environmental
environmental - محیطی
adjective - صفت
UK :
US :
طرفدار محیط زیست
در مورد هوا، زمین یا آب روی زمین یا تأثیر آن
concerning the people and things around you in your life for example the buildings you use the people you live or work with and the general situation you are in
در مورد افراد و چیزهای اطراف شما در زندگی، به عنوان مثال ساختمان هایی که استفاده می کنید، افرادی که با آنها زندگی می کنید یا کار می کنید، و وضعیت کلی که در آن هستید.
relating to the environment
مربوط به محیط زیست
مربوط به محیطی است که مردم، حیوانات و گیاهان در آن زندگی می کنند
The action is exactly reversed in an environmental analysis.
عمل دقیقاً در یک تحلیل محیطی معکوس می شود.
یک کابینت محیطی جدید امکان شبیه سازی هوازدگی در طیف وسیعی از محیط ها را فراهم می کند.
نشت نفت به این اندازه آسیب زیادی به محیط زیست وارد می کند.
And Northamptonshire's environmental health officers are backing up that message.
و افسران بهداشت محیط نورث همپتون شایر از این پیام پشتیبانی می کنند.
We believe a much better understanding of the environmental implications of using secondary aggregates is urgently required.
ما معتقدیم که درک بسیار بهتری از پیامدهای زیست محیطی استفاده از سنگدانه های ثانویه ضروری است.
The planning department of this sixth company questioned the usefulness of determining key environmental issues, particularly given the effort involved.
بخش برنامه ریزی این شرکت ششم سودمندی تعیین مسائل کلیدی زیست محیطی را به ویژه با توجه به تلاش های انجام شده زیر سوال برد.
According to Samuel Epstein, professor of environmental medicine at the University of Illinois, the reason is obvious.
به گفته ساموئل اپستاین، استاد پزشکی محیط زیست در دانشگاه ایلینوی، دلیل آن واضح است.
These three trends combined to form a more environmental physical geography which may have been late but hopefully not too late.
این سه روند با هم ترکیب شدند تا جغرافیای فیزیکی محیطی بیشتری را شکل دهند که ممکن است دیر باشد اما امیدواریم خیلی دیر نشده باشد.
تصاویر ارسال شده به زمین یک داستان مهم زیست محیطی را روایت می کند.
اثرات زیست محیطی آلودگی
هدف اصلی آنها ترویج حفاظت از محیط زیست است.
environmental issues/problems/concerns
مسائل/مشکلات/نگرانی های زیست محیطی
یک گروه/جنبش محیطی (= که هدف آن بهبود یا حفاظت از محیط طبیعی است)
environmental degradation/damage
تخریب/آسیب محیطی
the environmental factors that affect insect development
عوامل محیطی موثر بر رشد حشرات
پاسخ حیوانات به شرایط محیطی در حال تغییر یک موضوع اصلی در اکولوژی است.
او مدیر بهداشت محیط این شورا است.
We are seeing ever increasing levels of environmental degradation.
ما شاهد سطوح فزاینده ای از تخریب محیط زیست هستیم.
فعالان محیط زیست میزبان سخنرانی درباره پیامدهای توسعه نفت در دریا هستند.
هدف این مطالعه شناسایی تغییرات کلیدی محیطی ناشی از شهرنشینی است.
The environmental benefits are particularly important for the UK.
مزایای زیست محیطی به ویژه برای بریتانیا مهم است.
The proposed development would be subject to an environmental assessment.
توسعه پیشنهادی منوط به ارزیابی زیست محیطی خواهد بود.
New environmental regulations present additional challenges for farmers.
مقررات جدید زیست محیطی چالش های بیشتری را برای کشاورزان ایجاد می کند.
شرکت ها برای رعایت استانداردهای جدید زیست محیطی به زمان نیاز دارند.
environmental influences on child development
تاثیرات محیطی بر رشد کودک
مردم به مراتب بیشتر از مسائل زیست محیطی آگاه می شوند.
We’re here to discuss environmental issues.
ما اینجا هستیم تا در مورد مسائل زیست محیطی بحث کنیم.
Environmental laws are forcing American automakers to take electric alternatives to gas engines seriously.
قوانین زیست محیطی خودروسازان آمریکایی را مجبور می کند که جایگزین های الکتریکی برای موتورهای گازسوز را جدی بگیرند.
ترمیم آسیب های زیست محیطی ناشی از نشت نفت حداقل دو سال طول کشید.
environmental challenges/concerns/issues
چالش ها / نگرانی ها / مسائل زیست محیطی
He's concerned about the environmental effects of genetically modified foods.
او در مورد اثرات زیست محیطی غذاهای اصلاح شده ژنتیکی نگران است.
environmental science/technology
علم/فناوری زیست محیطی
A cargo ship carrying toxic waste dumped its load creating an environmental disaster that resulted in the deaths of 10 people.
یک کشتی باری حامل زباله های سمی بار خود را رها کرد و یک فاجعه زیست محیطی ایجاد کرد که منجر به مرگ 10 نفر شد.
این غول نفتی تاکنون حدود 3 میلیارد دلار برای پاکسازی محیط زیست هزینه کرده است.
کسب و کارها نقش مهمی در حفاظت از محیط زیست دارند.
به طور کلی می توان فهمید که نیروگاه های آبی بزرگ برای محیط زیست مضر هستند.
سبز
ecological
زیست محیطی
ecofriendly
سازگار با محیط زیست
conservation
حفاظت
conservational
حفاظتی
eco-friendly
محیط دوستانه
environmentally friendly
از نظر محیط زیست ایمن
environment-friendly
قابل بازیافت
environmentally-safe
قابل تجزیه زیستی
recyclable
اکو
biodegradable
از نظر اکولوژیکی سالم
eco
ارگانیک. آلی
environmentally sound
بی آلاینده
ecologically sound
تاثیر کم
پایدار
ecologically friendly
کم کربن
unpolluting
انرژی کارآمد
دوستدار ازن
sustainable
غیر آلاینده
low-carbon
طبیعی
energy-efficient
بیولوژیکی
ozone-friendly
مصرف سوخت
non-polluting
قابل تجزیه
صرفه جویی در مصرف سوخت
یقه سبز
fuel-efficient
ذخیره انرژی
decomposable
محافظه کار
fuel-saving
green-collar
energy-saving
conservationist
unsustainable
ناپایدار
unmaintainable
غیر قابل نگهداری
unrenewable
تجدید ناپذیر
nonrefillable
غیر قابل پر کردن
nonrenewable
غیر قابل تجدید
nonrestorable
غیر قابل ترمیم
unreplenishable