estate

base info - اطلاعات اولیه

estate - املاک

noun - اسم

/ɪˈsteɪt/

UK :

/ɪˈsteɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [estate] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • She lives in a tower block on an estate in London.


    او در یک برج در ملکی در لندن زندگی می کند.

  • a 3 000-acre estate


    یک ملک 3000 هکتاری

  • The poet's childhood was spent on a country estate.


    دوران کودکی شاعر در یک ملک روستایی سپری شد.

  • She receives rent from all the people whose cottages are on estate land.


    او از تمام افرادی که کلبه هایشان در زمین املاک است اجاره می گیرد.

  • Her estate was left to her daughter.


    اموال او به دخترش واگذار شد.

  • He left estate valued at a million dollars.


    او ملکی را به ارزش یک میلیون دلار ترک کرد.

  • Gilbert was heir to an extensive landed estate.


    گیلبرت وارث یک ملک زمینی وسیع بود.

  • He owned a palatial estate in California.


    او صاحب یک ملک در کالیفرنیا بود.

  • Queen Victoria bought the estate in 1848.


    ملکه ویکتوریا این ملک را در سال 1848 خرید.

  • The family owns a large estate in the north of the country.


    این خانواده دارای یک ملک بزرگ در شمال کشور هستند.

  • the family estate at Kostroma


    املاک خانوادگی در کوستروما

  • the family mansion and sprawling country estate


    عمارت خانوادگی و املاک روستایی وسیع

  • He owns personal estate worth $30 million.


    او دارای املاک شخصی به ارزش 30 میلیون دلار است.

  • It took seven years to settle the estate.


    هفت سال طول کشید تا این ملک تسویه شود.

  • The bulk of his estate was bequeathed to his son Jacob.


    بخش اعظم دارایی او به پسرش یعقوب وصیت شد.

  • assets from your taxable estate


    دارایی از دارایی مشمول مالیات شما


  • برای انتقال مالیات بر املاک به نسل بعدی

  • It's a typical country estate with a large house for the owner farm buildings, and estate workers' houses.


    این یک املاک روستایی معمولی با یک خانه بزرگ برای مالک، ساختمان های مزرعه، و خانه های کارگران املاک است.


  • او تمام دارایی خود را به خواهرزاده اش واگذار کرد.


  • یک شهرک مسکونی

  • an industrial estate (= a group of factories)


    شهرک صنعتی (= مجموعه ای از کارخانه ها)


  • ملک مقدس ازدواج

  • He rents a unit on an industrial estate.


    او یک واحد در یک شهرک صنعتی اجاره می کند.

  • The company which has an estate of 650 pubs, was one of the first to open smoke-free sites.


    این شرکت که دارای 650 میخانه است، یکی از اولین شرکت هایی بود که سایت های عاری از سیگار را افتتاح کرد.

  • It's a typical country estate with a large house for the owner farm buildings and estate workers' houses.


    این یک املاک روستایی معمولی با یک خانه بزرگ برای مالک، ساختمان های مزرعه و خانه های کارگران املاک است.

synonyms - مترادف
  • manor


    عمارت

  • mansion


    خانه

  • manse


    هاسیندا

  • hacienda


    ویلا

  • villa


    سالن


  • محل سکونت

  • homestead


    demesne


  • قلعه

  • residence


    قصر

  • demesne


    سلطه

  • castle


    خانه ارباب یا صاحب تیول

  • palace


    دارایی کشور؛ نهاد کشور؛ املاک و زمین های کشور

  • château


    وطن، میهن، مملکت، سکونت اصلی

  • dominion


    مکان کشور

  • manor house


    در مرتع پرورش احشام


  • خانه با شکوه


  • سکونت


  • پالازو

  • chateau


    کلبه

  • ranch


    schloss

  • stately home


    گرنج

  • dwelling


    گسترش

  • palazzo


    خانه روستایی

  • lodge


    صندلی کشور

  • schloss


    خانه بزرگ

  • grange


    زمین






antonyms - متضاد

  • فقر


  • بدهی

  • liabilities


    بدهی ها

  • arrears


    معوقه

  • arrearage


    کمبود

  • debits



لغت پیشنهادی

contingency

لغت پیشنهادی

operator

لغت پیشنهادی

endearing