boast
boast - به رخ کشیدن
verb - فعل
UK :
US :
با افتخار در مورد توانایی ها، دستاوردها یا دارایی های خود صحبت کنید
اگر مکان، شی یا سازمانی به چیزی ببالد، چیزی دارد که بسیار خوب است
to talk too proudly about your abilities, achievements, or possessions because you want other people to admire you
با افتخار در مورد توانایی ها، دستاوردها یا دارایی های خود صحبت کنید زیرا می خواهید دیگران شما را تحسین کنند.
لاف زدن به گونه ای که دیگران را آزار می دهد. براگ بیشتر غیر رسمی است تا فخر فروشی
to talk a lot about your achievements – used especially when you want to mention your achievements but do not want to sound as if you are boasting
برای صحبت زیاد در مورد دستاوردهای خود - به خصوص زمانی استفاده می شود که می خواهید دستاوردهای خود را ذکر کنید اما نمی خواهید به نظر برسد که گویی دارید به خود می بالید.
در مورد چیزی که به دست آورده اید به خود ببالید، زمانی که افراد دیگر کمتر خوش شانس یا موفق بوده اند
to behave in a way that shows that you are proud of your own success and happy about someone else’s failure
به گونه ای رفتار کنید که نشان دهد به موفقیت خود افتخار می کنید و از شکست دیگران خوشحال هستید
to show by your words and behaviour that you are very proud of your abilities and achievements – used when you dislike someone because of this
با گفتار و رفتار خود نشان دهید که به توانایی ها و دستاوردهای خود بسیار افتخار می کنید - زمانی که به این دلیل از کسی خوشتان نمی آید استفاده می شود.
چیزی که دوست دارید به مردم بگویید زیرا به آن افتخار می کنید
بیش از حد با افتخار یا خوشحالی در مورد آنچه انجام داده اید یا آنچه دارید صحبت کنید
داشتن یا داشتن چیزی برای افتخار کردن
چیزی که به آن افتخار می کنید و دوست دارید درباره آن به مردم بگویید
بیش از حد با افتخار صحبت کنید یا از چیزی یا کسی که با شما مرتبط است رضایت زیادی نشان دهید
دارای صندوق پست، دستگاه تمبر و همچنین یک تلفن دکمه A/B است.
او همیشه به باهوشی فرزندانش می بالد.
اسکات به پیروزی در بازی مقابل ملروزهای افتخار می کرد.
هر خانه لوکس دارای یک استخر سرپوشیده و گاراژ سه ماشین است.
مرکز ورزشی جدید دارای یک استخر شنا در اندازه المپیک است.
من نمی خواهم به خود ببالم، اما من اولین زنی بودم که در این رقابت پیروز شدم.
داخل سالن تئاتر از کرایه قابل توجه تری برخوردار بود.
همچنین، بیش از نیمی از همکاران می توانند از سوابق حضور بی نقص به رخ بکشند.
او فهمی برابر با هر موضوع عمومی دارد و دارای انرژی ذهنی است که افراد کمی می توانند به آن مباهات کنند.
He has an understanding equal to any public object and possesses an energy of mind that few Men can boast of.
زمین گلف توسط تپه ها احاطه شده است و برخی از بهترین مناظر این کشور را به رخ می کشد.
هنک به خود می بالید که می تواند خودش یک جعبه آبجو بنوشد.
او افتخار می کرد که دو اتاق خواب و یک حمام دارد که از اتاق خواب سوم ساخته شده است.
She boasted that she had two bedrooms and a bathroom which had been constructed from a third bedroom.
من نمی خواهم به خود ببالم، اما در واقع می توانم به شش زبان صحبت کنم.
او همیشه از شگفت انگیز بودن فرزندانش می بالد.
او آشکارا به مهارت خود به عنوان یک سارق افتخار می کرد.
سام به خود می بالید که می تواند هر کسی را در پوکر شکست دهد.
کتابفروشهای Hay به درستی به خود میبالند که همه سلیقهها را برآورده میکنند.
‘I won!’ she boasted.
او با افتخار گفت: من برنده شدم!
این هتل همچنین دارای دو استخر و یک زمین گلف است.
رودس دارای 300 روز آفتابی در سال است.
این منطقه ای است که با افتخار فرهنگ متمایز خود را به رخ می کشد.
او در مورد نتایج امتحاناتش صحبتی نمی کرد در صورتی که مردم فکر می کردند او به خود می بالد.
والدین از افتخار کردن در مورد دستاوردهای فرزندان خود لذت می برند.
آنها به خود می بالیدند که هرگز در یک بازی شکست نخورده اند.
ایرلند دارای سواحل زیبا، رستوران های عالی و مردم محلی مهربان است.
افتخار او این است که هرگز یک قسمت از برنامه را از دست نداده است.
آنها همیشه به باهوش بودن فرزندان خود می بالند.
او به خود می بالید که هرگز تصادف نکرده است.
نیواورلئان دارای موسیقی عالی و رستوران های عالی است.
افتخار او این بود که بیش از 20 ماراتن دویده است.
brag
لاف زدن
crow
کلاغ
swagger
فحش دادن
gloat
خوشحالی
bluster
غوغا کردن
vaunt
فخر کردن
swank
سوانک
gasconade
گازکناد
grandstand
جایگاه
bull
گاو نر
strut
چوب بند
فوت کردن، دمیدن
flaunt
به رخ کشیدن
vapourUK
vapourUK
vaporUS
vaporUS
showboat
قایق نمایشی
skite
اسکیت
puff
پف کردن
exaggerate
اغراق کردن، مبالغه
aggrandize
بزرگ کردن
triumph
پیروزی
overstate
اغراق کردن
preen
پیش انداختن
advertise
تبلیغات
advertize
تبلیغ کردن
plume
ستون
خود نمایی کردن
congratulate oneself
به خود تبریک بگو
بزرگ صحبت کن
glory in
شکوه در
بوق خودت را بزن
deprecate
منسوخ کردن
belittle
تحقیر کردن
disclaim
سلب مسئولیت
conceal
پنهان کردن، پوشاندن
شکست
پنهان شدن
سرپوش گذاشتن
متواضع باش
غمگین باش
disparage
فریاد زدن
denigrate
MinimiseUK
decry
به حداقل رساندن ایالات متحده
minimiseUK
کاهش
minimizeUS
مستهلک کردن
diminish
رد
depreciate
تخفیف
derogate
دیس
بی اعتبار کردن
discount
ویلیپند
diss
زباله ها
discredit
مسخره کردن
dis
کم ارزش کردن
vilipend
در زدن
trash
تمسخر
deride
بدنام کردن
undervalue
انتقاد از انگلستان
scorn
defame
ridicule
criticiseUK