appreciation

base info - اطلاعات اولیه

appreciation - قدردانی

noun - اسم

/əˌpriːʃiˈeɪʃn/

UK :

/əˌpriːʃiˈeɪʃn/

US :

family - خانواده
appreciable
قابل تقدیر
appreciative
قدردان
appreciate
قدردانی
appreciably
به طور قابل ملاحظه ای
appreciatively
با قدردانی
google image
نتیجه جستجوی لغت [appreciation] در گوگل
description - توضیح

  • وقتی متوجه می شوید کاری خوب، مفید یا خوب انجام شده است، احساس لذت می کنید

  • a feeling of being grateful for something someone has done


    احساس قدردانی برای کاری که کسی انجام داده است


  • درک اهمیت یا معنای چیزی

  • a rise in value especially of land or possessions


    افزایش ارزش، به ویژه زمین یا دارایی


  • افزایش ارزش چیزی

  • an increase in the value of one currency compared to other currencies


    افزایش ارزش یک ارز در مقایسه با سایر ارزها


  • عمل تشخیص یا درک اینکه چیزی با ارزش، مهم یا آنطور که توصیف شده است


  • افزایش قیمت، ارزش و غیره

  • the act of recognizing someone's worth as a person or showing that you are grateful for something that person has done


    عمل تشخیص ارزش شخصی به عنوان یک شخص یا نشان دادن سپاسگزار کاری که آن شخص انجام داده است.


  • افزایش ارزش


  • ارزش ملک 50 درصد افزایش داشته است.

  • There has been an appreciation of 50% in property values.


    آغاز درک اعداد مختلط با کار جرولامو کاردانو به وجود آمد.

  • The beginnings of an appreciation of complex numbers came about with the work of Gerolamo Cardano.


    مورفی کلاس های قدردانی از هنر را به کودکان خردسال آموزش می دهد.

  • Murphy teaches classes in art appreciation to young children.


    حذف این فصل ها از درک عمومی شما از هومیوپاتی کم نمی کند.

  • The omission of these chapters will not detract from your general appreciation of homoeopathy.


    با بزرگتر شدن لین، قدردانی او از زادگاهش بیشتر شد.

  • As Lynn got older, her appreciation for her hometown grew.


    برای نشان دادن قدردانی خود از مهربانی او چند گل برای او فرستاد.

  • To show his appreciation of her kindness he sent her some flowers.


    به نشانه قدردانی روی پای او لخت کرد.

  • He slobbered over her foot in appreciation.


    به پاس قدردانی از سال ها خدمت آقای Mainwaring، این شرکت یک ساعت طلایی به او هدیه داد.

  • In appreciation of Mr Mainwaring's years of service the company presented him with a gold watch.


    قدردانی ام را از کاری که برای من انجام می دهید نشان دهید؟

  • Show my appreciation of what you do for me?


    مایلیم شما این هدیه را به عنوان یک نشانه کوچک از قدردانی ما بپذیرید.

  • We'd like you to accept this gift as a small token of our appreciation.


    اولین مورد، بله، نشان دادن قدردانی و احترام است - که افراد مختلف به درجات مختلف به آن نیاز دارند.

  • The first is, yes to show appreciation and respect - which various people require in varying degrees.


    از ترکیبی از پیشنهاد، قدردانی از مشکلات آنها، تمجید از تلاش های او و لذت بردن از موفقیت آنها استفاده کنید.

  • Use a combination of suggestion appreciation of their difficulties, praise for his efforts and pleasure at their success.


    وقتی دلار افزایش می‌یابد، سرمایه‌گذاران مبتنی بر ین هم از افزایش ارزش سرمایه‌گذاری و هم از ارزش پول سود می‌برند.

  • When the dollar rises, yen-based investors benefit from both the appreciation of their investment and the currency.


example - مثال
  • She shows little appreciation of good music.


    او قدردانی کمی از موسیقی خوب نشان می دهد.

  • The crowd murmured in appreciation.


    جمعیت به نشانه قدردانی زمزمه کردند.

  • I had no appreciation of the problems they faced.


    من هیچ قدردانی از مشکلات آنها نداشتم.

  • I would like to express my appreciation and thanks to you all.


    من می خواهم از همه شما تشکر و قدردانی کنم.

  • Please accept this gift in appreciation of all you've done for us.


    لطفاً به پاس قدردانی از تمام کارهایی که برای ما انجام داده اید، این هدیه را بپذیرید.

  • She never shows any appreciation for our efforts.


    او هرگز از تلاش های ما قدردانی نمی کند.

  • The clock was presented to Snell by his colleagues as an appreciation of his work and friendship.


    این ساعت توسط همکارانش به عنوان قدردانی از کار و دوستی اسنل به او اهدا شد.

  • an appreciation in the value of the house


    قدردانی در ارزش خانه

  • capital appreciation


    افزایش سرمایه

  • They were asked to write an appreciation of a poem of their choice.


    از آنها خواسته شد که از شعری به انتخاب خود تقدیر بنویسند.

  • He doesn't share my appreciation for opera.


    او در قدردانی من از اپرا شریک نیست.

  • I have now developed an appreciation of poetry.


    من اکنون قدردانی از شعر دارم.

  • She gazed in appreciation at the scene.


    او با قدردانی به صحنه خیره شد.

  • They had a new-found appreciation for Japanese music.


    آنها قدردانی تازه ای از موسیقی ژاپنی داشتند.

  • They have little appreciation of the arts.


    آنها قدردانی کمی از هنر دارند.

  • The article gave me a new appreciation for the work which went into the album.


    مقاله به من قدردانی جدیدی از کاری که وارد آلبوم شد داد.

  • The course helped me to gain a deeper appreciation of what scientific research involves.


    این دوره به من کمک کرد تا درک عمیق تری از آنچه تحقیقات علمی شامل می شود به دست بیاورم.

  • There is a growing appreciation of the need for change.


    درک فزاینده ای از نیاز به تغییر وجود دارد.

  • a renewed appreciation of traditions once branded as primitive


    قدردانی مجدد از سنت هایی که زمانی به عنوان ابتدایی شناخته می شدند

  • Candidates should have a broad appreciation of contemporary issues.


    نامزدها باید درک گسترده ای از مسائل معاصر داشته باشند.

  • We aim to enhance people's appreciation and enjoyment of history.


    هدف ما افزایش قدردانی و لذت مردم از تاریخ است.

  • I'll be sending them a donation in appreciation of their help.


    من برای قدردانی از کمک آنها برای آنها کمک مالی خواهم فرستاد.

  • The authors extend their sincere appreciation to everyone who contributed to the book.


    نویسندگان صمیمانه از همه کسانی که در ساخت این کتاب مشارکت داشته اند قدردانی می کنند.

  • The crowd cheered in appreciation.


    جمعیت به نشانه قدردانی تشویق کردند.

  • Max has no appreciation of the finer things in life.


    مکس هیچ قدردانی از چیزهای خوب در زندگی ندارد.

  • Children rarely show any appreciation for what their parents do for them.


    کودکان به ندرت نسبت به کاری که والدینشان برای آنها انجام می دهند قدردانی می کنند.

  • These flowers are a token of my appreciation for all your help.


    این گلها نشانه قدردانی من از همه کمک های شما هستند.

  • There has been little appreciation in the value of property recently.


    اخیراً ارزش ملک مورد توجه قرار نگرفته است.

  • I’d just like a little appreciation, she sobbed.


    او هق هق گریه کرد: من فقط کمی قدردانی می خواهم.

  • New funds are generated by the appreciation of our assets.


    وجوه جدید با قدردانی از دارایی های ما ایجاد می شود.

  • At 17.55%, the state's house-price appreciation was nearly triple the national rate.


    با 17.55 درصد، افزایش قیمت مسکن در ایالت تقریباً سه برابر نرخ ملی بود.

synonyms - مترادف
  • gratitude


    حق شناسی


  • با تشکر

  • appreciativeness


    قدردانی

  • gratefulness


    سپاسگزاری

  • thankfulness


    بدهکاری

  • indebtedness


    تصدیق ایالات متحده

  • acknowledgmentUS


    قدردانی انگلستان

  • acknowledgementUK


    به رسمیت شناختن


  • تعهد


  • اعتبار


  • شکرگزاری

  • thanksgiving


    مرسی

  • gramercy


    احترام

  • tribute


    رحمت

  • grace


    احساس تعهد


  • نوک کلاه


  • قصاص

  • requital


    بدهی


  • یادداشت تشکر


  • پاسخگویی

  • responsiveness


    ستایش

  • commendation


antonyms - متضاد
  • ingratitude


    ناسپاسی

  • ungratefulness


    عدم قدردانی

  • thanklessness


    بی ادبی

  • unappreciation


    بی حوصلگی

  • rudeness


    بی توجهی

  • boorishness


    بی فکری

  • inconsiderateness


    عدم شناسایی

  • thoughtlessness


    عدم سپاسگزاری

  • unmannerliness


    عدم شناخت

  • disregard


    انتقاد

  • unappreciativeness


    بی مهری

  • unthankfulness


  • non-recognition


  • lack of appreciation


  • lack of gratitude




  • ungraciousness


لغت پیشنهادی

heats

لغت پیشنهادی

discrepancy

لغت پیشنهادی

fourteen