stars
stars - ستاره ها
N/A - N/A
UK :
US :
a very large ball of burning gas in space that is usually seen from the earth as a point of light in the sky at night
یک توپ بسیار بزرگ از گاز سوزان در فضا که معمولاً در شب از زمین به عنوان نقطه نورانی در آسمان دیده می شود.
a very famous successful and important person especially a performer such as a musician actor or sports player
یک شخص بسیار مشهور، موفق و مهم، به ویژه یک مجری مانند یک نوازنده، بازیگر یا بازیکن ورزشی
نمادی با پنج نقطه یا بیشتر
برای نشان دادن چقدر خوب یک رستوران، هتل و غیره استفاده می شود
نمادی ساخته شده از فلز یا پارچه که توسط مقامات خاص برای نشان دادن رتبه خود پوشیده می شود
یک ستاره (= نماد *)
هر سیاره یا جسم دیگری در آسمان در طالع بینی به عنوان تأثیرگذار بر شانس افراد تصور می شود
→ horoscope
→ طالع بینی
If a film play etc. stars someone or if someone stars in a film play etc., they are the main actor in it
اگر در یک فیلم، نمایشنامه و غیره کسی بازی می کند یا اگر فردی در یک فیلم، نمایشنامه و غیره بازی می کند، او بازیگر اصلی آن است.
بهترین یا مهم ترین
اندازهگیری کیفیت، معمولاً در اعداد از یک تا پنج با یکی پایینترین
a large ball of burning gas in space that is usually seen from earth as a point of light in the sky at night
توپ بزرگی از گاز سوزان در فضا که معمولاً در شب از زمین به عنوان نقطه نورانی در آسمان دیده می شود
شکلی که دارای چهار یا چند قسمت نوک تیز از یک مرکز با فواصل مساوی است
گاهی اوقات از ستاره به عنوان نماد کیفیت استفاده می شود
ستاره همچنین به عنوان نماد رتبه یا مقام استفاده می شود
ستاره نیز یک ستاره (= نماد *) است.
یک فرد مشهور و موفق، به ویژه یک مجری مانند یک نوازنده، بازیگر یا بازیکن ورزشی
ستاره همچنین کسی است که به ویژه در چیزی مهارت دارد
یکی از مهم ترین بازیگران یک نمایش باشد
a symbol with four or more points. A system of stars is used to show someone's official opinion of the quality of a product or place
نمادی با چهار نقطه یا بیشتر سیستمی از ستارگان برای نشان دادن نظر رسمی شخصی در مورد کیفیت یک محصول یا مکان استفاده می شود
کسی یا چیزی که بهترین در یک گروه، یک سازمان و غیره است.
در ماتریس بوستون، محصول یا شرکتی با سهم بزرگ در بازاری که بسیار سریع در حال رشد است
used to show someone's official opinion of the quality of a place especially a hotel or restaurant. One-star is the lowest and five-star is the highest
برای نشان دادن نظر رسمی کسی در مورد کیفیت یک مکان، به ویژه یک هتل یا رستوران استفاده می شود. یک ستاره کمترین و پنج ستاره بالاترین است
the set of symbols (*.*) that matches all DOS and Windows file names. The first star means all files, and the second star means all extensions.
مجموعه ای از نمادها (*.*) که با نام فایل های DOS و Windows مطابقت دارد. ستاره اول به معنای همه فایل ها و ستاره دوم به معنای همه پسوندها است.
بهتر یا مهمتر از دیگران
وقتی روی تپه دراز کشیده بودند، ستاره ها بالای سرشان چشمک می زدند.
یک ستاره راک/فیلم/فوتبال
بچه هایی که می خواهند ستاره شوند از سراسر آمریکا به هالیوود می آیند.
star-shaped
ستاره ای شکل
How many stars (= symbols showing quality) does this restaurant have?
این رستوران چند ستاره (= نمادهای نشان دهنده کیفیت) دارد؟
معلم به تام یک ستاره طلایی (= نماد کاغذی که پاداش کار خوب را می دهد) برای نقاشی او داد.
هتلهای دو ستاره ارزانتر نیز در محدوده مسافران مقرون به صرفه هستند.
یک ستاره کلانتری
یک ژنرال چهار ستاره
او زیر یک ستاره خوش شانس / بدشانس به دنیا آمد.
همیشه دوست دارم ببینم ستاره ها در روزنامه چه می گویند.
دیوید اویلوو در فیلم «سلما» بازی کرد.
رمان «دزد کتاب» زوساک به فیلمی با بازی جفری راش تبدیل شد.
ناتالی بدون شک دانش آموز ستاره کلاس باله امسال است.
امروز بعد از ظهر دادستانی شاهد ستاره خود را فرا خواهد خواند.
یک هتل سه ستاره بهتر از یک هتل دو ستاره است.
ستاره ها در آسمان شب چشمک می زدند.
بچه ها برای ساختن تزیینات، ستاره ها را از کاغذ بریدند.
The Times gave this restaurant three stars.
تایمز به این رستوران سه ستاره داد.
یک ستاره راک / فیلم / بسکتبال
جانت دانش آموز ستاره ریاضی ماست.
او در چند فیلم اخیر بازی کرده است.
در این بازی مدرسه بچه های کلاس هفتم و هشتم ستاره می شوند.
Vehicles with one star are four times more likely to roll over in a crash than vehicles with five stars.
احتمال واژگونی خودروهای یک ستاره در تصادف چهار برابر بیشتر از خودروهای پنج ستاره است.
به سازمانها برای نشان دادن اثربخشی برنامههای ایمنی آنها رتبهبندی ستارهای اعطا میشود.
Business stars were joined by scores of private investors, who snapped up shares in quoted operators.
تعداد زیادی سرمایه گذار خصوصی به ستاره های تجاری پیوستند که سهام اپراتورهای مظنه شده را خریداری کردند.
او اکنون یکی از ستاره های در حال ظهور شرکت است.
If a star can maintain its large market share it will become a cash cow when the market growth rate declines.
اگر ستاره ای بتواند سهم بازار بزرگ خود را حفظ کند، زمانی که نرخ رشد بازار کاهش یابد، تبدیل به یک گاو نقدی می شود.
five-star accommodation
اقامتگاه پنج ستاره
یک هتل چهار ستاره
بخش مصرف کننده به عنوان یک بازیگر ستاره در اقتصاد کشور برجسته است.
شانس
ثروت
شانس. فرصت
سرنوشت
destiny
تصادف
بخت و اقبال
fortuity
اتفاقی
happenstance
خطر
hazard
کیسمت
kismet
چگونگی، امر، تفصیل، شرایط محیط، پیش امد، شرح
coincidence
خوشبختی
مقدار زیادی
serendipity
کارما
سانحه، کشته
karma
hap
casualty
زنگ تفريح
hap
احتمالی
موقعیت
contingency
مناسبت
circumstances
وقوع
پوزه
occurrence
بازی شیر یا خط کردن
mozzle
پیچ و تاب سرنوشت
toss-up
آنچه در ستاره ها نوشته شده است
پنجاه پنجاه
رویداد پیش بینی نشده
جبر
fifty-fifty
مشیت
unforeseen event
predestination
providence
