beckon
beckon - اشاره
verb - فعل
UK :
US :
to make a signal to someone with your hand to show that you want them to come towards you or to follow you
با دست خود به کسی علامت بدهید و نشان دهید که می خواهید به سمت شما بیاید یا دنبال شما بیاید
if something such as a place or opportunity beckons, it appears so attractive that you want to have it
اگر چیزی مانند یک مکان یا فرصت به شما اشاره کند، آنقدر جذاب به نظر می رسد که می خواهید آن را داشته باشید
اگر چیزی به کسی اشاره کند، احتمالاً برای او اتفاق می افتد
حرکت دادن دست یا سر به گونه ای که به کسی بگوید نزدیک تر شود
اگر چیزی اشاره کند، مردم را جذب می کند
اگر رویداد یا دستاوردی اشاره کند، احتمال وقوع آن وجود دارد
تبدیل Strett باعث شد اورل در نیمه اول با نتیجه 9-0 پیش بیفتد و عنوان قهرمانی را به خود جلب کند.
آینده ای درخشان به شما اشاره می کند.
او اشاره کرد و او بلافاصله دوان آمد.
لوسی به تندی سوت زد تا توجه او را جلب کند، سپس به او اشاره کرد که کنارش بایستد.
شایعه شده است که مشاغل دیگری به او اشاره می کنند و ممکن است فصل آینده به اوانستون باز نگردد.
او با اشاره به سمت پنجره به من گفت: بیا و این را نگاه کن.
روی دیوار خم شده بود و به من اشاره می کرد.
دیدم یک دستش بلند شده و به من اشاره می کند.
هیچ چیز بیشتر به شما اشاره نمی کند، هیچ چیز وسوسه انگیز نیست.
اما زمانی که مسیر کیپ باز شد و جهان جدید اشاره کرد، از مرکزیت پراگ کاسته شد.
جان به من اشاره کرد، اما من بهتر می دانستم که کنارش بنشینم.
روح شما ممکن است با آسمان خراش هایی که به سمت بالا و به سمت بالا اشاره می کنند ناراحت شود.
پارک تفریحی Sandcastle با سرسره های آبی بازدیدکنندگان را به خود جلب می کند.
به گارسون اشاره کرد که صورت حساب را بیاورد.
با دست به او اشاره کرد.
رئیس با اشاره به او وارد دفترش شد.
به او اشاره کرد که بیاید و به آنها بپیوندد.
دریای زلال آبی اشاره کرد.
نورها به طرز عجیبی به سارا اشاره می کردند.
چشم انداز یک ماه بدون کار به او اشاره می کرد.
برای بسیاری از بچه هایی که دانشگاه را ترک می کنند، چشم انداز بیکاری به چشم می خورد.
کسی را دیدم که از دریچه ای اشاره می کند.
مردی که هدفون در دست داشت، به سرعت اشاره می کرد.
ریچارد به مرد اشاره کرد.
جان به او اشاره کرد که داخل شود.
مامور گمرک زن را به پیشخوان خود اشاره کرد.
هی تو! او زنگ زد و با انگشتش به من اشاره کرد.
به من اشاره کرد، انگار می خواست با من صحبت کند.
For many young people the bright lights of the city beckon, though a lot of them end up sleeping on the streets.
برای بسیاری از جوانان، چراغ های روشن شهر به شما اشاره می کند، اگرچه بسیاری از آنها در نهایت در خیابان ها می خوابند.
او دانش آموز ممتازی است که آینده شگفت انگیزی برای او رقم می زند.
فرگیس به گارسون اشاره کرد.
دعوت
lure
طعمه
جذب کنند
زنگ زدن
coax
متقاعد کننده
قرعه کشی
entice
فریب دادن
کشیدن
tempt
دچار وسوسه کردن
allure
جذابیت
charm
افسون
مشغول کردن
fascinate
مجذوب کردن
علاقه
captivate
اسیر کردن
enchant
مسحور کردن
induce
وادار کردن
متقاعد کردن
پرسیدن
bid
پیشنهاد
وارد کردن
فرمان
تقاضا
نشان می دهد
بکشید
امضا کردن
summon
احضار
چشم گرفتن از
beguile
سرکشی کردن
inveigle
قلاب
hook
deter
بازداشتن
رد
فشار دادن
repel
دفع کردن
پاسخ
repulse
خاموش کردن
دلسرد کردن
discourage
منصرف کردن
dissuade
انزجار
disgust
به تعویق انداختن
جلوگیری کند
avert
جلوگیری کردن
متوقف کردن
توهین کردن
forfend
نگاه داشتن
منحرف کردن
divert
مانع
preclude
دور کردن
ward off
رهایی
آزاد کردن
liberate
رد کردن
antagoniseUK
antagoniseUK
افسون کردن
disenchant
رایگان
از دست دادن
دشمنی ایالات متحده
antagonizeUS
رها کردن
offend