cultural
cultural - فرهنگی
adjective - صفت
UK :
US :
تعلق یا ارتباط با یک جامعه خاص و شیوه زندگی آن
relating to art literature music etc
مربوط به هنر، ادبیات، موسیقی و غیره
مربوط به عادات، سنت ها و باورهای یک جامعه است
relating to music art theatre, literature etc.
مربوط به موسیقی، هنر، تئاتر، ادبیات و غیره.
of or referring to the way of life of a particular people esp. as shown in their ordinary behavior and habits, their attitudes toward each other and their moral and religious beliefs
از یا اشاره به شیوه زندگی یک مردم خاص، به ویژه. همانطور که در رفتار و عادات معمولی، نگرش آنها نسبت به یکدیگر، و اعتقادات اخلاقی و مذهبی آنها نشان داده شده است
of or referring to the literature art music dance theater etc., that represent the traditions or the way of life of a particular people or group
اشاره به ادبیات، هنر، موسیقی، رقص، تئاتر و غیره که نمایانگر سنتها یا شیوه زندگی یک قوم یا گروه خاص است.
مربوط به عادات، سنت ها و باورهای یک جامعه، یک شرکت و غیره.
هیچ کس اختیار فرهنگی کنترل کننده ای را ندارد که به زنان بگوید تا چه حد باید پیش بروند.
Our persistent cultural blind spot on the effects of such exclusion is now proving to be very problematic.
نقطه کور فرهنگی مداوم ما در مورد اثرات چنین محرومیتی اکنون ثابت شده است که بسیار مشکل ساز است.
Both of these would be products of a continued modernization process based on a principle of cultural differentiation.
هر دوی اینها محصول یک روند نوسازی مستمر بر اساس یک اصل تمایز فرهنگی خواهند بود.
معلمان باید برای مقابله با تنوع زبانی و فرهنگی بدن دانش آموز مجهز باشند.
مدیر مدرسه احساس می کند که آموزش فرهنگی بسیار مهم است.
Both biological and cultural explanations, however have sceptical implications as far as morality is concerned.
با این حال، هر دو تبیین بیولوژیکی و فرهنگی، تا آنجایی که به اخلاق مربوط می شود، پیامدهای مشکوکی دارند.
پورتوریکو دارای هویت فرهنگی متمایز است.
Maybe but certainly not as the force in marketing consuming and cultural influence the Boomers were themselves.
شاید، اما قطعاً نه به عنوان نیرویی که در بازاریابی، مصرف و تأثیر فرهنگی، بومرها خودشان بودند.
موسیقی باروک بخشی از یک جنبش فرهنگی گستردهتر بود که همه هنرها را تحت تأثیر قرار داد.
پیشنهادات فرهنگی هیوستون همان چیزی است که ما به دنبال آن بودیم.
Their specific and local histories, often threatened and repressed, are inserted ` between the lines' of dominant cultural practices.
تاریخهای خاص و محلی آنها، که اغلب مورد تهدید و سرکوب قرار میگیرد، «میان خطوط» رویههای فرهنگی غالب قرار میگیرد.
It also includes discouraging cultural traits that have outlived their usefulness and may be otherwise harmful to society.
همچنین شامل ویژگیهای فرهنگی دلسردکننده است که از مفید بودنشان گذشته و ممکن است برای جامعه مضر باشند.
The assumptions underlying these techniques are generally the same as those of the cultural transmission concept of learning.
مفروضات زیربنایی این تکنیک ها عموماً با مفروضات مفهوم انتقال فرهنگی یادگیری یکسان است.
معلمان باید از تفاوت های فرهنگی آگاه باشند.
تنوع فرهنگی آمریکا
یک موسسه / مرکز فرهنگی
cultural events
رویدادهای فرهنگی
تبادل فرهنگی بین ژاپن و فرانسه
زمان تغییرات اجتماعی و فرهنگی سریع
این صنعت به یک تغییر فرهنگی برای رفع شکاف دستمزد جنسیتی نیاز دارد.
هویت/پیشینه فرهنگی شما
شخصیت او نشان دهنده ارزش های فرهنگی سنتی چین است.
بسیاری از مهاجران سنت های فرهنگی خود را حفظ می کنند.
تاریخ فرهنگی غنی نیوانگلند
یک رویداد فرهنگی
میراث فرهنگی اروپا
ارکستر برای حیات فرهنگی شهر بسیار مهم است.
او به نماد فرهنگی آمریکا تبدیل شده است.
عوامل اجتماعی و فرهنگی نقش مهمی در بازاریابی بین المللی دارند.
این رسم عمیقاً در میراث مذهبی و فرهنگی منطقه ریشه دارد.
این نمایشگاه نشان دهنده تنوع فرهنگی جامعه مدرن بریتانیا است.
تأثیر جنبش زنان اساساً فرهنگی بود.
an attempt to promote traditional cultural values
تلاش برای ترویج ارزش های فرهنگی سنتی
تغییرات اجتماعی و فرهنگی عظیم
ایالات متحده اغلب به امپریالیسم فرهنگی متهم می شود.
استرالیا هویت فرهنگی خاص خود را دارد که با بریتانیا بسیار متفاوت است.
cultural diversity/differences
تنوع/تفاوت های فرهنگی
میراث فرهنگی (= شیوه های زندگی و تفکری که از دیرباز در یک جامعه وجود داشته است)
cultural activities
فعالیت های فرهنگی
مرکز فرهنگی (= مکانی با تعداد زیادی موزه، تئاتر و غیره)
یک بیابان/زمین بایر فرهنگی (= مکانی بدون موزه، تئاتر و غیره)
این کشور دارای میراث فرهنگی غنی است.
مراکز فرهنگی بزرگ اروپا
هویت فرهنگی یک شرکت با نگرش آن به کارکنانش شکل می گیرد.
اجتماعی
societal
سنتی
ملی
بومی
قومی
سبک زندگی
مردم
نژادی
قبیلهای
tribal
قوم شناسی
ethnological
مربوط به نژاد
ethnical
ژنتیکی
race-related
شجره نامه ای
فولکلور
genealogical
اجدادی
folkloric
خودگردان
ancestral
indigenous
autochthonous
acultural
فرهنگی
philistine
فلسطینی
uncultured
بی فرهنگ
uncouth
نازک
coarse
درشت
خشن
crude
خام
gross
ناخالص
uncultivated
کشت نشده
unrefined
تصفیه نشده
rude
بی ادب
boorish
بی حیا
unpolished
صیقلی نشده
uncivilisedUK
انگلستان غیر متمدن
uncivilizedUS
آمریکا غیر متمدن
کم
مشترک
vulgar
مبتذل
unsophisticated
غیر پیچیده
crass
زشت