donate
donate - اهدا کنند
verb - فعل
UK :
US :
دادن چیزی به خصوص پول به شخص یا سازمانی برای کمک به آنها
to allow some blood or a body organ to be removed from your body so that it can be used in a hospital to help someone who is ill or injured
اجازه دهید مقداری خون یا یک عضو بدن از بدن شما خارج شود تا بتوان از آن در بیمارستان برای کمک به فردی که بیمار یا مجروح است استفاده کرد.
دادن پول یا چیزی با ارزش به شخص یا سازمانی برای کمک به آنها
دادن پول یا کالا برای کمک به شخص یا سازمان
اجازه دهید مقداری از خون یا بخشی از بدن شما برای مقاصد پزشکی استفاده شود
دادن چیزی، به ویژه به یک سازمان، بدون اینکه چیزی در ازای آن بخواهیم
to give something of value such as money or goods to help a person or organization such as a charity
دادن چیزی با ارزش مانند پول یا کالا برای کمک به یک فرد یا سازمان مانند یک موسسه خیریه
حزب جمهوری خواه 350000 دلار به صورت نقدی و حمایت از این ابتکار کمک کرده است.
او پیشنهاد کرد که درصدی از درآمد خود را به این هدف اختصاص دهند.
برگزارکنندگان کنسرت می گویند که تمام سود حاصل از این کنسرت را به امور خیریه اهدا خواهند کرد.
این کتاب ها توسط یک شرکت انتشاراتی محلی اهدا شده است.
آخرین پرواز به جرسی توسط جرسی ایر اهدا شد.
از رانندگانی که مایل به اهدای امتیاز خود به تیم هستند، درخواست می شود با مدیر تیم، یان جینز تماس بگیرند.
All council members donate their time and the district being evaluated pays for travel lodging, and food.
همه اعضای شورا وقت خود را اهدا می کنند و منطقه مورد ارزیابی هزینه سفر، اسکان و غذا را پرداخت می کند.
این پول به اسفنج میسون، آن دایچ که تشخیص داده شده سرطان دارد، اهدا شده است.
او ترجیح می داد هر پول نقد اضافی را به اهداف ارزشمندتر اهدا کند.
عواید حاصله به یونایتد وی اهدا می شود.
او هزاران پوند به امور خیریه اهدا کرد.
افرادی که مایل به کمک مالی به فراخوان هستند می توانند از امروز تا 11 نوامبر یک خشخاش خریداری کنند.
The organization suggests ways to help besides donating money.
این سازمان علاوه بر کمک مالی، راه هایی را برای کمک پیشنهاد می کند.
an auction of pieces donated by the artists themselves
حراجی از قطعات اهدا شده توسط خود هنرمندان
من می خواهم از حامیان ما، The Woodworks، برای اهدای جوایز این مسابقه تشکر کنم.
من چند سالی است که به طور منظم خون اهدا می کنم.
to donate organs/sperm/eggs
برای اهدای اندام / اسپرم / تخمک
تمام خون های اهدایی برای HIV و سایر عفونت ها آزمایش می شود.
او یک کلیه به مادرش اهدا کرد.
یک تاجر ناشناس یک میلیون دلار به این موسسه خیریه کمک کرد.
Please donate generously.
لطفا سخاوتمندانه اهدا کنید.
درخواست مردم برای اهدای خون بسیار موفق بود.
بیش از 12 میلیون دلار به صندوق ساختمان اهدا شد.
برخی از مشاغل با اهدای رایانه به مدارس موافقت کرده اند.
اهدای غذا و پوشاک با کمال امتنان پذیرفته می شود.
بانک به ازای هر 100 دلاری که با استفاده از کارت خرج می شود، 25 سنت کمک می کند.
کمیسیون همچنین میخواهد وکلا را برای کمک به مشتریان فقیر تسهیل کند.
برای تشویق مردم به کمک های خیریه، آنها لیستی از خیریه ها را در وب سایت خود ارائه می دهند.
دادن
اعطا کردن
مشارکت
bestow
عطا کردن
حاضر
confer
اهدا کردن
accord
توافق
فراهم کند
پیشنهاد
endow
وقف کردن
furnish
مبله کردن
هدیه
جایزه
impart
به اشتراک بگذارند
عرضه
pledge
سوگند - تعهد
bequeath
وصیت کند
اختصاص
entrust
سپردن
مرتکب شدن
داوطلب
subscribe
اشتراک در
پرداختن
fork out
چنگال کردن
cough up
سرفه کردن
ante up
قبل از
جزوه
قرار دادن
ظرف خارج کردن
pony up
تسویه حساب
stump up
کنده شدن
نگاه داشتن
conceal
پنهان کردن، پوشاندن
مخالف بودن
دريافت كردن
refrain
خودداری
رد کردن
renege
تسلیم شدن
گرفتن
withhold
خودداری کنید
انکار
disapprove
محروم کردن
deprive
دلسرد کردن
discourage
بی ناموسی آمریکا
dishonorUS
بی توجهی
neglect
مخالفت کنند
dishonourUK
dishonourUK
برداشتن
کنار کشیدن
نزول کردن
بردن
اجازه ندادن
disallow
کم کردن
taking
راز
detract
پنهان شدن
كاهش دادن
از بین رفتن
صدمه
محکوم کردن
نگه دارید
condemn
