size
size - اندازه
noun - اسم
UK :
US :
چقدر بزرگ یا کوچک است
می گفت چیزی خیلی بزرگ است
یکی از مجموعه اقدامات استانداردی است که بر اساس آن لباس و سایر کالاها تولید و فروخته می شود
a thick sticky liquid used for giving stiffness and a shiny surface to cloth, paper etc or used to prepare walls for wallpaper
مایع چسبنده غلیظی که برای سفتی دادن و سطحی براق به پارچه، کاغذ و غیره استفاده می شود یا برای آماده سازی دیوارها برای کاغذ دیواری استفاده می شود.
یک نفر یا چیزی چقدر بزرگ است
طول، عرض و ارتفاع یک شی، اتاق، ساختمان و غیره
طول، عرض یا ارتفاع چیزی یا بدن کسی
اندازه های نسبی قسمت های مختلف یک شی، اتاق، ساختمان و غیره
مقدار فضایی که یک سطح صاف مانند یک زمین یا زمین می پوشاند
به اندازه یک منطقه بزرگ
اندازه بسیار بزرگ چیزی
مقداری که یک ظرف نگه می دارد
مقدار فضایی که یک ماده پر می کند، یا یک جسم حاوی آن است
برای مرتب کردن چیزها بر اساس اندازه آنها
برای ساختن چیزی به اندازه یا اندازه های خاص
برای قرار دادن اندازه 1 (7) روی دیوار قبل از تزئین
چقدر بزرگ یا کوچک چیزی یا کسی است
یکی از معیارهای استانداردی که طبق آن کالاها ساخته یا فروخته می شوند
ماده ای مانند چسب که به پارچه، کاغذ و غیره سفتی و سطحی سخت و براق می دهد.
برای پوشاندن یا درمان پارچه، کاغذ، و غیره با اندازه
میزان بزرگ یا کوچک بودن چیزی یا شخصی
از یک اندازه خاص
یکی از معیارهای استانداردی که طبق آن اشیا ساخته یا فروخته می شوند
این ایده که یک مجموعه قوانین، یک راه حل و غیره برای هر موقعیتی مناسب است
برای ساختن چیزی به اندازه خاص
برای اندازه گیری بزرگ یا کوچک بودن چیزی
با این حال، می توان واژگانی با اندازه های مشابه تولید کرد که کلمات را به تعداد بسیار کمتری از ریشه ها مرتبط می کند.
However it is possible to produce lexicons of comparable size that relate words to a much smaller number of roots.
چند تکه چوب با اندازه های مختلف وجود داشت.
او فوقالعاده پرخاشگر بود - فقط اندازه او بود که مانع از زدن او شد.
روی خمیر را بپوشانید و اجازه دهید تا حجمش دو برابر شود.
population/sample/group/class size
جمعیت/نمونه/گروه/اندازه طبقه
body/genome size
اندازه بدن/ژنوم
او حجم سرمایه گذاری های خود را تقریبا دو برابر کرده است.
کاهش در اندازه جمعیت
منطقه ای به اندازه (= هم اندازه) ولز
تراشه های کامپیوتری به اندازه یک دانه برنج
بحث در مورد افزایش اندازه ارتش
این شرکت در حال کاهش تعداد نیروی کار خود است.
اندازه کوچک/بزرگ نمونه
اندازه متوسط خانواده بریتانیایی
اندازه نسبی هر گروه اجتماعی-اقتصادی
او تقریباً هم اندازه من بود.
سگ ها در هر شکل و اندازه ای هستند.
امکانات برای شهری به این وسعت عالی است.
اندازه آشپزخانه خوب است (= کوچک نیست).
از نظر اندازه شبیه گوجه فرنگی است.
اندازه این حشرات بین 2 تا 5 سانتی متر است.
اندازه شرکت ها بسیار متفاوت است.
Towns grew in size throughout Elizabeth I's reign.
شهرها در طول سلطنت الیزابت اول بزرگتر شدند.
اندازه معمولی کلاچ 3 تخم مرغ است.
a file size of approximately 1.38 megabytes
حجم فایل تقریباً 1.38 مگابایت
روش های ارزیابی به اندازه شرکت بستگی دارد.
اندازه خانه شان را باید می دیدی!
ما از حجم بدهی های او شوکه شدیم.
بزرگی بازار بالقوه سرمایه گذاران را هیجان زده می کند.
آنها از حجم قبض گاز خود شکایت کردند.
اندازه کت اشتباه بود.
اندازه من نیست
کاپشن به اندازه من نداشتند.
کلاه ها در سه سایز کوچک، متوسط و بزرگ ساخته می شوند.
آیا این کفش ها را در سایز (a) 5 دارید؟
dimensions
ابعاد
مقیاس
measurements
اندازه گیری ها
اندازه گیری
تناسب، قسمت
width
عرض
وسعت
magnitude
اندازه
اندازه گرفتن
breadth
دامنه
جلد
محدوده
میزان
ظرفیت
نسبت ها
vastness
فله
proportions
طول
bulk
بی نهایت
amplitude
جرم
expanse
بزرگی
عظمت
immensity
عمق
بعد، ابعاد، اندازه
largeness
حوزه
hugeness
greatness
bigness
enormity
insignificance
بی اهمیت بودن
smallness
کوچکی
tininess
ریز بودن
unimportance
بی اهمیتی
littleness
کوچک بودن
diminutiveness
ریزه کاری
minuteness
تنبیه
puniness
ظرافت
fineness
بی حالی
lethargy
بخش
triviality
پست
slightness
ناتوانی
عجز
meanness
ضعف
powerlessness
بی کفایتی
inability
weakness
incompetence