zap
zap - zap
verb - فعل
UK :
US :
to quickly attack or destroy something especially using a beam of electricity
حمله کردن یا تخریب سریع چیزی، به ویژه با استفاده از یک پرتو برق
برای تغییر کانال در تلویزیون با استفاده از کنترل از راه دور
پختن چیزی در مایکروویو1(1)
برای ارسال سریع اطلاعات از یک کامپیوتر به کامپیوتر دیگر
خلاص شدن یا کشتن چیزی یا کسی، مخصوصاً عمدی
رفتن به جایی یا انجام کاری سریع
to use an electronic device to change television channels quickly sometimes to avoid watching advertisements
استفاده از یک دستگاه الکترونیکی برای تغییر سریع کانال های تلویزیونی، گاهی اوقات برای اجتناب از تماشای تبلیغات
برای پختن چیزی در مایکروویو
برق گرفتگی یا چیزی مشابه
استفاده می شود، به خصوص در کمیک (= داستان هایی که در تصاویر گفته می شود) برای نشان دادن اینکه کسی ضربه خورده است
نابود کردن یا حمله ناگهانی به چیزی، به ویژه. با برق، تشعشع یا شکل دیگری از انرژی
ضایع کردن چیزی همچنین پختن یا گرم کردن آن در مایکروویو است
حرکت دادن سریع چیزی
Resolve to practise positive thinking instead and choose to ignore or zap any of these unhelpful, wayward thoughts.
به جای آن تصمیم بگیرید که تفکر مثبت را تمرین کنید و تصمیم بگیرید که هر یک از این افکار غیر مفید و غیر مفید را نادیده بگیرید یا از بین ببرید.
Never forget that the producer of the program is trying to grab you before you zap away to another news show.
هرگز فراموش نکنید که تهیه کننده برنامه سعی می کند قبل از اینکه به یک برنامه خبری دیگر بروید، شما را به چنگ آورد.
از طرف دیگر، از Doom Divers برای ضربه زدن به توپخانه دشمن قبل از اینکه بتواند به واحدهای اصلی شما آسیب برساند، استفاده کنید.
رایانه ها تهدیدات را شناسایی کرده و نتایج را به خلبانان آمریکایی در منطقه جنگی بازمی گرداند.
دیو همین الان آنجا نشسته بود و از 70 کانال بیشتر عبور می کرد.
هیولا توسط بشقاب پرنده (= در یک بازی رایانه ای) از بین رفت.
از بین بردن سریع استرس بسیار مهم است.
او مانند مردی پرید که با 1000 ولت زاپینگ شده باشد.
در حال حاضر دارم از طریق (= خیلی سریع می خوانم) برخی از رمان های مدرن را مرور می کنم.
ماشین های مسابقه ای از کنار ما گذشتند.
آنها سلاح هایی دارند که می توانند دشمن را از هزاران مایل دورتر از بین ببرند.
ما واقعاً با این محصول جدید رقابت را از بین خواهیم برد!
آیا وقت دارم به شهر بروم و خرید کنم؟
جورج تکالیفش را انجام داد و با عجله بیرون رفت تا بسکتبال بازی کند.
There are now over a million American fax machines zapping (= sending quickly) messages from coast to coast.
اکنون بیش از یک میلیون دستگاه فکس آمریکایی وجود دارد که پیامها را از ساحلی به ساحل دیگر ارسال میکنند.
سیب زمینی را در فر نپزید، آنها را در مایکروویو بپزید - شام در 10 دقیقه!
این دستگاه به باتریهای سرد انرژی زیادی میدهد تا آنها را زنده کند.
زاپ به اندازه مارماهی برقی قوی است.
Pow! Zap!
پاو! زاپ!
زاپ! فصل رعد و برق شروع شده است.
این سالن از لیزر برای از بین بردن موهای زائد استفاده می کند.
آیا آن گوشت را سرد می خواهید یا باید آن را زاپ کنم؟
میتوانید فایلها را مستقیماً از یک PDA یا لپتاپ به چاپگر زاپ کنید.
ايجاد كردن
ساختن
تاسيس كردن
خرس
شروع
initiate
آغازکردن
شروع کنید
زایمان کند
کمک
از دست دادن
موسسه
institute
کمک کند
تصویب کنید
حمایت کردن
ratify
اجازه
تایید
برپایی
تایید اعتبار
نگاه داشتن
validate
ثابت
قانونی کردن ایالات متحده
قانونی کردن انگلستان
تحریم
legalizeUS
مجوز
legaliseUK
بالا بردن
وضع
معرفی کنید
حفظ
enact