temporary
temporary - موقت
adjective - صفت
UK :
US :
فقط برای مدت زمان محدودی ادامه دارد
در نظر گرفته شده است که فقط برای مدت زمان محدودی مورد استفاده قرار گیرد
موقت - به ویژه در مورد ترتیبات یا اطلاعاتی که افراد ممکن است تصمیم بگیرند در آینده تغییر دهند استفاده می شود. همچنین در مورد مجوزها یا دولت هایی که فقط برای مدت کوتاهی تنظیم شده اند استفاده می شود
temporary – used especially about arrangements or information that people may decide to change in the future. Also used about licences or governments which are only arranged to last for a short time
موقت - در مورد چیزی استفاده می شود که برای مدت کوتاهی استفاده می کنید تا زمانی که بتوانید آن را با چیزی بهتر جایگزین کنید
temporary – used about something that you use for a short time until you can replace it with something better
موقت - در مورد علاقه، فکر یا احساسی استفاده می شود که کوتاه است و خیلی جدی نیست
موجود یا محبوب فقط برای مدت کوتاهی
ادامه دادن فقط برای مدت محدود، یا ماندن در جایی فقط برای مدت کوتاه - به ویژه برای گفتن اینکه چیزی همیشه در حال تغییر است، یا افراد فقط برای مدت کوتاهی در جایی می مانند.
continuing for only a limited time or staying somewhere for only a short time – used especially to say that something is always changing or people only stay somewhere for a short time
یک قرارداد، کار و غیره که فقط برای مدت کوتاهی در نظر گرفته شده است، به عنوان مثال تا زمانی که یک کار خاص به پایان برسد.
a contract job etc that is only intended to continue for a short time for example until a particular piece of work is finished
کارمندی که فقط برای مدت کوتاهی استخدام شده است، مثلاً برای انجام یک کار خاص
دوام ندارد یا برای مدت طولانی مورد نیاز نیست
ماندگار یا دائمی نیست
برای مدت طولانی دوام نمی آورد و مورد نیاز نیست
یک کار موقت یا قرارداد فقط برای مدت کوتاهی طول می کشد
یک کارگر موقت فقط برای مدت کوتاهی به کار گرفته می شود
آنها در حال حاضر در محل اقامت موقت زندگی می کنند.
به دلیل آسیب به خانه هایشان، بسیاری از مردم مجبور شدند چند ماه در اسکان موقت بمانند.
Because of damage to their homes, many people had to stay in temporary accommodation for a few months.
تخمین زده می شود که اکنون بیش از 2000 نفر در خیابان های لندن و 50000 نفر دیگر در اشکال مختلف اسکان موقت می خوابند.
It is estimated more than 2,000 people now sleep on London's streets and another 50,000 in various forms of temporary accommodation.
دکتر می گوید تورم فقط موقتی است و باید طی چند روز کاهش یابد.
قرار بود موقتی باشد اما ماه ها از آن استفاده کردیم.
گواهینامه رانندگی موقت
مسکن موقت
در تابستان 1944 برگس به طور موقت در بخش مطبوعات وزارت خارجه مشغول به کار شد.
بن تا نوامبر کار موقت پیدا کرد.
با فشار دادن کلید F4 یک حاشیه سمت چپ تورفتگی و موقت ایجاد می کند.
من مطمئن هستم که این فقط یک مشکل موقتی است.
پلیس به گواهی ازدواج او، اجازه خروج از خانه یا کارت اقامت موقت او برای ژوهای علاقه ای نداشت.
Police were not interested in her marriage certificate, her permit to leave home or her temporary residence card for Zhuhai.
من یک کار منشی موقت دارم، اما امیدوارم کار دائمی تری پیدا کنم.
با شروع هجوم پناهجویان، پناهگاه های موقت با عجله ساخته شدند.
این ترتیبات فقط موقتی هستند تا زمانی که جایگزینی پیدا شود.
تشنج ها موقتی هستند و مشکلات کمی بین آنها وجود دارد.
برای استخدام کارگران موقت
آنها مجبور شدند به محل اقامت موقت منتقل شوند.
داوطلبان برای بازماندگان پناهگاه های موقت ساختند.
تسکین موقت درد
یک اصلاح / اندازه گیری / راه حل موقت
بیش از نیمی از کارکنان موقت هستند.
من دنبال یه کار موقت هستم
می ترسم استفاده از داوطلبان تنها راه حلی موقت برای مشکل باشد.
این کار فقط موقت است، در حالی که منشی آنها در مرخصی زایمان است.
این قرص ها باید به طور موقت درد شما را تسکین دهند، فقط تا زمانی که بتوانید به دندانپزشک بروید.
آتش بس تنها یک راه حل موقت برای بحران ارائه می کند.
پرسنل موقت
یک وضعیت موقت
یک قرارداد موقت
این بازیکن به طور موقت از مسابقات محروم شد.
اجاره فضا در ساختمان اداری دیگر تنها یک اقدام موقت است.
بر اساس این گزارش، بیش از 6 درصد از نیروی کار به صورت موقت مشغول به کار هستند.
temporary jobs/contracts/work
مشاغل موقت / قراردادها / کار
تیم موقت به دنبال حل و فصل اختلافات بین مدیران مربوطه خواهد بود.
temporary workers/staff
کارگران/کارکنان موقت
مختصر
fleeting
زودگذر
passing
گذراندن
transitory
گذرا
momentary
انی
transient
محو شدن
ephemeral
فراری
evanescent
ناپایدار
fugitive
سریع
impermanent
عجولانه
fugacious
سرسری
پرواز کردن
cursory
عجله کرد
hasty
فوری
perfunctory
موقت
swift
انتقال
flitting
کوتاه
hurried
ناگهانی
instantaneous
محدود شده است
interim
برگریز
rushed
شهاب سنگی
shifting
abrupt
curtailed
deciduous
fading
flying
meteoric
lasting
بادوام
enduring
ماندگار
eternal
ابدی
everlasting
بی وقفه
ceaseless
بی تاریخ
dateless
دائمی
بی مرگ
deathless
بی پایان
endless
جاویدان
immortal
قابل اعتماد
dependable
ریشه دار
ingrained
در دست اقدام
همیشگی
perpetual
بدون تغییر
changeless
ادامه دارد
continuing
مادام العمر
lifelong
بی تزلزل
unchanging
نیمه دوم
unfaltering
محکم
abiding
پایان ناپذیر
persisting
غیر قابل برگشت
sempiternal
تزلزل ناپذیر
ایجاد
interminable
تغییرناپذیر
irreversible
دیرینه
unending
ثابت قدم
unwavering
established
immutable
longstanding
steadfast