idiom

base info - اطلاعات اولیه

idiom - اصطلاح

noun - اسم

/ˈɪdiəm/

UK :

/ˈɪdiəm/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
نتیجه جستجوی لغت [idiom] در گوگل
description - توضیح
  • a group of words that has a special meaning that is different from the ordinary meaning of each separate word. For example ‘under the weather’ is an idiom meaning ‘ill’.


    گروهی از کلمات که معنای خاصی دارند که با معنای معمولی هر کلمه جداگانه متفاوت است. به عنوان مثال، زیر آب و هوا اصطلاحی به معنای بیمار است.


  • سبکی از بیان در نوشتار، گفتار یا موسیقی که مختص گروه خاصی از مردم است


  • گروهی از کلمات به ترتیب ثابت که معنای خاصی دارند که به تنهایی با معانی هر کلمه متفاوت است


  • سبک بیان در نوشتار، گفتار یا موسیقی که مختص یک دوره، شخص یا گروه خاص است

  • a group of words whose meaning considered as a unit is different from the meanings of each word considered separately


    گروهی از کلمات که معنای آنها به عنوان یک واحد در نظر گرفته می شود با معانی هر کلمه جداگانه در نظر گرفته می شود


  • اصطلاح همچنین سبک یا شیوه بیان خاصی است که توسط یک فرد یا گروه استفاده می شود

  • Coursework and examination questions are an idiom in themselves.


    سوالات درسی و امتحانی به خودی خود یک اصطلاح هستند.

  • Photographs are, certainly an idiom we are now all used to.


    عکس ها، مطمئناً اصطلاحی هستند که اکنون همه ما به آن عادت کرده ایم.

  • 'Full of beans' is an idiom which means lively and energetic.


    «پر از لوبیا» اصطلاحی است که به معنای سرزنده و پرانرژی است.

  • To be on top of the world is an idiom that means to be very happy.


    به بالای جهان بودن اصطلاحی است که به معنای بسیار شاد بودن است.

  • It takes on something of the character of an idiom.


    چیزی شبیه به یک اصطلاح به خود می گیرد.

  • In Hollywood, white stars are adopting black idioms, dress styles and manners.


    در هالیوود، ستارگان سفیدپوست اصطلاحات، سبک لباس پوشیدن و رفتارهای سیاه را به کار می گیرند.


  • این فقط حقایق معنوی اساسی است که بارها و بارها ظاهر می شود و از طریق اصطلاحات مختلف بیان می شود.

  • Oakeshott does not however adopt the Hobbesian idiom of social contract.


    اما اوکشات اصطلاح قرارداد اجتماعی هابزی را نمی پذیرد.

  • Often the furore stemmed from audiences' unease at being plugged into a musical idiom shorn of familiar signposts.


    اغلب عصبانیت ناشی از ناراحتی مخاطبان از وصل شدن به یک اصطلاح موسیقایی بود که از تابلوهای راهنما آشنا حذف شده بود.

  • Each language has its own phraseology, its own idiom which rules out many options that are potentially available as grammatical sequences.


    هر زبانی عبارات خاص خود را دارد، اصطلاح خاص خود را که بسیاری از گزینه‌هایی را که به طور بالقوه به عنوان دنباله‌های دستوری در دسترس هستند، رد می‌کند.

  • When the text has been transcribed you work through it in order to discover and learn any new words or useful idioms.


    وقتی متن رونویسی شد، برای کشف و یادگیری کلمات جدید یا اصطلاحات مفید، روی آن کار می کنید.

example - مثال
  • ‘Let the cat out of the bag’ is an idiom meaning to tell a secret by mistake.


    Get the cat out of bag اصطلاحی است به معنای گفتن یک راز به اشتباه.

  • The friends would sometimes revert to playground idiom.


    دوستان گاهی اوقات به اصطلاح زمین بازی برمی گشتند.

  • the classical/contemporary/popular idiom


    اصطلاح کلاسیک / معاصر / محبوب

  • He has produced a classical play in a modern idiom.


    او یک نمایشنامه کلاسیک در اصطلاحی مدرن تولید کرده است.

  • Do not write more than 200 words.


    بیش از 200 کلمه ننویسید.

  • He uses a lot of long words.


    او از کلمات طولانی استفاده می کند.

  • technical/​legal/​scientific terms


    اصطلاحات فنی/حقوقی/علمی

  • ‘Old man’ is a slang term for ‘father’.


    پیرمرد یک اصطلاح عامیانه برای پدر است.

  • Who coined the phrase ‘fake news’?


    چه کسی عبارت اخبار جعلی را ابداع کرد؟

  • He tends to use a lot of slang expressions that I’ve never heard before.


    او تمایل دارد از عبارات عامیانه زیادی استفاده کند که قبلاً هرگز نشنیده بودم.

  • To have bitten off more than you can chew is an idiom that means you have tried to do something which is too difficult for you.


    بیش از چیزی که بجوید گاز گرفته اید اصطلاحی است که به این معنی است که شما سعی کرده اید کاری را انجام دهید که برای شما بسیار دشوار است.

  • Both operas are very much in the modern idiom.


    هر دو اپرا بسیار در اصطلاح مدرن هستند.

  • Mastering the use of idioms can be hard for a learner.


    تسلط بر استفاده از اصطلاحات می تواند برای یک زبان آموز سخت باشد.

  • “Shoot yourself in the foot” is an idiom that means to do something that hurts yourself.


    «به پای خود شلیک کن» اصطلاحی است که به معنای انجام کاری است که به خود آسیب می رساند.

  • Anger and shouting simply aren’t a part of his idiom.


    عصبانیت و فریاد به سادگی بخشی از اصطلاح او نیست.

synonyms - مترادف

  • اصطلاح


  • عبارت

  • saying


    گفتن

  • adage


    ضرب المثل

  • maxim


    حداکثر

  • proverb


    شعار

  • motto


    عبارت جذاب

  • catchphrase


    مکان

  • locution


    عامیانه

  • slogan


    گریه کردن

  • colloquialism


    برچسب زدن

  • cry


    مانترا

  • tag


    خط شکار

  • mantra


    شوخ طبعی

  • catchline


    کلیشه

  • witticism


    متعهد

  • cliche


    حقیقت گرایی

  • repartee


    اصل

  • truism


    بومی گرایی

  • tenet


    بیان اصطلاحی

  • vernacularism


    نوبت عبارت

  • idiomatic expression


    عبارت مجموعه


  • مروارید حکمت


  • سخنان حکیمانه

  • pearl of wisdom


    درهای حکمت

  • words of wisdom


    اصطلاح رایج

  • pearls of wisdom


    بیان ثابت


  • شکل بیان

  • fixed expression


    گفته قدیمی


  • old saying


antonyms - متضاد

  • سکوت


  • استاندارد


  • ساکت

  • listening


    استماع

  • denial


    انکار


  • سوال

  • concealment


    پنهان کاری

  • suppression


    سرکوب

  • vagueness


    ابهام


  • احساس، مفهوم

لغت پیشنهادی

blaring

لغت پیشنهادی

bewilderment

لغت پیشنهادی

babying