audit

base info - اطلاعات اولیه

audit - حسابرسی

noun - اسم

/ˈɔːdɪt/

UK :

/ˈɔːdɪt/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [audit] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • an annual audit


    حسابرسی سالانه

  • a tax audit


    حسابرسی مالیاتی

  • preparing the accounts for audit


    تهیه حسابها برای حسابرسی

  • an environmental audit


    ممیزی زیست محیطی

  • As a senior citizen he is allowed to audit university classes.


    او به عنوان یک شهروند سالمند مجاز به ممیزی کلاس های دانشگاه است.

  • The company has an audit at the end of each financial year.


    شرکت در پایان هر سال مالی حسابرسی دارد.


  • آژانس تحت ممیزی های مالی منظم قرار دارد.

  • I audited some of her seminars.


    من برخی از سمینارهای او را ممیزی کردم.

  • A full audit is performed each year by a district auditor.


    حسابرسی کامل هر سال توسط حسابرس منطقه انجام می شود.

  • We conducted an audit of the accounts for the year 2009/10.


    ما حسابرسی از حساب های سال 2009/10 انجام دادیم.

  • Companies must issue a statutory audit report.


    شرکت ها باید گزارش حسابرسی قانونی را صادر کنند.

  • Members of the audit committee must be independent.


    اعضای کمیته حسابرسی باید مستقل باشند.

  • We conduct an annual audit to ensure that we comply with standards.


    ما یک ممیزی سالانه انجام می دهیم تا اطمینان حاصل کنیم که با استانداردها مطابقت داریم.

  • Departments must carry out an internal quality audit.


    ادارات باید ممیزی کیفیت داخلی را انجام دهند.

  • Managers should undertake an audit of staff performance.


    مدیران باید حسابرسی عملکرد کارکنان را انجام دهند.

  • an independent audit of needs and facilities


    ممیزی مستقل از نیازها و امکانات

  • The whole process is subject to audit and inspection.


    کل فرآیند منوط به ممیزی و بازرسی است.

  • The accounts are audited annually.


    حساب ها سالانه حسابرسی می شوند.

  • They had the books audited by a qualified accountant.


    آنها کتابها را توسط یک حسابدار واجد شرایط حسابرسی کردند.

  • Our operations are regularly audited.


    عملیات ما به طور مرتب ممیزی می شود.

  • Our quality system is independently audited by an approved certification body.


    سیستم کیفیت ما به طور مستقل توسط یک نهاد گواهی تایید شده ممیزی می شود.

synonyms - مترادف

  • معاینه

  • inspection


    بازرسی


  • مرور

  • scrutiny


    بررسی موشکافانه


  • نظر سنجی


  • بررسی


  • تحلیل و بررسی


  • تحقیق و بررسی


  • مطالعه

  • scan


    اسکن کنید

  • checkup


    چکاپ

  • probe


    پویشگر


  • ارزیابی


  • چشم انداز


  • جستجو کردن

  • appraisal


    تشریح

  • perusal


    چک کردن


  • نظارت

  • dissection


    سرپرستی

  • vetting


    فهرست

  • checking


    گزارش

  • surveillance


    متعادل کردن

  • supervision


    تایید

  • superintendence


    انبارداری

  • inventory


    رفتن


  • نگاه کن ببین

  • balancing


  • verification


  • stocktaking


  • going-over


  • look-see


antonyms - متضاد

  • چشم پوشی

  • neglect


    بی توجهی

  • disregard


    فراموش کردن


  • نادیده گرفتن


  • تخفیف

  • discount


    دور انداختن

  • discard


    مسواک زدن


  • شانه بالا انداختن


  • عبور کردن


  • به دور نگاه کن


  • جست و خیز کردن


  • میان بر

  • skip


    ترک کردن

  • bypass


    کافر شدن


  • تمسخر

  • disbelieve


    اندک

  • scorn


    خدمت


  • پاسخ


  • دنبال کردن


  • طرح


  • مطالعه


  • سوء تفاهم

  • sketch


    نگاه


  • نگاه مختصر انداختن

  • misunderstand


    بدبینی


  • بی خیال


  • بی توجه

  • misheed


    کاغذ روی

  • unmind


  • unheed



لغت پیشنهادی

puzzled

لغت پیشنهادی

daisy

لغت پیشنهادی

athleticism