possess
possess - در اختیار داشتن
verb - فعل
UK :
US :
داشتن یک کیفیت یا توانایی خاص
داشتن یا داشتن چیزی
اگر احساسی در شما وجود داشته باشد، ناگهان آن را به شدت احساس می کنید و بر رفتار شما تأثیر می گذارد
داشتن یا داشتن چیزی، به ویژه چیزی با ارزش یا مهم، یا چیزی غیرقانونی
داشتن یک ویژگی یا توانایی
داشتن یا داشتن چیزی یا داشتن کیفیتی خاص
(of a wish or an idea) to take control over a person's mind making that person behave in a very strange way
(از یک آرزو یا یک ایده) برای تحت کنترل گرفتن ذهن یک شخص، و باعث می شود که آن شخص رفتار بسیار عجیبی داشته باشد.
(of a desire or an idea) to take control over a person’s mind making that person behave in a strange way
(از یک میل یا یک ایده) برای تحت کنترل گرفتن ذهن یک شخص، و باعث می شود که فرد رفتار عجیبی داشته باشد.
کیفیت خاصی داشته باشد
به خاطر قمارش، هر چه داشت از دست داد.
هملی اعتراف کرد که به طور غیرقانونی اسلحه دستی در اختیار داشته است.
Hamly admitted illegally possessing a handgun.
ارتفاعات غربی دارای زیبایی و شکوهی است که در هیچ کجای بریتانیا یافت نمی شود.
کلیسا دارای استخوانی از پای قدیس است.
اجرای لیپاتی دارای وضوح بیان، عمق صدا و انرژی است که از طریق ضبط ترقه می درخشد.
Lipatti s performance possesses a clarity of articulation, a depth of sonority and an energy that shine through the crackly recording.
جاپتوس به تنهایی دارای جغرافیای متمایز و در واقع بسیار عجیب بود.
تعداد کمی از خانواده ها در این منطقه تلفن دارند.
او توانایی غیرعادی در یادگیری سریع زبان ها داشت.
بسیاری از کشورها در حال حاضر سلاح شیمیایی دارند.
اما تنها با دو شخصیت نمی توانید امیدوار باشید که همه چیز را کنترل کنید یا ادعا کنید که همه راه حل ها را در اختیار دارید.
But with only two characters you can't hope to control everything or claim to possess every solution.
جو معتقد بود که شیاطین او را تسخیر کرده اند.
Jo believed that demons possessed her.
وقتی وارد خانه قدیمی می شد، احساس ترس او را فرا گرفت.
گفته می شود زورنا دارای قدرت شفابخش معجزه آسایی است.
تعداد کشورهایی که سلاح هسته ای دارند افزایش یافته است.
اجازه دهید فرض کنیم که کل هستی دارای 1000 واحد اختیاری نیروی حیات است.
او هرگز کت و شلوار نپوشید - فکر نمیکنم کت و شلوار داشته باشد.
اگر کودکی در سطح کلاس درس میآموزد، طبق تعریف باید از تواناییهای فکری نسبتاً خوبی برخوردار باشد.
If a child is learning at grade level by definition he or she must possess reasonably good intellectual abilities.
نظریه پرداز بلاغی تصور نمی کند که فقط برخی از جوامع دارای ظرفیت بلاغی برای استدلال هستند.
The rhetorical theorist does not assume that only some societies possess the rhetorical capacity to argue.
تماس گیرنده ادعا کرد که اطلاعات ارزشمندی در مورد محل اختفای پسر دارد.
او به داشتن یک تفنگ ساچمه زنی بدون مجوز متهم شده است.
می ترسم این تنها چمدانی باشد که دارم.
این گالری تعدادی از آثار اولیه این هنرمند را در اختیار دارد.
بلژیک اولین کشور اروپایی بود که دارای یک شبکه ریلی کامل بود.
می ترسم که او حس شوخ طبعی نداشته باشد.
کارگرانی که مهارت های لازم برای این کار را دارند
او بلوغی را به او نسبت داد که او نداشت.
Isaak 's songwriting possesses a timeless quality.
ترانه سرایی ایزاک کیفیتی جاودانه دارد.
Young adults possess incredible purchasing power.
جوانان دارای قدرت خرید باورنکردنی هستند.
ترس وحشتناکی او را فرا گرفت.
میل داشتم که همه چیز را به او بگویم.
چه چیزی باعث شد که او چنین چیزی بگوید؟
من یک دی وی دی (= حتی یک دی وی دی هم ندارم) ندارم.
در گذشته تصور می شد که ریشه این گیاه دارای قدرت جادویی است.
هر چه او را به پوشیدن آن ژاکت وحشتناک واداشت!
این کشورها کشورهایی هستند که دارای سلاح هسته ای هستند.
او استعداد غیرمعمولی دارد که بداند چه زمانی چیزی نگوید.
نمیدانم چه چیزی باعث شد که اینطور فریاد بزنم.
من اکنون صاحب گواهینامه رانندگی با افتخار هستم!
بیش از پنج میلیون خانوار آلمانی دارای تجهیزات ورزشی هستند.
These bonds possess many favorable investment attributes.
این اوراق دارای بسیاری از ویژگی های سرمایه گذاری مطلوب هستند.
Sales managers must possess strong leadership qualities.
مدیران فروش باید دارای ویژگی های رهبری قوی باشند.
نگه دارید
فرمان
لذت ببرید
دارند
خود
حفظ
خرس
حمل
hog
گراز
inhold
نگه داشتن
نگاه داشتن
قفل کردن
نشستن روی
مالک باشد
در اختیار داشته باشید
باید به نام خود
در اختیار داشته باشد
گوشه بازار
چسبیدن به
پرورش دادن
cling to
گرامی داشتن
بندر ایالات متحده
nurture
بندر UK
cherish
پرورش دادن، پروردن
harborUS
سرگرم کردن
harbourUK
پرستار
foster
بچه دار شدن
entertain
را اشغال کند
brood over