steering
steering - فرمان
noun - اسم
UK :
US :
قطعات یک ماشین، قایق و غیره که به شما امکان می دهد جهت آن را کنترل کنید
برای کنترل جهت یک وسیله نقلیه
اگر وسیله نقلیه ای هدایت شود، مسیر یا جهت خاصی را دنبال می کند
to take someone or something or make someone or something go in the direction in which you want him her or it
گرفتن کسی یا چیزی یا وادار کردن کسی یا چیزی به سمتی که شما او، او یا آن را می خواهید
یک نر جوان از خانواده گاو که اندام های جنسی خود را برداشته اند و معمولاً برای گوشت نگهداری می شوند
نصیحت کردن به کسی یا دادن اطلاعات مفید در مورد چیزی
نصیحت بد کردن به کسی
اگر کسی را هدایت کنید، باعث میشوید که آن شخص به سمت خاصی برود
اگر شما یک فعالیت را هدایت می کنید، باعث می شوید که با یک ویژگی یا موضوع خاص سروکار داشته باشد
a young male of the cattle family that has had its sex organs removed and that is usually raised for meat
یک نر جوان از خانواده گاو که اندام های جنسی خود را برداشته اند و معمولاً برای گوشت پرورش داده می شوند
کاری کردن که چیزی یا کسی در مسیری خاص حرکت کند یا به روشی خاص پیشرفت کند
مسئولیت یک شرکت، سازمان و غیره
انجام یک سری اقدامات با دقت برای رسیدن به یک چیز خاص
اجتناب از کسی یا چیزی که ناخوشایند، خطرناک یا خطرناک به نظر می رسد
یک اطلاعات یا توصیه
Its chassis offers terrific handling balance great traction matched to positive brakes and accurate steering.
شاسی آن تعادل هندلینگ فوق العاده، کشش عالی مطابق با ترمزهای مثبت و فرمان دقیق را ارائه می دهد.
Carina Xi دارای قفل مرکزی و فرمان کمکی برقی است.
Commitment to the development often varies in relation to the extent of internal or external steering of such a change.
تعهد به توسعه اغلب در رابطه با میزان هدایت داخلی یا خارجی چنین تغییری متفاوت است.
ترکیبی از سرعت بیش از حد و فرمان خشن باعث شد خودرو از کنترل خارج شود.
اگر یک کامیون فرمان خود را از دست نمی داد، پیشرفت بیشتری داشت.
On the comfort front multi-adjustable front seats and light power steering make it an easy and pleasant car to drive.
در جلوی راحتی، صندلیهای جلو با قابلیت تنظیم چندگانه و فرمان برقی سبک، آن را به خودرویی آسان و دلپذیر برای رانندگی تبدیل کرده است.
با این حال، در جاده، فرمان مبهم و هندلینگ ضعیف است.
بلندگوی زن در جلو شما کنترل را در دست دارید زیرا با فرمان، شکستن و دنده سروکار دارید.
او با دقت ماشین را در اطراف چاله ها هدایت کرد.
هدایت این خودرو بسیار آسان است.
کشتی از لندز اند در کورنوال گذشت و سپس به سمت جنوب ایرلند حرکت کرد.
او مهمانانش را به اتاق غذاخوری هدایت کرد.
من می خواهم بحث خود را به موضوع اصلی خود هدایت کنم.
وظیفه اصلی دولت جدید هدایت کشور به سمت دموکراسی خواهد بود.
اینجا سوالات من است. آیا کسی می تواند به من یک فرمان بدهد؟
The guy at the information office gave me a bum steer - the restaurant was terrible.
مرد در دفتر اطلاعات به من یک فرمان بداخلاق داد - رستوران وحشتناک بود.
هدایت ماشین در این خیابان های باریک کار آسانی نیست.
fig. The speech steered clear of (= avoided) controversial issues.
شکل. سخنرانی از مسائل بحث برانگیز (= اجتناب شد).
من می خواهم بحث را به موضوع اصلی خود هدایت کنم.
مدیرعامل جدید باید شرکت را از میان آب های متلاطم هدایت کند.
ما در مورد اینکه چگونه شرکت را هدایت خواهیم کرد، تفکر طولانی مدت زیادی انجام داده ایم.
دولت مسیر ثبات را برای اقتصاد هدایت خواهد کرد.
او سعی می کند از اضافه برداشت در حساب جاری خود جلوگیری کند.
او توانسته است از هرگونه پیشنهادی مبنی بر تضاد منافع دوری کند.
ریسکها زیاد هستند و سرمایهگذاران محتاط باید از خود دور باشند.
من به یک هدایتگر نیاز دارم که در مرحله بعد چه کار کنم.
میشه لطفا یکی راهنمایی کنه که چطور نرم افزار رو نصب کنم؟
subordinate
تابع
