beauty
beauty - زیبایی
noun - اسم
UK :
US :
کیفیتی که افراد، مکانها یا چیزها دارند که تماشای آنها را بسیار جذاب میکند
زنی که خیلی زیباست
کیفیتی که چیزی مانند شعر، آهنگ، احساس و غیره دارد که به شما لذت یا شادی می دهد
یک مثال بسیار خوب، بزرگ و غیره از چیزی
کیفیت بسیار جذاب برای نگاه کردن - مورد استفاده در مورد افراد، اشیاء و مکان ها
someone’s attractive appearance especially their face and features
ظاهر جذاب یک فرد، به خصوص چهره و ویژگی های او
an exciting quality which makes someone or something seem attractive and connected with wealth and success
یک ویژگی هیجان انگیز که باعث می شود کسی یا چیزی جذاب به نظر برسد و با ثروت و موفقیت مرتبط باشد
مرتبط با زیبایی و مطالعه زیبایی است
the quality of being pleasing, especially to look at or someone or something that gives great pleasure especially when you look at it
کیفیت خوشایند بودن، به خصوص نگاه کردن، یا کسی یا چیزی که باعث لذت بسیار می شود، به خصوص وقتی به آن نگاه می کنید
کسب و کار جذاب جلوه دادن افراد، استفاده از آرایش، درمان و غیره.
چیزی که نمونه ای عالی از نوع خود است
a quality that makes something especially good or attractive
کیفیتی که چیزی را به ویژه خوب یا جذاب می کند
an attractive quality that gives pleasure to those who experience it or think about it or a person who has this attractive quality
ویژگی جذابی که برای کسانی که آن را تجربه می کنند یا به آن فکر می کنند یا شخصی که این ویژگی جذاب را دارد لذت می برد
زیبایی می تواند به معنای ظاهر جذاب نیز باشد
او زمانی کاملاً زیبا به حساب می آمد.
او شعری در مورد سیلویا سروده بود که در آن جذابیت و زیبایی او را می ستود.
اینجا زادگاه رنسانس بود و خیابان های آن از زیبایی هنری لذت می برد.
امروزه زیبایی بوکولیسی منطقه، فقر عمیق و دیرپایی را پنهان کرده است.
او یک نوع زیبایی منحط دارد.
معبد را مکانی بسیار زیبا یافتم.
اما حتی تهدید پنهان آن پایین هم بخشی از زیبایی آن برای او بود.
سالانه میلیون ها دلار برای محصولات زیبایی خرج می شود.
ماشین جدید اریک یک زیبایی واقعی است.
من تحت تاثیر زیبایی و صمیمیت مردم قرار گرفتم.
شاو تحت تأثیر زیبایی موسیقی هندل قرار گرفت.
این ممکن است به شخص کمک کند تا زیبایی و حکمت دنیای طبیعی را با دید مثبت تری ببیند.
زیبایی پارک های ملی آمریکا
زیبایی روستا در بهار
پس از آن پرندگان مرده بیشتری پیدا کردیم، زیبایی آنها هنوز دست نخورده است.
This beauty comes from Sumatra and prefers soft acid water which will coax out its best colouration.
این زیبایی از سوماترا می آید و آب اسیدی نرم را ترجیح می دهد که بهترین رنگ آن را ایجاد می کند.
زیبایی غروب / شعر / آواز او
جنگل ها به عنوان منطقه ای با زیبایی طبیعی برجسته تعیین شدند.
محصولات/درمانهای زیبایی (= برای زیباتر کردن یک شخص)
او یک شرکت کننده در مسابقه زیبایی Miss World بود.
صدای او چیز زیبایی است.
زیبایی بینظیر مناظر نفسم را بند آورد.
زنی با زیبایی عالی
او در زمان خود یک زیبایی بود.
آیا او کمی زیبایی نیست؟
او در زمان خود به عنوان یک زیبایی بزرگ شناخته می شد.
او هنوز زیبایی درخشانی داشت.
او یک زیبایی عجیب و غریب با موهای ریون بود.
آن گل آخر زیبایی بود!
ماشین جدید من یک زیبایی واقعی است!
یکی از زیبایی های زندگی اینجا این است که خیلی آرام است.
پروژه برای شروع به کار بسیار کمی نیاز دارد. زیبایی آن همین است
زیبایی او با بزرگتر شدن محو شد.
او زیبایی کلاسیک صورت او را تحسین می کرد.
زیبایی شهر او را شگفت زده کرد.
آنها قدم زدند و از زیبایی چشم انداز لذت بردند.
همه ما زیبایی غروب خورشید را تحسین کردیم.
فیلمساز به طرز باشکوهی زیبایی فصول در حال تغییر را به تصویر می کشد.
از زیبایی بی انتها این منظره باستانی لذت ببرید.
آنها مجذوب زیبایی اثیری موسیقی شدند.
زیبایی محسوسی در زمین کویر وجود دارد.
این منطقه از زیبایی نفس گیر است.
هنر او قراردادهای زیبایی زنانه را به چالش می کشد.
این فیلم استدلال می کند که زیبایی درونی، نه ظاهر فیزیکی، مهم ترین است.
او در یک سالن زیبایی کار می کند.
ما طیف گسترده ای از محصولات زیبایی را ذخیره می کنیم.
این منطقه از زیبایی های طبیعی برجسته است.
attractiveness
جذابیت
prettiness
زیبایی
comeliness
دوست داشتنی بودن
loveliness
افسون
charm
رحمت
grace
درخواست
allure
ظرافت
زرق و برق
elegance
glamourUK
gorgeousness
برنده بودن
glamourUK
انصاف
winsomeness
خوشایند
fairness
شکوفه
pleasingness
نفیس بودن
allurement
خوش تیپی
bloom
خرسندی
exquisiteness
هنری
handsomeness
بهشتی
pulchritude
شکوه
artistry
فریبندگی
beauteousness
تقارن
heavenliness
هوسبازی
magnificence
زیبایی شناسی انگلستان
seductiveness
ناز
symmetry
تزئینی بودن
voluptuousness
estheticsUS
aestheticsUK
beautifulness
cuteness
decorativeness
estheticsUS
ugliness
زشتی
hideousness
شنیع
unattractiveness
عدم جذابیت
unsightliness
نامناسب بودن
unloveliness
بی عشقی
unpleasantness
ناخوشایند
crudeness
خامی
dreadfulness
وحشتناکی
foulness
ناپاک بودن
ghastliness
گروتسک بودن
grotesqueness
نفرت
loathsomeness
هیولا
monstrousness
ساده بودن
plainness
دافعه بودن
repulsiveness
ناشایستگی
unbecomingness
بی ظرافتی
unseemliness
توهین آمیز بودن
inelegance
خشونت
offensiveness
خانه داری
roughness
دافعه
homeliness
تغییر شکل
repulsion
سرکشی
repugnance
پستی
awfulness
درشتی
disfigurement
بیزاری
horridness
بی رحمی
revoltingness
vileness
grossness
abhorrence
atrociousness