root
root - ریشه
noun - اسم
UK :
US :
قسمتی از گیاه یا درخت که در زیر زمین می روید و از خاک آب می گیرد
علت اصلی یک مشکل
the origin or main part of something such as a custom law activity etc from which other things have developed
منشأ یا قسمت اصلی چیزی مانند عرف، قانون، فعالیت و غیره که چیزهای دیگری از آن پدید آمده است
بخشی از دندان، مو و غیره که آن را به بقیه بدن شما متصل می کند
the basic part of a word which shows its main meaning to which other parts can be added. For example the word ‘coldness’ is formed from the root ‘cold’ and the suffix ‘ness’.
قسمت اصلی یک کلمه که معنای اصلی آن را نشان می دهد که می توان قسمت های دیگری را به آن اضافه کرد. به عنوان مثال، کلمه سردی از ریشه سرما و پسوند نس تشکیل شده است.
عددی که وقتی در تعداد معینی در خودش ضرب شود با عددی که دارید برابر می شود
برای رشد ریشه
اگر گیاهی در جایی ریشه دوانده باشد، آن را با ریشه محکم در زمین نگه می دارند
جستوجوی چیزی با حرکت دادن چیزها به اطراف
اگر خوک در جایی ریشه کند، زیر زمین به دنبال غذا می گردد
the part of a plant that grows down into the earth to get water and food and holds the plant firm in the ground
قسمتی از گیاه که برای بدست آوردن آب و غذا در زمین رشد می کند و گیاه را در زمین محکم نگه می دارد
علت یا منشا چیزی بد
origins
ریشه ها
بخشی از مو، دندان یا ناخن که زیر پوست است
ریشه یک کلمه ابتدایی ترین شکل آن است که می توان به آن قسمت های دیگری مانند ضمائم اضافه کرد
حل برخی از معادلات (= گزاره های ریاضی)
A root of a particular number is another number that when multiplied by itself one or more times, reaches that number
ریشه یک عدد خاص، عدد دیگری است که اگر در خودش یک یا چند بار ضرب شود، به آن عدد می رسد
با برگرداندن چیزها به دنبال چیزی بگردیم
بخشی از یک گیاه که در زمین رشد می کند
ریشه مو، دندان یا ناخن قسمتی از آن است که در داخل بدن قرار دارد.
منشا یا منبع چیزی
شکل اصلی یک کلمه، که می توان پیشوندها یا پایان ها را به آن اضافه کرد
عددی که حل معادله است (= عبارت ریاضی)
(از یک گیاه) ریشه کند و شروع به رشد کند
آنها معمولاً دارای ریشه های توسعه یافته و ساقه های شکننده هستند که با آن در برابر فشار جریان مقاومت می کنند.
They usually have well developed roots and fragile stems with which to resist the pressure of the current.
اما ریشه های آن به دهه ها قبل برمی گردد.
من شک دارم که آیا شما می توانید ریشه های عمیق لندنی یا بیرمنگام یا حتی ریشه های استوک-آن-ترنت داشته باشید.
ریشه های بلند کاهو آبی برای ماهی ها و بچه ماهی ها سرپناهی ایجاد می کند.
این دوجین خانواده ثروتمند آنقدر با هم ازدواج کرده اند که درختان خانوادگی ریشه در هم پیچیده اند.
کلمه اوراق قرضه از همان ریشه bind می آید، زیرا شرکت خود را ملزم می کند تا پرداخت های مشخص شده را انجام دهد.
The word bond comes from the same root as bind for the corporation binds it-self to make the specified payments.
deep spreading roots
ریشه های گسترده
ریشه درختان می تواند به ساختمان ها آسیب برساند.
من گیاه را از ریشه (= شامل ریشه) بالا کشیدم.
سبزیجات ریشه ای / گیاهان زراعی (= گیاهانی که می توانید ریشه های آنها را بخورید، مانند هویج)
خاک خوب باعث رشد قوی ریشه می شود.
هنگام قرار گرفتن در معرض نور و هوا، نوک ریشه به سرعت از بین می رود.
موهایی که در انتها بلوند و در ریشه تیره است
گفته می شود که پول یا عشق به پول ریشه همه بدی هاست.
ما باید به ریشه مشکل برسیم.
آنچه در ریشه مشکلات او نهفته است، احساس ناامنی است.
به نظر شما علت اصلی این مشکل چه بوده است؟
فلامنکو ممکن است ریشه در موسیقی عربی داشته باشد.
این جشنواره ریشه های قدیمی و عمیقی در فرهنگ انگلیسی دارد.
سه آلبوم آخر او شاهد بازگشت او به ریشه های بلوگراس خود بود
ما می خواستیم به ریشه های خلاقانه خود وفادار بمانیم.
من به ریشه ایتالیایی خود افتخار می کنم.
بعد از 20 سال در آمریکا، هنوز احساس می کنم ریشه هایم در انگلیس است.
ما دوستی های مادام العمر برقرار کرده ایم و ریشه دوانده ایم.
راحت ریشه راحت، راحتی، ناراحتی و ناراحتی است.
پس از ده سال سفر به دور دنیا، او احساس کرد که زمان آن رسیده است که در جایی ریشه های خود را رها کند.
ما آنقدر اینجا نبوده ایم که ریشه یابی کنیم.
The government set out to destroy the organization root and branch.
دولت درصدد تخریب ریشه و شاخه سازمان برآمد.
root-and-branch reforms
اصلاحات ریشه و شاخه
امیدوارم آن قلمه ها ریشه دار شوند.
خوشبختانه، میلیتاریسم در کل اروپا ریشه دوانید.
ترس او از تنهایی ریشه اصلی ناتوانی او در ترک بود.
من انتظار دارم که پول ریشه این موضوع باشد.
من ماه ها تلاش کرده ام تا به ریشه مشکل برسم.
آنها جهانی شدن را ریشه همه بدی ها می دانند.
این دو زبان یک ریشه مشترک دارند.
Jazz's roots are firmly planted in African tradition.
ریشه جاز در سنت آفریقایی استوار است.