حل و فصل اختلافات کاری پیشنهاد می کند.
یک مکانیسم دفاع / مقابله / بقا
an effective/elaborate/useful mechanism
یک مکانیسم موثر / پیچیده / مفید
مکانیزم کنترل/نظارت
دستگاه
ابزار
تدبیر
apparatus
ساختار
appliance
سیستم
contrivance
تجهیزات
اجزاء
ساخت و ساز
موتور
سخت افزار
machinery
پیاده سازی
components
مکانیک
contraption
وسایل آشپزی
ابزارآلات
gadget
دنده
hardware
چرخ دنده ها
Gizmo
mechanics
کیت
utensil
دکل
gadgetry
برپایی
برخورد با
gears
دوهکی
gizmo
حیله
kit
rig
setup
tackle
cogs
doohickey
gimmick
شکست