stars

base info - اطلاعات اولیه

stars - ستاره ها

N/A - N/A

stɑːr

UK :

stɑːr

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [stars] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
  • Stars twinkled above them as they lay on the hill.


    وقتی روی تپه دراز کشیده بودند، ستاره ها بالای سرشان چشمک می زدند.

  • a rock/movie/football star


    یک ستاره راک/فیلم/فوتبال

  • Kids wanting to be stars come to Hollywood from all over America.


    بچه هایی که می خواهند ستاره شوند از سراسر آمریکا به هالیوود می آیند.

  • star-shaped


    ستاره ای شکل

  • How many stars (= symbols showing quality) does this restaurant have?


    این رستوران چند ستاره (= نمادهای نشان دهنده کیفیت) دارد؟

  • The teacher gave Tom a gold star (= a paper symbol rewarding good work) for his drawing.


    معلم به تام یک ستاره طلایی (= نماد کاغذی که پاداش کار خوب را می دهد) برای نقاشی او داد.

  • The cheaper two-star hotels are also within the range of the budget traveller.


    هتل‌های دو ستاره ارزان‌تر نیز در محدوده مسافران مقرون به صرفه هستند.

  • a sheriff's star


    یک ستاره کلانتری

  • a four-star general


    یک ژنرال چهار ستاره

  • She was born under a lucky/an unlucky star.


    او زیر یک ستاره خوش شانس / بدشانس به دنیا آمد.

  • I always like to see what the stars say in the newspaper.


    همیشه دوست دارم ببینم ستاره ها در روزنامه چه می گویند.

  • David Oyelowo starred in the movie Selma.


    دیوید اویلوو در فیلم «سلما» بازی کرد.

  • Zusak's novel The Book Thief was turned into a movie starring Geoffrey Rush.


    رمان «دزد کتاب» زوساک به فیلمی با بازی جفری راش تبدیل شد.

  • Natalie is, without a doubt the star student in this year's ballet class.


    ناتالی بدون شک دانش آموز ستاره کلاس باله امسال است.

  • This afternoon the prosecution will call its star witness.


    امروز بعد از ظهر دادستانی شاهد ستاره خود را فرا خواهد خواند.

  • A three-star hotel is better than a two-star.


    یک هتل سه ستاره بهتر از یک هتل دو ستاره است.

  • Stars twinkled in the night sky.


    ستاره ها در آسمان شب چشمک می زدند.

  • The children were cutting stars out of paper to make decorations.


    بچه ها برای ساختن تزیینات، ستاره ها را از کاغذ بریدند.

  • The Times gave this restaurant three stars.


    تایمز به این رستوران سه ستاره داد.

  • a rock/movie/basketball star


    یک ستاره راک / فیلم / بسکتبال

  • Janet is our star math student.


    جانت دانش آموز ستاره ریاضی ماست.

  • He has starred in several recent movies.


    او در چند فیلم اخیر بازی کرده است.

  • The school play stars children in the seventh and eighth grades.


    در این بازی مدرسه بچه های کلاس هفتم و هشتم ستاره می شوند.

  • Vehicles with one star are four times more likely to roll over in a crash than vehicles with five stars.


    احتمال واژگونی خودروهای یک ستاره در تصادف چهار برابر بیشتر از خودروهای پنج ستاره است.

  • Organizations are awarded star ratings to indicate the effectiveness of their safety programmes.


    به سازمان‌ها برای نشان دادن اثربخشی برنامه‌های ایمنی آنها رتبه‌بندی ستاره‌ای اعطا می‌شود.

  • Business stars were joined by scores of private investors, who snapped up shares in quoted operators.


    تعداد زیادی سرمایه گذار خصوصی به ستاره های تجاری پیوستند که سهام اپراتورهای مظنه شده را خریداری کردند.

  • He's now one of the rising stars of the company.


    او اکنون یکی از ستاره های در حال ظهور شرکت است.


  • اگر ستاره ای بتواند سهم بازار بزرگ خود را حفظ کند، زمانی که نرخ رشد بازار کاهش یابد، تبدیل به یک گاو نقدی می شود.

  • five-star accommodation


    اقامتگاه پنج ستاره

  • a four-star hotel


    یک هتل چهار ستاره

  • The consumer sector stands out as a star performer in the country's economy.


    بخش مصرف کننده به عنوان یک بازیگر ستاره در اقتصاد کشور برجسته است.

synonyms - مترادف

  • شانس


  • ثروت


  • شانس. فرصت


  • سرنوشت

  • destiny


    تصادف


  • بخت و اقبال

  • fortuity


    اتفاقی

  • happenstance


    خطر

  • hazard


    کیسمت

  • kismet


    چگونگی، امر، تفصیل، شرایط محیط، پیش امد، شرح

  • coincidence


    خوشبختی


  • مقدار زیادی

  • serendipity


    کارما

  • lot


    سانحه، کشته

  • karma


    hap

  • casualty


    زنگ تفريح

  • hap


    احتمالی


  • موقعیت

  • contingency


    مناسبت

  • circumstances


    وقوع


  • پوزه

  • occurrence


    بازی شیر یا خط کردن

  • mozzle


    پیچ و تاب سرنوشت

  • toss-up


    آنچه در ستاره ها نوشته شده است

  • twist of fate


    پنجاه پنجاه

  • what is written in the stars


    رویداد پیش بینی نشده

  • a twist of fate


    جبر

  • fifty-fifty


    مشیت

  • unforeseen event


  • predestination


  • providence


antonyms - متضاد

  • بد شانسی

لغت پیشنهادی

speculation

لغت پیشنهادی

desirous

لغت پیشنهادی

amazement