temporary

base info - اطلاعات اولیه

temporary - موقت

adjective - صفت

/ˈtempəreri/

UK :

/ˈtemprəri/

US :

family - خانواده
google image
نتیجه جستجوی لغت [temporary] در گوگل
description - توضیح
example - مثال
synonyms - مترادف

  • مختصر

  • fleeting


    زودگذر

  • passing


    گذراندن

  • transitory


    گذرا

  • momentary


    انی

  • transient


    محو شدن

  • ephemeral


    فراری

  • evanescent


    ناپایدار

  • fugitive


    سریع

  • impermanent


    عجولانه

  • fugacious


    سرسری


  • پرواز کردن

  • cursory


    عجله کرد

  • hasty


    فوری

  • perfunctory


    موقت

  • swift


    انتقال

  • flitting


    کوتاه

  • hurried


    ناگهانی

  • instantaneous


    محدود شده است

  • interim


    برگریز

  • rushed


    شهاب سنگی

  • shifting



  • abrupt


  • curtailed


  • deciduous


  • fading


  • flying


  • meteoric




antonyms - متضاد
  • lasting


    بادوام

  • enduring


    ماندگار

  • eternal


    ابدی

  • everlasting


    بی وقفه

  • ceaseless


    بی تاریخ

  • dateless


    دائمی


  • بی مرگ

  • deathless


    بی پایان

  • endless


    جاویدان

  • immortal


    قابل اعتماد

  • dependable


    ریشه دار

  • ingrained


    در دست اقدام


  • همیشگی

  • perpetual


    بدون تغییر

  • changeless


    ادامه دارد

  • continuing


    مادام العمر

  • lifelong


    بی تزلزل

  • unchanging


    نیمه دوم

  • unfaltering


    محکم

  • abiding


    پایان ناپذیر

  • persisting


    غیر قابل برگشت

  • sempiternal


    تزلزل ناپذیر


  • ایجاد

  • interminable


    تغییرناپذیر

  • irreversible


    دیرینه

  • unending


    ثابت قدم

  • unwavering


  • established


  • immutable


  • longstanding


  • steadfast


لغت پیشنهادی

shredding

لغت پیشنهادی

bail

لغت پیشنهادی

erudition