improper
improper - نامناسب
adjective - صفت
UK :
US :
ناصادق، غیرقانونی، یا از نظر اخلاقی اشتباه است
در یک موقعیت خاص معقول، درست یا منصفانه نیست
اشتباه است یا درست نیست
غیر صادقانه و خلاف قانون یا قاعده
برای استفاده یا مناسبت خاصی مناسب نیست یا مناسب نیست
مرتبط با رابطه جنسی به گونه ای که بی ادبانه یا از نظر اجتماعی غیرقابل قبول است
مخالف قانون یا قانون بودن؛ غیر صادقانه یا غیر قانونی
برای استفاده یا موقعیت خاصی مناسب یا صحیح نیست
ناصادق، و توسط یک قاعده یا قانون مجاز نیست
نشان سلطنتی در جلوی گزارش سالانه استفاده شده است، که باید فکر می کردم نادرست است.
But there was no suggestion that Gray had been involved in anything improper and Jefferson continued to be involved in youth work.
اما هیچ پیشنهادی مبنی بر دست داشتن گری در کار نامناسب وجود نداشت و جفرسون همچنان درگیر کارهای جوانان بود.
اما بسیار متاسفم که چنین رفتار ناشایست و خطرناکی داشته اید.
She knows of no improper conduct by either of the Clintons in connection with the Whitewater development or anything else.
او هیچ رفتار نامناسبی از سوی هیچ یک از کلینتون ها در ارتباط با توسعه وایت واتر یا هر چیز دیگری نمی داند.
بسیاری از موارد آنفولانزای معده ناشی از پخت نادرست غذا است.
این یک اشتباه بود، نه تلاشی برای کسب سود مالی نادرست.
But the Treasury issued a counter-statement saying that nothing improper had been asked of civil servants by ministers.
اما وزارت خزانه داری با صدور بیانیه ای متقابل گفت که هیچ چیز نامناسبی از سوی وزرا از کارمندان دولت درخواست نشده است.
به نظر من نمایش تبلیغات الکل در کنفرانس نادرست بود.
تهدید به پیگرد قانونی فشار نامناسبی نیست.
مشکل دیگری که اغلب رخ می دهد، ثبت نامناسب اندازه گیری ها است.
A tight-lipped college spokesman yesterday denied there was evidence of an improper relationship between the two.
سخنگوی کالج دیروز شواهدی مبنی بر وجود رابطه نامناسب بین این دو را رد کرد.
او در شیوه های تجاری نادرست افراط کرده بود.
او به دلیل رفتار نادرست تعلیق شد.
هیچ چیز نامناسبی در رابطه ما وجود نداشت (= ارتباط جنسی نداشت).
جاهایی که بوسیدن زنان و مردان در ملاء عام نامناسب تلقی می شود
اظهار نظر در این مرحله نادرست است.
استفاده نادرست از دارو
فرماندار استفاده نادرست از پول دولتی را رد کرده است.
improper prescription of medicines
تجویز نادرست داروها
آیا پوشیدن چنین دامن کوتاهی در مراسم رسمی نامناسب تلقی می شود؟
من مطمئن هستم که شما پیشنهادهای نادرستی به شوهرم نمی دهید!
خزانه دار پذیرش هرگونه پرداخت نادرست را رد کرد.
انتخاب نامناسب کلمات
در صورت استفاده نادرست، برخی از مواد شیمیایی مورد استفاده برای تمیز کردن می توانند باعث تحریک شدید پوست شوند.
ممکن است زمین های زراعی به دلیل استفاده نادرست از آفت کش ها و کودها آلوده شده باشند.
improper accounting/payments/trading
حسابداری / پرداخت / تجارت نامناسب
improper activity/conduct/practices
فعالیت/رفتار/عملکرد نادرست
رئیس اجرایی از اقدام نادرست در فروش سهام تبرئه شد.
inappropriate
نامناسب
unsuitable
اشتباه
inapt
بی فایده
unseemly
مالاپروپوس
unbecoming
غلط
ناهمخوان
unfit
بی منطق
infelicitous
نابهنگام
inapposite
ناراضی
untoward
بی لطف
indecorous
غیر قابل قبول
malapropos
منحرف
incorrect
ناموجه
incongruous
ناروا، بی مورد
inept
غیر قابل اجرا
inopportune
غیر قابل توصیه
unapt
بی احتیاط
amiss
untimely
unhappy
graceless
unacceptable
inexpedient
perverse
unsuited
unseasonable
unwarranted
undue
inapplicable
inadvisable
imprudent
مناسب
قابل قبول
felicitous
تبدیل شدن
suitable
برازنده
acceptable
درست
becoming
زیبا
befitting
مهربان
خوشحال
decorous
ملاقات
به ظاهر
fitting
apt
genteel
دقیق
رسمی
خوب
صادقانه
seemly
اخلاقی
apposite
معقول
apt
درست است، واقعی
opportune
غیر فاسد
معتبر
عاقل
نمایشگاه
uncorrupt
valid
