bath
bath - حمام
noun - اسم
UK :
US :
اگر حمام می کنید بدن خود را در حمام می شویید
ظرف دراز بزرگی که پر از آب میکنید و مینشینید یا دراز میکشید تا خود را بشویید
آبی که برای شستن خود در آن می نشینید یا دراز می کشید
حمام، به ویژه در تبلیغات استفاده می شود
ظرفی پر از مایع که چیزی برای هدف خاصی در آن قرار می گیرد
شستن کسی در حمام
برای شستن خود در حمام
a city in southwest England that was famous for many centuries because of its natural hot waters, used by visitors to improve their health. Now many tourists visit Bath to see its old Roman baths and beautiful 18th-century buildings.
شهری در جنوب غربی انگلستان که قرن ها به دلیل آب گرم طبیعی اش که مورد استفاده بازدیدکنندگان برای بهبود سلامتی خود قرار می گرفت، شهرت داشت. اکنون بسیاری از گردشگران برای دیدن حمامهای رومی قدیمی و ساختمانهای زیبای قرن هجدهم از باث دیدن میکنند.
از دست دادن پول زیادی هنگام خرید یا فروش چیزی
a long plastic metal or ceramic container that is filled with water so that you can sit or lie in it to wash your whole body
یک ظرف بلند پلاستیکی، فلزی یا سرامیکی که با آب پر شده است تا بتوانید در آن بنشینید یا دراز بکشید و تمام بدن خود را بشویید.
فعالیت شستن خود یا شخص دیگری در حمام
برای پر کردن حمام از آب برای شستشو
برای اشاره به حمام هنگام توصیف یک خانه استفاده می شود
یک درمان بهداشتی
هر ظرف حاوی مایع
→ swimming baths UK old-fashioned
→ حمام های شنا در بریتانیا از مد افتاده است
مکانی عمومی که در گذشته مردم برای حمام آب گرم به آنجا می رفتند
شستن در حمام یا شستن کسی در حمام
the activity of washing yourself or another person or an animal in a large container filled with warm water
شستن خود یا شخص دیگری یا حیوانی در ظرف بزرگ پر از آب گرم
هنگام توصیف خانه ها، حمام می تواند به معنای حمام نیز باشد
از دست دادن پول زیادی در نتیجه یک معامله تجاری یا سرمایه گذاری بد
بنابراین او به آنها گفت که در حال حمام کردن است.
حمام رنگ سیاه
خانه دهه 1960 در مساحت 6 هکتار دارای یک استخر، یک زمین تنیس، شش اتاق خواب، چهار حمام و اتاق کارمندان است.
من عاشق حمام آب گرم هستم.
Whilst in bath remember what you've done and race down naked to reverse the contents of freezer and microwave.
در حین حمام کاری را که انجام داده اید به یاد بیاورید و برهنه بجنگید تا محتویات فریزر و مایکروویو را برگردانید.
من هر دوشاخه را تعویض کردم - در حوضچه شستشو، حمام، سینک.
The coolness of the water roused me from my reverie, and I left the bath and decided to telephone Toby Greenslade.
خنکی آب مرا از خواب بیدار کرد و حمام را ترک کردم و تصمیم گرفتم با توبی گرینسلید تماس بگیرم.
سس را در یک حمام آب گرم نگه دارید تا زمان سرو، حداکثر تا 2 ساعت.
بعد از حمام یا دوش گرفتن، دندان های خود را به هم فشار دهید و به خودتان آب سرد بپاشید!
من در حمام هستم!
bath taps
شیرهای حمام
حمام با اتصال دوش
فکر کنم حمام کنم و بخوابم.
دوش گرفتن
او بچه را به طبقه بالا برد تا او را حمام کند.
It's the children's bath time.
وقت حمام بچه هاست
وقتی به خانه رسید، تصمیم گرفت که به حمام نیاز دارد.
خیساندن طولانی در حمام گرم
لطفاً برای من غسل کن (= غسل را از آب پر کن).
در یک حمام حباب داغ دراز کشیدم.
پدرم هر یکشنبه مرا به حمام می برد.
Roman villas and baths
ویلاها و حمام های رومی
سوزانا هر روز عصر یک حمام آب گرم طولانی دارد.
امروز صبح حمام کردم
bath oil
روغن حمام
من تو را حمام می کنم تا آن لباس های خیس را در بیاوری.
یک خانه چهار خوابه دو حمام
mud/thermal baths
حمام های گلی / حرارتی
حمام پرنده
در آن روزها رفتن به حمام حدود شش پنس هزینه داشت.
اکثر خانواده ها حمام نداشتند و به جای آن از حمام عمومی استفاده می کردند.
او هر روز صبح حمام می کند.
من معمولا بچه ها را عصرها حمام می کنم.
مگر اینکه سهام حمام کنند، به زودی 50 هزار پوند بیشتر از زمانی که ما آنها را خریدیم ارزش خواهند داشت.
دوش
شستشو
washing
پاکسازی
cleansing
دوش گرفتن
douche
تمیز کردن
cleaning
حمام کردن
bathe
خیس خوردن
soak
وضو گرفتن
ablution
شیب
dip
توالت
scrubbing
خوشگذرانی
toilet
صابون زدن
laving
اسفنج زدن
soaping
خیساندن
sponging
اسکراب
soaking
شامپو
scrub
خفه کردن
shampoo
دوز زدن
douse
غرغره کردن
dousing
غوطه وری
gargle
حمام تخت
immersion
حمام حباب
bed bath
حمام گلی
bubble bath
حمام اسفنجی
mud bath
تطهیر
sponge bath
lavation
bathing
showering
lavage
purification