cancer

base info - اطلاعات اولیه

cancer - سرطان

noun - اسم

/ˈkænsər/

UK :

/ˈkænsə(r)/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [cancer] در گوگل
description - توضیح

  • یک بیماری بسیار جدی که در آن سلول‌های یک قسمت از بدن شروع به رشد می‌کنند که طبیعی نیست

  • an evil influence that affects a lot of people and is difficult to stop


    تأثیر شیطانی که بر افراد زیادی تأثیر می گذارد و متوقف کردن آن دشوار است

  • the fourth sign of the zodiac, represented by a crab, which some people believe affects the character and life of people born between June 22 and July 23


    چهارمین علامت زودیاک که توسط یک خرچنگ نشان داده می شود، که برخی معتقدند بر شخصیت و زندگی متولدین 22 ژوئن تا 23 جولای تأثیر می گذارد.

  • someone who was born between June 22 and July 23


    کسی که بین 22 ژوئن تا 23 جولای متولد شده است

  • a serious disease that is caused when cells in the body grow in a way that is uncontrolled and not normal killing normal cells and often causing death


    یک بیماری جدی که زمانی ایجاد می شود که سلول های بدن به روشی غیرقابل کنترل و غیر طبیعی رشد می کنند و سلول های طبیعی را می کشند و اغلب باعث مرگ می شوند.

  • a harmful activity that spreads quickly


    یک فعالیت مضر که به سرعت گسترش می یابد

  • a constellation (= group of stars) said to look like a crab (= a sea creature with five pairs of legs and a hard shell)


    صورت فلکی (= گروهی از ستارگان) که می گویند شبیه خرچنگ است (= موجود دریایی با پنج جفت پا و صدف سخت)

  • the fourth sign of the zodiac, relating to the period from 22 June to 22 July and represented by a crab, or a person born during this period


    علامت چهارم زودیاک، مربوط به دوره 22 ژوئن تا 22 ژوئیه و نشان دهنده یک خرچنگ یا فردی است که در این دوره متولد شده است.


  • بیماری که در آن سلول‌های بدن بدون کنترل رشد می‌کنند، یا یک وضعیت پزشکی جدی ناشی از این بیماری

  • the fourth sign of the zodiac, covering the period June 22 to July 22 and represented by a crab, or a person born during this period


    چهارمین علامت زودیاک که دوره 22 ژوئن تا 22 ژوئیه را پوشش می دهد و توسط یک خرچنگ یا فردی متولد شده در این دوره نشان داده می شود.

  • cancer of the liver


    سرطان کبد

  • An extra tablespoon sprinkled over the breakfast cereal can help control irritable bowel syndrome, piles, appendicitis and bowel cancer.


    یک قاشق غذاخوری اضافی که روی غلات صبحانه بپاشید می تواند به کنترل سندرم روده تحریک پذیر، توده ها، آپاندیسیت و سرطان روده کمک کند.

  • Childhood cancers are diffuse, that is, they affect the whole body so systematic treatment is the rule.


    سرطان های دوران کودکی منتشر هستند، یعنی کل بدن را تحت تاثیر قرار می دهند، بنابراین درمان سیستماتیک یک قانون است.

  • What was your reaction when you were first told you had cancer?


    اولین بار که به شما گفتند سرطان دارید چه واکنشی داشتید؟


  • سرطان ریه

  • And his wife Marion, 37, has had a major cancer op.


    و همسرش ماریون، 37 ساله، یک عمل جراحی بزرگ سرطان داشته است.

  • He died of cancer at the age of 63.


    او در سن 63 سالگی بر اثر سرطان درگذشت.

  • Nowhere in film had she seen images of people outliving cancer.


    او در هیچ کجای فیلم تصاویری از افرادی که بیشتر از سرطان زندگی می کنند ندیده بود.

  • The authors indicate therefore that excesses of prostatic cancer in industrial workforces are unlikely to be due to external radiation.


    بنابراین، نویسندگان نشان می‌دهند که افزایش سرطان پروستات در نیروی کار صنعتی بعید است به دلیل تشعشعات خارجی باشد.

  • They knew all about the mills, about the cancer.


    آنها همه چیز را در مورد آسیاب ها، در مورد سرطان می دانستند.

example - مثال
  • breast/lung cancer


    سرطان سینه/ریه

  • Most skin cancers are completely curable.


    اکثر سرطان های پوست کاملا قابل درمان هستند.

  • cancer of the colon/cervix


    سرطان روده بزرگ / دهانه رحم

  • The cancer has spread to his stomach.


    سرطان به معده او سرایت کرده است.

  • Smokers face an increased risk of developing lung cancer.


    افراد سیگاری با افزایش خطر ابتلا به سرطان ریه روبرو هستند.

  • to detect/diagnose/treat/cure cancer


    برای تشخیص/تشخیص/درمان/درمان سرطان


  • این دارو می تواند خطر ابتلا به سرطان سینه را کاهش دهد.

  • cancer patients/survivors


    بیماران/بازماندگان سرطان


  • تحقیق سرطان

  • cancer screening/treatment/prevention/risk


    غربالگری سرطان/درمان/پیشگیری/خطر

  • Violence is a cancer in our society.


    خشونت در جامعه ما سرطان است.

  • Childhood cancers have a very good survival rate.


    سرطان های دوران کودکی میزان بقای بسیار خوبی دارند.

  • He died after an 18-month battle against cancer.


    او پس از 18 ماه مبارزه با سرطان درگذشت.

  • Most of the women employees have now been screened for breast cancer.


    اکثر زنان کارمند اکنون از نظر سرطان سینه غربالگری شده اند.

  • Prostate cancer deaths fell after screening was introduced.


    مرگ و میر ناشی از سرطان پروستات پس از معرفی غربالگری کاهش یافت.

  • The cancer risk among smokers was found to be higher.


    خطر ابتلا به سرطان در میان افراد سیگاری بیشتر بود.

  • He died of liver cancer.


    او بر اثر سرطان کبد درگذشت.

  • cancer of the cervix/stomach


    سرطان دهانه رحم / معده

  • breast/bowel/lung cancer


    سرطان سینه / روده / ریه

  • cancer cells


    سلول های سرطانی


  • یک بیمار سرطانی

  • It was a secondary cancer.


    سرطان ثانویه بود.

  • Drug abuse is a cancer that is destroying our society.


    سوء مصرف مواد سرطانی است که جامعه ما را نابود می کند.

  • Praesepe is a faint cluster of stars in the constellation of Cancer.


    Praesepe یک خوشه کم نور از ستارگان در صورت فلکی سرطان است.

  • If your birthday is July 10 then your zodiac sign is Cancer.


    اگر روز تولد شما 10 جولای است، علامت زودیاک شما سرطان است.

  • My sister is a Cancer.


    خواهر من سرطانی است.

  • He died from cancer of the stomach.


    او بر اثر سرطان معده درگذشت.

  • Surgeons removed a cancerous growth from her lung.


    جراحان یک توده سرطانی را از ریه او خارج کردند.

synonyms - مترادف

  • رشد

  • tumorUS


    تومورUS

  • malignancy


    بدخیمی

  • sarcoma


    سارکوم

  • carcinoma


    سرطان

  • neoplasm


    نئوپلاسم

  • melanoma


    ملانوما

  • tumourUK


    تومورUK

  • lymphoma


    لنفوم

  • myeloma


    میلوما

  • fibroadenoma


    فیبروآدنوم

  • meningioma


    مننژیوم

  • metastasis


    متاستاز

  • neurofibroma


    نوروفیبروم

  • teratoma


    تراتوم

  • lichen


    گلسنگ

  • neoplasia


    نئوپلازی

  • malignant growth


    رشد بدخیم

  • cancerous growth


    رشد سرطانی

  • malignant tumour


    تومور بدخیم

  • big C


    سی بزرگ

  • swelling


    تورم

  • lump


    توده

  • cyst


    کیست

  • polyp


    پولیپ

  • tumefaction


    tumefaction


  • بیماری

  • bump


    دست انداز

  • excrescence


    دفع

  • outgrowth


    برآمدگی

  • excrescency


    فزونی

antonyms - متضاد
  • benignity


    خیرخواهی


  • سلامتی

  • wholesomeness


لغت پیشنهادی

alkaloid

لغت پیشنهادی

assuming

لغت پیشنهادی

compounding