railroad

base info - اطلاعات اولیه

railroad - راه آهن

noun - اسم

/ˈreɪlrəʊd/

UK :

/ˈreɪlrəʊd/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [railroad] در گوگل
description - توضیح
  • a railway or the railway


    راه آهن یا راه آهن


  • مجبور کردن یا متقاعد کردن کسی به انجام کاری بدون اینکه زمان کافی برای فکر کردن در مورد آن به او داده شود

  • a railway


    یک راه آهن


  • تمام کارها، تجهیزات و غیره مرتبط با یک سیستم قطار

  • the metal tracks on which trains run


    ریل های فلزی که قطارها روی آن حرکت می کنند

  • the system of tracks, stations, trains, etc.


    سیستم ریل ها، ایستگاه ها، قطارها و غیره


  • مجبور کردن چیزی به اتفاق یا مجبور کردن کسی به انجام کاری، به خصوص سریع یا ناعادلانه

  • (of a room or building) long and narrow


    (از یک اتاق یا ساختمان) دراز و باریک

  • a system of transportation using special vehicles whose wheels turn on metal bars fixed to the ground or a particular company using such a system


    سیستم حمل و نقل با استفاده از وسایل نقلیه ویژه ای که چرخ های آن بر روی میله های فلزی ثابت روی زمین می چرخد ​​یا شرکت خاصی که از چنین سیستمی استفاده می کند.


  • مجبور کردن به چیزی یا مجبور کردن کسی به انجام کاری، به ویژه. سریع و ناعادلانه

  • a system of tracks that trains travel along


    سیستمی از ریل هایی که قطارها در امتداد آن حرکت می کنند

  • the companies, work and people involved in transporting people and goods by train


    شرکت ها، کارها و افرادی که در حمل و نقل افراد و کالاها با قطار نقش دارند


  • مجبور کردن کسی به انجام یا پذیرفتن کاری بدون اینکه اجازه امتناع او را بدهند

  • I crossed a railroad overpass and reached a bunch of shacks where two highways forked off both for Denver.


    از یک پل روگذر راه‌آهن گذشتم و به دسته‌ای از آلونک‌ها رسیدم که در آن دو بزرگراه منشعب می‌شدند، هر دو برای دنور.

  • History teaches that the lack of a railroad stop condemned many towns to a lingering death a hundred years ago.


    تاریخ می آموزد که نبود ایستگاه راه آهن، صد سال پیش بسیاری از شهرها را به مرگ طولانی محکوم کرد.

  • By 1901, smelting operations were moved to Douglas, only 25 miles to the east when a railroad was built.


    در سال 1901، عملیات ذوب به داگلاس، تنها 25 مایلی شرق، زمانی که یک راه آهن ساخته شد، منتقل شد.

  • a railroad track


    یک مسیر راه آهن

  • Trains passing through the Anapra gap are now monitored by private security and railroad police.


    قطارهایی که از شکاف آناپرا عبور می کنند اکنون توسط پلیس خصوصی و پلیس راه آهن نظارت می شوند.

  • the Southern Pacific railroad


    راه آهن جنوبی اقیانوس آرام

  • War-time controls were removed; railroads and shipping returned to private corporations.


    کنترل های زمان جنگ حذف شدند. راه آهن و کشتیرانی به شرکت های خصوصی بازگشت.

  • The last boxcar was the railroad guards' heaven on wheels.


    آخرین واگن جعبه‌ای، بهشت ​​نگهبانان راه‌آهن بود.

  • The railroad took its sweet time arriving.


    راه آهن زمان شیرین خود را از رسیدن.

  • Even though shelters were emerging, it was like the underground railroad.


    با وجود اینکه پناهگاه ها در حال ظهور بودند، مانند راه آهن زیرزمینی بود.

example - مثال
  • railroad tracks


    خطوط راه آهن

  • This town got a lot bigger when the railroad came in the 1860s.


    این شهر با راه‌آهن در دهه 1860 بسیار بزرگتر شد.

  • We live close to the railroad line.


    ما نزدیک خط راه آهن زندگی می کنیم.

  • She travelled across Siberia on the Trans-Siberian railroad.


    او در سراسر سیبری در راه آهن ترانس سیبری سفر کرد.

  • a railroad station/timetable/siding


    یک ایستگاه راه‌آهن / جدول زمانی / کناره‌بندی

  • Thomas Grant worked on the railroad(s) for 50 years.


    توماس گرانت 50 سال در راه آهن کار کرد.

  • We were railroaded into signing the agreement.


    ما برای امضای این توافق نامه راه آهن را راهنمایی کردیم.

  • In her railroad apartment one room follows the next.


    در آپارتمان راه آهن او، یک اتاق به دنبال اتاق بعدی می آید.

  • We extended the old railroad kitchen and now have a large open-plan kitchen-diner.


    ما آشپزخانه قدیمی راه‌آهن را گسترش دادیم و اکنون یک آشپزخانه بزرگ با طرح باز داریم.

  • a railroad station


    یک ایستگاه راه آهن

  • the Pennsylvania Railroad


    راه آهن پنسیلوانیا

  • We feel that our client was railroaded into pleading guilty.


    ما احساس می‌کنیم که موکل ما به دلیل اعتراف به گناه کارش را وادار کردند.

  • A potential client turned down the site because it isn't near a railroad.


    یک مشتری بالقوه سایت را رد کرد زیرا نزدیک راه آهن نیست.

  • Downtown is bordered at one end by railroad tracks, the other end by a bayou.


    مرکز شهر از یک طرف با خطوط راه‌آهن و انتهای دیگر با یک خلیج محدود می‌شود.

  • a railroad depot/station


    انبار/ایستگاه راه آهن

  • We understand the railroads need to make a profit.


    ما درک می کنیم که راه آهن نیاز به سود دارد.

  • After dropping out of school he worked on the railroad.


    پس از ترک تحصیل در راه آهن مشغول به کار شد.

  • We felt we were being railroaded into accepting a deal.


    ما احساس می‌کردیم که راه‌آهن ما را به پذیرش یک معامله هدایت می‌کند.

  • We could be railroaded into a merger.


    ممکن است ما را به یک ادغام سوق دهند.

  • Unfortunately this scheme is being railroaded through Westminster under the pretext of immigration control.


    متأسفانه این طرح به بهانه کنترل مهاجرت از طریق وست مینستر راه‌آهن می‌شود.

synonyms - مترادف

  • ریل

  • railway


    راه آهن


  • جاده


  • خط


  • مسیر

  • metro


    مترو

  • monorail


    مونوریل


  • آهنگ های

  • subway


    لوله

  • tracks


    راه آهن مرتفع


  • خط ریلی

  • elevated railway


    خط تراموا


  • مسیر قطار

  • streetcar line


    خط واگن برقی


  • راه آهن زیر زمینی

  • trolley line


    مسیر راه آهن

  • underground railway


    خط راه آهن

  • railway track


    ریل ها

  • railway line


    فلز

  • rails


    راه دائمی

  • tramline


    خط قطار




  • railroad track


antonyms - متضاد

  • متقاعد کردن

  • aid


    کمک


  • اجازه


  • کمک کند

  • discourage


    دلسرد کردن

  • dissuade


    منصرف کردن


  • تشويق كردن


  • رایگان

  • halt


    مکث


  • رهایی


  • سرکوب کردن

  • repress


    متوقف کردن


  • تنها گذاشتن

  • suppress


    رها کردن


  • بازداشتن


  • مانع

  • deter


    مانع شود

  • impede


    مسدود کردن

  • hinder


    جلوگیری کردن


  • جلوگيري كردن


  • نگاه داشتن

  • forestall


    مهار کند


  • لطفا

  • inhibit


    آرام کردن


  • حمایت کردن

  • assuage


    محدود کردن


  • رهگیری

  • curb


    ساختن

  • intercept


    بررسی



لغت پیشنهادی

evolution

لغت پیشنهادی

approaches

لغت پیشنهادی

armorer